تبیان، دستیار زندگی
نجس بر وزن (هوس ) معنى مصدرى دارد، و به عنوان تأكید و مبالغه به معنى وصفى نیز به كار مى رود. راغب در كتاب مفردات درباره معنى این كلمه مى گوید: (نجاست و نجس ) به معنى هر گونه پلیدى است و آن بر دو گونه است ، یک نوع پلیدى حسى ، و دیگرى پلیدى باطنى اس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا مشرکان نجس هستند؟

شیطان

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْمُشرِكُونَ نجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسوْف یُغْنِیكُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ إِن شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَكیمٌ1 ؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید مشركان ناپاكند لذا نباید پس از امسال نزدیك مسجد الحرام شوند و اگر از فقر مى ترسید خداوند شما را از فضلش، هر گاه بخواهد، بى نیاز مى سازد خداوند دانا و حكیم است .

آیا این آیه دلیل بر نجس بودن مشركان به همان مفهوم فقهى است یا نه ؟ در میان فقهاء و مفسران گفتگو است ، و براى تحقیق معنى آیه لازم است روى كلمه "نجس" قبلا بررسى شود.

"نجس " بر وزن (هوس ) معنى مصدرى دارد، و به عنوان تأكید و مبالغه به معنى وصفى نیز به كار مى رود.

"راغب" در كتاب "مفردات" درباره معنى این كلمه مى گوید: (نجاست و نجس ) به معنى هر گونه پلیدى است و آن بر دو گونه است ، یک نوع پلیدى حسى ، و دیگرى پلیدى باطنى است .

و "طبرسى " در "مجمع البیان " مى گوید: به هر چیزى كه طبع انسان از آن متنفر است نجس گفته مى شود.

به همین دلیل این واژه در موارد زیادى به كار مى رود كه مفهوم آن یعنى نجاست و آلودگى ظاهرى وجود ندارد، مثلا دردهائى را كه دیر درمان مى پذیرد، عرب نجس مى گوید، اشخاص پست و شرور با این كلمه توصیف مى شوند، پیرى و فرسودگى بدن را نیز نجس مى نامند.

و از اینجا روشن مى شود كه با توجه به آیه فوق به تنهائى نمى توان قضاوت كرد كه اطلاق كلمه "نجس " بر مشركان به این خاطر است كه جسم آنها آلوده است ، همانند آلوده بودن خون و بول و شراب و یا اینكه به خاطر عقیده بت پرستى یک نوع آلودگى درونى دارند. و به این ترتیب براى اثبات نجاست كفار به این آیه نمیتوان استدلال كرد، بلكه باید دلائل دیگرى را جستجو كنیم.

نظر فقها :

عده ای از فقیهان شیعه و هم چنین اکثر فقهای اهل سنت در تفسیر کلمه «نجس» در آیه مذکور، گفته اند: مقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی و باطنی آنها است؛ زیرا عقاید شرک آمیز و ترک عبادت و پرستش خدای یکتا و عناد و لجاجت در برابر دعوت بزرگترین پیامبر خدا (ص) و دیگر پیامبران، فکر و عواطف و روحیات آنها را آلوده کرده تا حدی که لیاقت ورود به مسجدالحرام که خانه توحید و یکتا پرستی است، از آنان سلب شده است.

فقهای شیعه در بارۀ نجاست کفار تقریبا اتفاق نظر دارند؛ اما نسبت به اهل کتاب  بعضی از فقها آنان را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند؛ یعنی بدانیم که او با نجاسات، تماس بدنی نداشته و از آنها استفاده هم نکرده است، دیگر نجس نیست.

دلایل و شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مراد از نجس در این آیه «پلیدی و ناپاکی عقیدتی و روحی مشرکان» است که به دو مورد آن اشاره می شود:

تفریع ممنوعیت ورود به مسجدالحرام بر نجاست مشرکین و ملاک قرار دادن نجاست برای ممنوع بودن ورود، شاهدی است بر این که مقصود از نجاست ، همان پلیدی باطنی است نه نجاست ظاهری؛ زیرا اگر نجاست را در این آیه به معنای فقهی آن بدانیم، به ناچار آن را علت و ملاک ممنوعیت به مسجدالحرام دانسته ایم حال آن که این نظریه از دیدگاه اکثر علمای شیعه مردود شناخته شده است.

زیرا طبق فتوای بیشتر فقها، وارد شدن انسان نجس یا وارد کردن چیز نجس در مسجدالحرام و هر مسجد دیگر به طور کلی جایز است، مگر آن که داخل شدنش موجب تعدی و سرایت نجاست به مسجد شود که در آن صورت، حرمت ورودش از باب حرمت تنجیس مسجد می باشد.

اهل کتاب طهارت

دیگر این که کسی که ورودش به مسجدالحرام ممنوع است، محدث به حدث اکبر است؛ یعنی جنب و حائض حق ورود به مسجدالحرام را ندارد، چنان که اجازه باقی ماندن در بقیه مساجد را نیز ندارد و این ملاک حرمت ورود با آن چه که ادعا شده (نجاست فقهی و ظاهری از کلمه نجس) کاملاً متفاوت است.

مرحوم آیة الله خوئی مفهوم پلیدی باطنی را معنای لغوی و عرفی لفظ «نجس» دانسته و مفهوم نجاست فقهی را معنای غیر معهود و غیر لغوی آن شمرده است؛ به همین علت معنای اول را بر دوم ترجیح داده است.

