تساهل در برابر ابتذال فرهنگی و دولت ها
مقدمه:
این روزها سخن از ابتذال فرهنگی در جامعه بیش از پیش به گوش می رسد.بحث چرایی و چگونگی این ابتذابل نقل منابر،نمازهای جمعه،خانواده ها،برخی نهادهای فرهنگی و ... است.پدیده هایی مثل بدحجابی و بی حجابی،رشد خرده فرهنگهای کجرو در جامعه، ابتذال در سینما و موسیقی،بازگشت برخی عناصر فرهنگی و هنری رژیم طاغوت همه نشانه هایی از معضل عمیق فرهنگی امروز جامعه ماست.اگرچه عده ای اعتقاد دارند این تحولات فرهنگی پدیده ای طبیعی در عصر جهانی شدن است اما در مقابل عده ای با تحلیل وضعیت فعلی بر این باورند، ما به نوعی در عرصه فرهنگ با جنگ نرم کنترل شده از سوی جریان های نظام سلطه روبروییم.
این نگاه بر این باور است که متاسفانه در جبهه خودی در حوزه جنگ نرم، ما طی این سالها با مشکلات نظری و برنامه ریزی روبرو بوده ایم به گونه ای که در عمل، در برخی مواقع، نظام کلان مدیریت فرهنگی کشور دربرابر جنگ نرم غرب و تهاجم فرهنگی همه جانبه آن، واکنش مناسبی نداشته و حتی زمینه فعالیت آنرا فراهم ساخته است.یکی از مهمترین این برهه ها، دوران وزارت آقای عطاالله مهاجرانی در سالهای اول دولت اصلاحات بود.
از تساهل در شریعت تا تساهل فرهنگی:
تئوری فرهنگی این مسوول وقت، بر پایه تفسیر به رایی از یک حدیث بود.مهاجرانی با تفسیر حدیث نبوی" بُعثت بالحنیفةِ السمحة السهلة" دین اسلام را دین تساهل و تسامح می خواند.اما منظور عملی مهاجرانی پیدا کردن زمینه ای دینی برای توجیه اصل تساهل(Tolerance) که ریشه در سنت سیاسی فلسفی لیبرالیزم دارد،بود. تساهل که مفهموش توسط فیلسوف نامدار لیبرال "جان لاک" بسط و نشر یافت از ارزشهای مهم لیبرالیسم سیاسی است و به خصوصیت اخلاقی گفته میشود که بیانگر طرز برخورد با تمایلات، اعتقادات، عقاید و رفتار با دیگران است. این نگرش که بر نفی
ادعای انحصاری حقانیت و رستگاری هر نظام ارزشی و هر دینی، مبتنی است هیچ یک از نظامهای ارزشی ومعرفتی را حق نمیداند و به نوعی نسبی گرایی مطلق در ارزش و معرفت معتقد است و به همین دلیل حاکمیت هر دین و نظام ارزشی را تنها به خواست و ارادهی فرد یا جامعه وا میگذارد و خواستار بردباری تمام افراد و گروهها نسبت به یکدیگر بر این مبنا است. بر خلاف تفسیر نادرست آقای مهاجرانی، در اسلام مبانی تساهل و تسامح یعنی بشری بودن و نسبیت ارزشها و معرفت با بینشهای دینی سازگار نیست و در بینش دینی، خاستگاه ارزشها خداوند است نه انسان، و این ارزشها از اطلاق و پشتوانه معرفتی یقینی برخوردار است و از سوی دیگر، اسلام تساهل و تسامح در مورد هر دینی و پیروان آنها را نمیپذیرد و در مقابل کفر و الحاد موضعی آشتی ناپذیر دارد.
بر مبنای نظریه تساهل این وزیر با فراموش کردن وظایف وزارت فرهنگ در ارشاد اسلامی ،زمینه حضور تمامی فعالان ضد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را در حوزه فرهنگ و هنر فراهم ساخت و جریان روشنفکری سکولار وغربگرا، میداندار عرصه فرهنگ و هنر کشور شدند.آسانگیری در شرایط و ضوابط شرعی در تولید محصولات فرهنگی و هنری،اعطای مجوزهای بی شمار به بسیاری از محصولات ضد تفکر مکتبی اسلام به نام تساهل از مشخصات این دوران بود. حلقه کیان که متشکل از نظریه پردازان حول و حوش دکتر عبدالکریم سروش بودند با بسط نظریات قبض وبسط تئوریک شریعت ،بسط صراطهای مستقیم، عملاً بر طبل شخصی بودن تجربه دینی،تکثر دینی و نسبی بودن تفاسیر از دین می کوفتند و در عمل، مبانی نظری جبهه انقلاب را مورد هجمه قرار می دادند.
