تبیان، دستیار زندگی
چرا با این که ما در یک جامعه دین محور زندگی میکنیم ارزش های دینی برای مردم تا این حد بی رنگ است؟ واقعا دین ما در زندگیمان تا چه حد کارکرد دارد ؟ مشکل کار کجاست ؟ با اینکه اصول و فروع دینمان برای همگان تا حدودی معرفی شده میباشد پس کجای کار لنگ است که نمود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرق ما با خدا نشناس چیست؟

فرق ما با خدا نشناس

چرا با این که ما در یک جامعه دین محور زندگی میکنیم ارزش های دینی برای مردم  تا این حد بی رنگ است؟ واقعا دین ما در زندگیمان تا چه حد کارکرد دارد ؟ مشکل کار کجاست ؟ با اینکه اصول و فروع دینمان برای همگان تا حدودی معرفی شده میباشد پس کجای کار لنگ است که نمودش را نمیبینیم آن پویایی و رشدی را که باید باشد نمیبینیم ؟ مشکل ما ندانستن نیست باور است.!

عقیده‏اى که در زندگى نقش نداشته باشد، تنها «دانستن‏» است، نه‏ «باورداشتن‏». دانستن هم به تنهایى کارساز نیست.  پشتوانه «ایمان‏» است که «علم‏» را تاثیر گذار مى‏کند.  اگر عقیده به خداى «دانا، بینا، شنوا»، ما را به دورى از گناه و پرهیز ا زپستى وادار نکند، پس چه فرقى است میان «خدا باور» و «خدانشناس‏»؟

بشر عادت دارد که «محسوس‏» را بیشتر باور کند تا معقولات‏نامحسوس و حقایق نامرئى و نامشهود را. پیامبران نیز همین مشکل را بامردم «ظاهربین‏» داشتند.

چرا جلوه‏ هاى حقیقت، براى حضرت على‏علیه السلام چنان روشن است که‏مى‏فرماید:  اگر پرده‏ها کنار رود، بر یقینم افزوده نمى‏شود»؟ 1

و چرا آن دیگرى مى‏گوید اگر خدا را در آزمایشگاه یا زیر چاقوى جراحى‏نبینم، نمى‏پذیرم؟!  آن «ایمان به غیب‏» است و این «مادى گرى‏».

مشکل جوانان ما، امروز، ضعف اطلاعات دینى و معلومات مذهبى‏نیست، چون «معلومات‏»، خیلى کارساز نیست، از این جهت هم چندان‏کمبود نیست. آنچه کمبود داریم، «ایمان مذهبى‏» است.

شیاطین جن و انس نیز همین گوهر را هدف غارت و شبیخون قرارداده‏اند. اگر «باور» آسیب ببیند، رفتارها آسیب دیده است، چون هر کس به‏گونه‏اى عمل مى‏کند که باور کرده است.

خدا باورى، خداترسى مى‏آورد.

ایمان به معاد و حساب قیامت، محصولى جز تقوا و تعهد ندارد. پس، گام مهم، تقویت‏بنیان عقیده و ایمان است.

ظرف دلها اگر با ایمان و یقین پر شود، محل نزول برکات الهى است، واگر با تردیدها و هواها و بى‏قیدى‏ها انباشته گردد، پایگاه و جایگاه شیطان‏خواهد شد.

مشکل جوانان ما، امروز، ضعف اطلاعات دینى و معلومات مذهبى‏نیست، چون «معلومات‏»، خیلى کارساز نیست، از این جهت هم چندان‏کمبود نیست. آنچه کمبود داریم، «ایمان مذهبى‏» است.

در پاکسازى این «پایگاه‏» و افشاندن بذر ایمان، در این «مزرعه‏»، خودشما نیز سهمى دارید و نقشى.

تزکیه نفوس و تقویت تعقل و بالا بردن سطح درک و دید، بر عهده‏کیست؟ خودتان یا دیگران؟ یعنى خودتان در این زمینه مسؤولیتى‏ندارید؟ «کتاب‏»، یکى از ابزار تجهیز خویش به بینش و باور است.

«علم و عمل‏» نیز دو بال پرواز است، یکى پشتوانه است، دیگرى‏چاشنى تاثیرگذارنده و پیش برنده.