نجاست اهل کتاب (مانند یهود و نصاری)

فقهای شیعه در بارۀ نجاست کفار تقریبا اتفاق نظر دارند؛ اما نسبت به اهل کتاب (مسیحیان و یهودیان...) بعضی از فقها آنان را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند؛ یعنی بدانیم که او با نجاسات، تماس بدنی نداشته و از آنها استفاده هم نکرده است، دیگر نجس نیست.

آنان می گویند: نجس در آیۀ شریفه، اختصاص به مشرک دارد. و آیه در مقام این نیست که اهل کتاب را به منزلۀ مشرکین بداند. چون برای شرک مراتبی است که مرتبه بالاتر آن قائل شدن به تعدد اله است و این موضوع نجاست می باشد.

[یکی از دلایلی که فقها برای عدم نجاست اهل کتاب آورده اند، انصراف است؛ به این بیان که: گرچه لفظ «مشرک» از نظر لغت به هرکسی که به نوعی برای خدا شریک قائل شود، اطلاق می گردد و حتی می توان کسی را که به قصد خشنودی غیر خدا عملی انجام می دهد، مشرک نامید، ولی از آنجا که واژه مشرک در قرآن، غالباً در خصوص بت پرستان به کار رفته است، لفظ «مشرکون» آنان را در بر می گیرد.

عده ای از فقیهان شیعه و هم چنین اکثر فقهای اهل سنت در تفسیر کلمه «نجس» در آیه مذکور، گفته اند: مقصود از نجاست مشرکان، پلیدی و خباثت روحی و باطنی آنها است، نه نجاست جسم آنها.

و نیز گفته شد: نسبت دادن شرک به اهل کتاب در قرآن، نحوه ای مجاز در اسناد است؛ نه این که شرک حقیقی به آنها نسبت داده شده باشد؛ زیرا شرک حقیقی که در آیه (انما المشرکون نجس) مراد است، در فرهنگ آیات قرآن و روایات و متشرعه و عرف، معنائی است که در اهل کتاب وجود ندارد».

پس در صورت اثبات حکم نجاست، این حکم فقط برای مشرکین (غیر اهل کتاب) ثابت می گردد. بهرحال برخی از فقهای معاصر آن دسته از روایات را که دلالت بر پاک بودن ذاتی اهل کتاب دارد ترجیح داده اند و گفته اند: اجماع بر نجاست، مجمل است و معلوم نیست که مراد علما، نجاست ذاتی است یا نجاست عرضی. بنابراین، اجماع نمی تواند دلیل محکمی بر نجس بودن ذاتی اهل کتاب باشد.

بعضی از مراجع تقلید معاصر؛ مانند آیات عظام فاضل لنکرانی، خامنه ای و سیستانی، اهل کتاب را پاک می دانند و می گویند: محکوم به طهارت ذاتی اند .

اما آیا نجس دانستن کافر توهین به شخصیت و شعور او است؟

قبل از پرداختن به پاسخ سؤال توجه به دو نکته لازم است:

الف: در تمام ادیان و مذاهب و حکومت ها و اجتماعاتی که بر اساس نظم و برنامه استوار است یک سری مقررات و قوانینی وجود دارد که جهت پشتوانه و ضمانت اجرایی آن، پاداش ها و مجازات هایی در نظر گرفته شده است که لازم و ضروری به نظر می رسد و بدون آن اجتماع و جامعه به هرج و مرج و بی نظمی کشیده می شود.

ب: در جایی که برای مجرم و گناهکار، مجازات و کیفری در نظر گرفته می شود طبعا مصلحت جامعه و اجتماع و نوع مردم در نظر گرفته شده است نه شخص مجرم؛ مثلا وقتی کسی نظم جامعه را به هم می زند و آشوب به پا می کند در این صورت برای مصلحت جامعه و اجتماع، این شخص دستگیر شده و روانۀ زندان می شود گرچه این نوع برخورد با او توهین به شعور، شخصیت، اختیار و آزادی به حساب می آید ولی هیچ عاقل منصفی به این نوع برخورد اعتراض نمی کند.

با توجه به این دو مقدمه می گوییم:

1.حکم به نجاست کفار اگر چه ممکن است مستند به پلیدی فکر و روح و روان کافر باشد ولی در ظاهر، حکم به قطع کردن بعضی از روابط با کافر است که مسلمان را از این که از هر جهت با بیگانه یگانه شود و تحت تأثیر افکار و عادات و اخلاق کفار قرار بگیرد مصونیت می دهد و استقلال او را حفظ می نماید.

به بیان دیگر، دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را می توان امری سیاسی دانست و گفت که هدف از این حکم آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید .

2. این حکم نظیر یک کیفر و مجازات است؛ چون کفر به خدا و به احکام خدا از نظر اسلام بزرگترین جرم است و کافر، سزاوار این کیفر است؛ چنانچه در مورد فسّاق و مرتکبان گناهان کبیره؛ مانند شارب الخمر، دزد، ستمگر ، رباخوار و از این قبیل گناهان، نیز در مقررات اسلامی محرومیت هایی هست، مثل این که شهادتشان مقبول نمی شود و از مناصبی که شرط آن عدالت است، محروم می گردند.

فرآوری: محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان

پی نوشت:

1- سوره توبه/ آیه 28.

منابع تفسیر نمونه جلد7، iranpardis.com.