از ویژگی های منفی این دوران، نفی مقوله تهاجم فرهنگی از سوی تئوری پردازان تساهل بود.درحالیکه رهبر معظم انقلاب بارها از وجود تهاجم فرهنگی و «فرهنگ وارداتی غرب» و درعین حال از عدم پذیرش برخی مسئولان، سخن به میان آوردند، مهاجرانی برخلاف هشدارهای رهبری، صریحاً وجود هر نوع توطئه فرهنگی علیه نظام جمهوری اسلامی را نفی و آن را محصول نوعی «توهم» می دانست که این نگاه، بارها از سوی رهبری معظم، تخطئه و مورد انتقاد شدید قرار گرفت.
نهایتا با مخالفت مراجع تقلید،علمای عظام و رهبر معظم انقلاب، مهاجرانی برکنار شد و وزیر بعدی که دارای تفاوتهای بسیار در مشرب با وی بود انتخاب شد.اما تاثیرات سو این دوران آن قدر بود که جبرانش به درازا بکشد.
دردولت اصولگرا چه کسی سکاندار فرهنگ است؟
اگر چه عده ای بر این باور بودند که دولت اصولگرای نهم و دهم بازگشتی به ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی است و طرحی نو در حوزه فرهنگ و هنر در خواهد انداخت، اما واقعیتهای عرصه فرهنگ موید فضای متفاوتی است.اگرچه در دولت نهم دکتر احمدی نژاد، آقای صفار هرندی از کیهان به میدان بهارستان فراخوانده شد و سکان کشتی فرهنگ را در دست گرفت اما از سوی دیگر، آقای اسفندیار رحیم مشائی با پست ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، قطب دوم فرهنگی دولت نهم را ایجاد کرد.این دو مجموعه در دولت نهم سمفونی ناسازگار فرهنگی را نواختند.سیاستها و برنامه های این دو نهاد فرهنگی، متضاد و گاهی متناقض می بود.اما در دولت دهم با رفتن آقای "صفار" آقای مشائی فضای بهتری برای حضور فرهنگی یافت.اگرچه آقای مشائی در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در دوران آقای احمدی نژاد حضور داشت، اما افکار عمومی از عملکرد فرهنگی او در آن زمان و نقش وی در ایجاد و راه اندازی بسیاری از جریانهای فرهنگی، بی اطلاع است.
آقای مشائی که در دولت نهم، با ماجرای حمل قرآن با دف،مصاحبه درباره اختیاری بودن حجاب،شایعاتی مبنی بر حضور در مراسم به دور از شان در ترکیه،دوستی با مردم اسراییل! الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان گردشگری با مخالفتهای علما و متدینین روبرو شد، از رسیدن به معاونت اول ریاست جمهوری با نظر رهبری بازماند.
مقام معظم رهبری در نامه ای خطاب به آقای احمدی نژاد چنین مرقوم فرمودند :
بسمه تعالی
جناب آقای دكتر احمدی نژاد، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت
انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رئیس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شما است.
لازم است انتصاب مزبور ملغی و كان لم یكن اعلام گردد.
سیدعلی خامنهای
27 /4/ 88
اما با نظر رییس جمهور محترم، ایشان به ریاست کمیسیون فرهنگی دولت به جای وزیر مربوطه رسید و در واقع مغز متفکر سیاست فرهنگی دولت دهم شد.رییس دفتر رییس جمهور که همواره با اظهار نظرهایش در حوزه دین، خبر ساز میشد، در ابتدای دولت دهم با سخنان خود درباره مدیریت پیامبران مجددا خبر ساز شد. .البته در مقابل، این چهره دارای نقاط مثبتی در فعالیتها و برنامه های خود است.توجه به فرهنگ مهدوی،فرهنگ و تمدن ایران،جلب ایرانیان خارج از کشور به نظام و کشور از نقاط مثبت و قابل ذکر فعالیتهای وی است، که برخی از اقدامات او تحسین برانگیز است.ماجراهای این چهره سیاسی فرهنگی، با مواضع رییس جمهور اصولگرا درباره حجاب به اوج رسید.ریاست محترم جمهور درباره مقابله با بدحجابی در مصاحبه تلویزیونی خود مواضعی اتخاذ کرد که از سوی برخی فعالان سیاسی اصولگرا به آقای مشائی منتسب شد.
