تبیان، دستیار زندگی
زمین پاك ایران ، زادگاه سروهای تناوری است كه قامت سبزشان در راه تداوم آرمانی پاك ، به سان شمعی فروزان سوخت و تقدیری زیباتر از برگ شقایق بر این مرز و بوم رقم زد . اكبر اصغری جرعه نوشی دیگر از بادة «قالوا بلی» بود كه در سال 1345 در زاهد كلا از توابع بابل به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روحاني شهيد: اكبر اصغري

زمين پاك ايران ، زادگاه سروهاي تناوري است كه قامت سبزشان در راه تداوم آرماني پاك ، به سان شمعي فروزان سوخت و تقديري زيباتر از برگ شقايق بر اين مرز و بوم رقم زد . اكبر اصغري جرعه نوشي ديگر از بادة «قالوا بلي» بود كه در سال 1345 در زاهد كلا از توابع بابل به همراه غنچه هاي اطلسي شكفت و چشمان منتظر خانواده را پرفروغ كرد .

هفت ساله بود كه راهي دبستان شد و به فراگيري علوم پايه پرداخت .در رديف شاگردان ممتاز بود و در اخلاق و تحصيل، براي همسالان خود الگو بود. در دوران پرشكوه انقلاب، نوجواني 12 ساله بود كه آتش عشق به امام و انقلاب سرتاسر وجودش را پر كرد. با صدور فرمان تشكيل بسيج از سوي امام(رحمه الله عليه ) در تأسيس و سازماندهي بسيج محل ،حضوري فعال داشت .

سال 61 به خاطر علاقه و اشتياق فراوان و تشويق و ترغيب خانواده، گام در راه سراسر نور حوزة علميه نهاد. راهي كه هركسي را سعادت پيمودن آن نيست. او طلبه شد تا كبريا و عظمت خداوندي را در بحر لايتناهي قال الصادق (عليه‌السلام) و قال الباقر (عليه‌السلام) بيابد و با نواي دل انگيز صحيفة سجاديه درهم آميزد و با عرفان سرخ حسيني به پايان برد . حوزة علمية آمل و سپس «رستم كلاي» بهشهر دو آغوش پر مهر اكبر در دامان سبز شمال بود.

شهيد اصغري علاوه بر اينكه در درس و بحث بسيار جدي و كوشا بود ، از جبهه و جنگ غافل نگشته و تكليف الهي خود را به فراست دريافته بود . هيچ‌گاه قلم و درس نتوانست حجاب وي گردد و او را از اداي دين به انقلاب و كشورش باز دارد. در سال63 پس از آن كه دورة آموزشي را در پادگان منجيل گذراند ، به مدت چهار ماه عازم كردستان شد و به رزم با دشمن و تبليغ و ارشاد رزمندگان پرداخت. سپس راهي جبهه‌هاي جنوب شد و نيزارهاي مجنون شاهد قامت استوارش بود.

 شهيد اصغري در سال 64 عازم شهر خون و قيام شد تا از خرمن دانشوران آن سامان خوشه برچيند و بر علم و معرفت خويش بيفزايد . پس از يك سال، بار ديگر حال و هواي عمليات او را مجذوب خويش ساخت و به سوي جبهة شلمچه كشاند. «كربلاي پنج» سندي ديگر بر افتخارات ياوران خميني بود كه با حضور سه ماهه اين غيور مرد و پيكار هزاران رزمندة بي باك ديگر ميسّر گشت و اكبر كه عمامه بر سر و لباس رزم بر تن داشت، به نبردي جانانه با دشمن پرداخت تا اينكه از ناحية شكم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد .

در سال 64 با اينكه هنوز جراحاتش بهبود نيافته بود مجدداً از سوي تيپ 83 إمام جعفر صادق (عليه‌السلام) داوطلب اعزام به جبهه شد . گويي كه ندايي او را مي خواند و بر فراز آسمان آبي ، نويد بهشتي برين كه آكنده از صفا و مهر يار بود را نشانش مي‌داد.

او كه از هلهلة حوريان، همه چيز را فهميده بود، غسل شهادت كرد و با اصرار زياد در گردان عملياتي لشكر پنج نصر قرار گرفت و در عمليات «بيت المقدس سه» در 28/12/66 آنگاه كه با لباس مقدس روحانيت مشغول رزم بود در منطقه عملياتي حاج عمران، مورد اصابت تير دشمن بعثي قرار گرفت و چه زود از دانشگاه سرخ حسيني فارغ التحصيل شد و تا قلة رفيع شهادت پرواز كرد. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد

برگهایی از وصیت نامه

اي‌ خواهران‌! راهنمايي‌ داريد كه‌ بهترين‌ زنان‌ و خيرالنساء هر دو جهان‌ است. شما رهبري‌ داريد مبارز و شيردل‌، دلير و شجاع‌، اما در عين‌ حال‌ محجبه‌ كامله‌ است‌، او فاطمه الزهراء(سلام‌الله‌عليها‌) است‌. او است‌ كه‌ به‌ شما رهنمود مي‌دهد. اي‌ زن‌ها! تقوا داشته‌ باشيد، زندگي‌ او را مطالعه‌ كنيد و پند بگيريد. اگر او را زن‌ كامله‌ و از بهترين‌ زن‌هاي‌ روي‌ زمين‌ مي‌دانيد، پس‌ چرا نبايد از حضرتش‌ درس‌ بگيريد؟ خواهران! شما هستيد كه‌ مي‌توانيد جامعه‌ را به‌ سوي‌ الهي‌ سير دهيد و شما هستيد كه‌ مي‌توانيد حزب‌اللهي‌ تحويل‌ جامعه‌ دهيد. شما هستيد كه‌ مي‌توانيد اميد شياطين‌ را به‌ نااميدي‌ مبدل‌ سازيد، تو خيلي‌ بيشتر از اين ‌ارزش‌ داري‌ كه‌ طعمه‌ يك‌ مرد كه‌ خسرالدنيا و الاخره‌ است‌ شوي‌. شما اين‌ را مي‌دانيد كه‌ زن‌ بود كه‌ خون‌ امام‌ حسين‌(عليه السلام) را تثبيت‌ كرد، او حضرت‌ زينب،‌ شيرزن‌ كربلا بود.


تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه

منبع :سایت جلوه ایثار