تبیان، دستیار زندگی
ترس من این است که تحلیلگران امروز، 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بعد از تو هیچ‌كس نخواهد خندید

یادی دوباره از مصطفی مازح، اولین شهید اجرای حکم اعدام سلمان رشدی

ترس من این است که تحلیلگران امروز، 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر(ص) و اسلام و مکتب گذریم! پیام به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه ی جمعه و جماعات 3 اسفند 1367، صحیفه امام، جلد 21، صص 291 و 292

جنوب لبنان، روستای طیر فلسیه. خانه ای دو طبقه و زیبا با نرده های سیمانی و نمای سنگ، درست در کنار خیابان: خانه ی پدری مصطفی مازح، جوان 21 ساله ی لبنانی که برای اجرای حکم اعدام سلمان رشدی به هتل محل اقامت او رفت و کمی پیش از اینکه موفق به اجرای حکم شود به شهادت رسید.

شهید مصطفی مازح

شغل بسیاری از لبنانی ها تجارت است. تاجرانی که بیشتر اوقات سال و شاید بخش اعظم عمرشان را در خارج لبنان، بیشتر در  آفریقا و کمتر در اروپا و آمریکا تجارت می کنند و گاهی برای استراحت به لبنان برمی گردند. پدر مصطفی هم چنین بود. تجارت در خون لبنانی هاست. خصلتی که گویا از اجداد فینیقی شان به آنها رسیده . اما جنوب لبنان مهد تشیع هم هست. تشیع با ابوذر غفاری و تبعید اولش در زمان خلیفه ی سوم به سرحدات شام به لبنان رفت: به میس الجبل در منطقه ی جبل عامل در جنوب لبنان؛ و با این تبعید جنوب لبنان اولین و بزرگترین مهد تشیع بعد از مدینه شد. ابوذر با خودش تنها تشیع را به لبنان نبرد. به گفته ی پیامبر صدق، آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نینداخته بود و میراث ابوذر برای اهالی جبل عامل صداقت و راستی هم بود. راستی و درستی در گفتار و رفتار، بی غل و غش بودن در زندگی و سلوک؛ درست مثل تازه مسلمانی که احکام دین را چون فرامینی که به تازگی با وحی بر پیامبر نازل شده پاس می دارد.

پدر آن روزها ساکن گینه بود: سال 1968 میلادی. همانجا بود که مصطفی در کوناکری، پایتخت گینه متولد شد: آخرین فرزند پسر یک خانواده ی هفت نفره با پنج پسر و دو دختر. کاروبار پدر در گینه خوب پیش نمی رفت. خانواده اش را برداشت و همگی راهی ابیجان شدند: مرکز کشور آفریقایی ساحل عاج. آنجا اوضاع بهتر شد. مصطفی دور از وطن و سرزمین و زبان مادری اش که عربی بود پروش می یافت. زبانش انگلیسی بود و چهره اش فرنگی. اما دینش نه.

سال 1982 رژیم صهیونیستی به لبنان حمله و جنوب لبنان تا بیروت را اشغال کرد. یک سال از اشغال گذشته بود که پدر به لبنان برگشت و مصطفی برای اولین بار سرزمین پدری را دید. جنوب یکسره در اشغال مهاجمان اشغالگر بود. روستای پدری هم. دو سال طول کشید تا اشغالگران از بیروت خارج شوند و تا کمربندی اشغالی در جنوب لبنان عقب نشینی کنند. روستای پدر مصطفی جزو روستاهای آزاد شده بود؛ روستایی که در نتیجه ی مقاومت اسلامی فرزندان لبنان آزاد شده بود.

مصطفی تحت تأثیر مقاومت و رزمندگان آن و به خصوص رهبر معنوی آنها امام خمینی(ره) تحصیلات مرسوم در دوره ی متوسطه را رها کرد و سراغ دروس حوزوی رفت. یاد گرفتن دروس حوزوی محتاج یاد گرفتن زبان عربی بود. مصطفی شروع کرد. محیط زندگی اش عرب زبان شده بود، بنابراین برای یاد گرفتن عربی مشکل زیادی نداشت. سه سال بعد طلبه ای عاشق امام و انقلاب بود. ترجمه ی پیام های امام(ره) را با دقت و علاقه ی بسیار می خواند و آنها را به خاطر می سپرد.

سال 1366 شمسی (1987 میلادی) رژیم سعودی حدود 400 تن از حجاج ایرانی خانه ی خدا را در مکه کشت. امام (ره) به مناسبت شهادت آنها پیام داد؛ پیامی که مصطفی قسمتی از آن را با خط خودش نوشت و به دیوار خانه زد: «و به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده ی پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد(ص) و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هسته های مقاومت حزب الله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته ی جنایت بار خود پشیمان و سرزمین های غصب شده ی مسلمانان را از چنگال آنان خارج کرد.» یک سال بعد اتفاقی افتاد که مصطفی را عازم رفتن به انگلیس کرد.