اما نکته قابل طرح درباره نگاه فرهنگی جناب آقای مشائی، مبانی نظری نگاه ایشان است.بر پایه برنامه ها و جهت گیریهای ایشان و همفکرانشان در دولت دهم، که می توان لایه های ذیل را در نگاه فرهنگی ایشان رصد کرد:
1-تساهل فرهنگی و هنری:وزارت ارشاد در دولت دهم اگرچه در حوزه مطبوعات نگاه بسته تری دارد اما در حوزه سینما و فیلمهای سینمایی دارای رویکرد بازی است.اعطای مجوز به فیلمهای به ظاهر شاد و کمدی و در عمل سطح پایین و نزدیک به فیلم فارسی، نشان دهنده این است که اگرچه روشنفکری سکولار دوران مهاجرانی از سینما رخت بر بسته، اما مشکل از جایی دیگر در سینمای ایران باز تولید شده است.مساله مشابه درباره خوانندگان لس آنجلسی وجود دارد که برخی اخبار حاکی از نقش مستقیم ایشان در بازگشت آنان به ایران است.اگرچه اخبار در این باره متناقض و متفاوت است اما نفس حضور این افراد در کشور سئوالی است که به راحتی نمی توان آن را پاسخ داد و از آن گذشت.
2-نگاه نسبی گرایانه و قرائت مدارارنه از دین: نظر بنده به عنوان یک روحانی این است که مشکل اصلی سیاستگذاری های فرهنگی دولت اصولگرای دهم، نفوذ و نشت اندیشه های پلورالیزم معرفتی و دینی به سیاستسازان این دولت است.تساهل فرهنگی و تکثرگرایی دینی، دو جلوه از یک اندیشه واحد هستند.به نظر می رسد بیست سال بعد از انتشار کتاب قبض و بسط تئوریک عبدالکریم سروش، رییس دفتر دولت اسلامی در آخرین اظهاراتش بر همان مبانی پای فشرده است.
" خبرگزاری فارس در خبری اعلام کرد: آقای مشائی در جمع ایرانیان خارج از کشور با بیان اینكه برخیها از من خرده میگیرند كه چرا نمیگویی مكتب اسلام و میگویی مكتب ایران، گفت: از مكتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مكتب ایران است و ما باید از این به بعد مكتب ایران را به دنیا معرفی كنیم!!!!!!!!!!
این بیان نمایانگر این است که این مقام مسوول به صورت علنی بر تکثر قرائت از دین اذعان و نوعی از آن را به علت ملیت دارای رجحان می داند!!!!
منتقدان بارها به رییس دفتر رییس جمهور هشدار داده بودند که در مواردی که تخصص ندارد وارد نشود.
این اظهارات نشان دهنده این است که ما با نوع جدیدی از معضل در دستگاه سیاست سازی و اجرایی دولت روبروییم. اعتقادات انحرافی ترجمه شده از متون فلسفی قرن 17 و 18 غرب که در دوران اوج خود در ایران با انتشار کتاب های عبدالکریم سروش تبلور یافت و سپس مبنای عمل سیاسی در دوران اصلاحات قرار گرفت و به مبنایی برای ترویج عدم لزوم برداشت واحد از دین تبدیل شد و مبنای فکری حرکات سیاسی علیه نظام مبتنی بر اسلام قرار گرفت، حال در حال نفوذ در برخی مدیران فرهنگی کشور است.
سخن آخر:
مقام معظم رهبری در دیداری با مسوولین کشور در دولت نهم با نگاهی مثبت، خطاب به دولت اصولگرا و مقایسه آن با برخی جریانها در دولتهای قبل فرمودند:روند غربباورى و غربزدگى را كه متأسفانه داشت در بدنهى مجموعههاى دولتى نفوذ میكرد، متوقف كردید؛ این چیز مهمى است. حالا یك عدهاى در جامعه، ممكن است به هر دلیلى شیفتهى یك تمدنى یا یك كشورى باشند؛ اما این وقتى به بدنهى مدیران انقلاب و مجموعههاى انقلاب نفوذ میكند، چیز خیلى خطرناكى مىشود. این دیده میشد؛ خب، جلویش گرفته شد.....گرایشهاى سكولاریستى - كه متأسفانه، باز داشت در بدنهى مجموعهى مدیران كشور نفوذ مىكرد - جلویش گرفته شد.
امیدواریم با تدبیر ریاست محترم جمهور و تمام دلسوزان نظام، همیشه این نقطه مثبت و برجسته در کارنامه دولت دهم نیز باقی بماند.انشا الله
تبیان - سید محمد رضا آقامیری