دعا

«آموختن‏»، و پیوسته معلومات جدید فراگرفتن و در جریان دیدگاه هاى‏نو و دانش هاى جدید و تجربه‏هاى موفق دیگران قرار گرفتن، ضرورت‏توفیق در امر خودسازى است. هیچ لحظه نباید احساس کنیم که ازآموختن بى‏نیازیم، چه آموزش نکات علمى، چه شیوه‏هاى عملى و تجربى‏و چه معارف دینى و سلوک اخلاقى و عرفانى.

وقتى راه و مسیر رشد و تعالى، باز است و طولانى، چرا قناعت‏به اندک و ناچیز؟ افزون‏طلبى در دانش و تجربه، یک ارزش است. و قناعت در علم و کسب فضیلت نیز، یک ضدارزش.

خدا نکند که برداشتنى‏ها را گذاشته باشیم و بگذاشتنى‏ها را برداشته‏باشیم! درس بزرگ «رهایى از تعلقات‏» را اگر نیاموخته باشیم، پیوسته مشکل‏خواهیم داشت و هر قدم دامى و هر لحظه خطرى ما را تهدید مى‏کند و «مال‏» به عنوان یک لغزشگاه، سر راهمان کمین خواهد زد.

ریشه بسیاری لغزش ها و گناهان، «مسائل اقتصادى‏» است. «تقواى مالى‏» یعنى اینکه نسبت‏به ثروت و مال، انسان حسابگر باشدکه «از کجا مى‏آید» و «به کجا مى‏رود».

چه بسیار کسانى که براى لقمه نانى به گناه مى‏افتند، یا براى افزایش‏ثروت خویش، مرز «حرام‏» را زیر پا مى‏گذارند، و به «منطقه ممنوعه‏اقتصادى‏» قدم مى‏نهند.

حرام خوارى، اسراف، طمع، کسب حرام، درآمدهاى نامشروع، رشوه و ربا، کم کارى و تقلب، قاچاق فروشى و احتکار، گرانفروشى و اجحاف درمعامله و... دهها از اینگونه لغزشگاه ها، همه معلول تن دادن و دل سپردن‏به «نفس سیرى‏ناپذیر» است.

حکمت و علم، در گرسنگى قرار داده شده، و جهل و معصیت در سیرى‏

مگر شکم، چه قدر گنجایش دارد؟ مگر عمر دنیوى ما چه اندازه است؟

آزاد، کسى است که از بندگى شکم آزاد باشد. تکاثر و ثروت اندوزى، به «تفاخر» مى‏انجامد و تفاخر به تکبر واستکبار. اسارت شکم نیز، انسان را ذلیل مى‏سازد. بدهکارى به شکم، بهتر از بدهکار بودن به مردم است. آیا نخوردن و مدیون شکم بودن، به حریت و آزادگى نزدیکتر نیست؟!

آنکه اسیر شکم و شهوت است، با چه رویى مدعى آزادگى است؟ مگر مى‏توان با شکم پر و سیرى مفرط، به «مناجات نیمه شب‏» برخاست؟

انس با خلوت شب، گوهرى است که هرگز به برخورداران مرفه و تن ‏پروران مشغول به عیش و نوش نمى‏دهند.  حتى آنان که در پى «حال عبادت‏» و «خشوع در نیایش‏»اند، سعى‏مى‏کنند که به قول سعدى، اندرون از طعام، خالى داشته باشند تا در آن نورمعرفت‏بینند.

زیستن براى خوردن نیست. بلکه خوردن براى زیستن، و زیستن براى‏تلاش و عبادت و خدمت است. بزرگان گفته‏اند: «حکمت و علم، در گرسنگى قرار داده شده، و جهل و معصیت در سیرى‏».

این، به معناى دفاع از فقر نیست، بلکه گامى براى کنترل نفس و کم‏خورى و قناعت است، تا به «گناه اقتصادى‏» نیفتند». آنچه ارزش است، «کف نفس‏» اختیارى است. عمل به این هاست که انسان را بالا میبرد جامعه را روبه ترقی پیش میراند و رابطه ها را اصلاح میکند والا دانستن صرف کفایت نمیکند ما دانستنی ها را میدانیم اما باورشان نداریم که به فعل نمی آوریم . این است مشکل ما.

منبع : گامی در مسیر ، جواد محدثی

محمدی گروه دین و اندیشه تبیان


1- لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا (غررالحکم).

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.