چهارم مهر 1367، سه ماهی بعد از پایان جنگ عراق با ایران، انتشارات «وایکینگ» وابسته به گروه انتشاراتی «پنگوئن» کتابی منتشر کرد. کتابی که «گیلون ریتکن»، رئیس یهودی مذهب انتشاراتی وایکینگ بابت آن 850 هزار پوند به نویسنده اش حق التألیف داده بود. به سلمان رشدی؛ نویسنده ی مسلمان هندی تباری که عضو «انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان» و تبعه ی انگلیس بود و کتاب جدید پنجمین رمانش به حساب می آمد؛ آیات شیطانی.

و به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده ی پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد(ص) و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هسته های مقاومت حزب الله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته ی جنایت بار خود پشیمان و سرزمین های غصب شده ی مسلمانان را از چنگال آنان خارج کرد

آیات شیطانی هجونامه ای در قالب یک رمان علیه مقدسات مسلمانان بود؛ رمانی بلند در 9 فصل که شخصیت های آن را پیامبر اسلام، همسران و صحابی مشهور ایشان و فرشته ی حامل وحی، حضرت جبرئیل(ع) تشکیل می دادند. انتشار این کتاب شروع نوعی جنگ روانی و آزمون تحریک پذیری مسلمانان، به خصوص سران دو کشور ایران و عربستان سعودی بود. کتاب به زبان های مختلف ترجمه و منتشر شد. اما هنوز پنج ماه از انتشار آن و پیچیدن آوازه اش در بین مسلمانان انگلیسی زبان که اولین مخاطبان کتاب بودند نگذشته بود که امام خمینی(ره) فتوای تاریخی شان را درباره ی کتاب منتشر کردند: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر(ص) و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد، ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.» شاید پیش از انتشار کتاب سلمان رشدی، کتب بسیاری در رد افکار و مذاهب مختلف اسلامی نوشته شده بود. اما کتاب سلمان رشدی نه کتابی در رد یا نقد دین اسلام که یک توهین نامه بود و سزای این توهین و هر کسی که آن را نشر می داد از نظر امام(ره) مرگ بود، ولو نویسنده ی کتاب توبه کند و زاهد زمان شود.

اطلاعیه ی دفتر امام خمینی(ره) خطاب به ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان در مورد وجوب قتل سلمان رشدی و تکذیب شایعات که در تاریخ 29 بهمن 1367 منتشر شد چنین بود: «رسانه های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسؤولین نظام جمهور اسلامی نسبت می دهند که اگر نویسنده ی کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره ی او لغو می گردد. امام خمینی مدظله، فرمودند: این موضوع صد در صد تکذیب می گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند.»

شهید مصطفی مازح

حضرت امام(ره) اضافه کردند: «اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریع تر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می خواهد به عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند.» انتشار فتوای امام(ره) فصل الخطاب دیپلمات ها و سیاسیون مختلف، به خصوص مسؤولان دیپلماسی کشور در داخل شد و آنها از بین فتوای امام(ره) و قواعد دیپلماسی رایج اولی را برگزیدند. چون به هر حال جمع میان آنها غیرممکن می نمود.

مصطفی تازه عقد کرده بود که فتوای امام(ره) را شنید. دیگر کسی جلودارش نبود: او یک شیعه ی اهل جبل عامل بود. از دیار ابوذر. مصطفی تصمیم گرفته بود شخصاً فتوای امام(ره) را اجرا کند. انگلیسی را بلد بود. چهره اش هم شبیه غربی ها بود. بنابراین کمتر کسی به او شک می کرد. راهی لندن شد و در همان هتلی که سلمان رشدی سکونت داشت اتاق گرفت. گارد حفات تا اینجا به او شک نکرده بودند: «مازح با پرداخت 39 پوند و 50 پنس یک اتاق یک تختی را روز سه شنبه در هتل رزرو کرده و قرار بود دیروز آنجا را ترک کند. آقای «تونی گنوزو» مدیر هتل گفت که ابتدا نامبرده هتل را برای یک شب رزرو کرد، اما بعد با پرداخت نقدی صورت حسابش مدت اقامتش را تمدید کرد.»

رشدی در طبقه ی سوم هتل ساکن بود: طبقه ای که در قرق گارد حفاظت بود. مصطفی مقدار زیادی C4 به خودش بست  و چاشنی انفجاری را کار گذاشت. بعد روی آن لباس پوشیده و به طبقه چهارم هتل رفت. می خواست بالای اتاق رشدی برود و بعد موارد را منفجر کند. اما گرمای هوا و تحرک مصطفی باعث شد چاشنی زودتر عمل  کند و او نرسیده به بالای اتاق سلمان رشدی به شهادت برسد. به گزارش اسکاتلند یارد: «بمب ها در مجموع حاوی پنج پوند مواد منفجره ی پلاستیک نظامی بوده که احتمالاً از نوع سمتکس است. اطلاعات زیادی از مازح در دست نیست، جز اینکه ظاهراً او با قایق وارد انگلیس شده، مواد منفجره را در کوله پشتی سبز رنگی حمل می کرده.» دو روز بعد از انفجار روزنامه ی دیلی تلگراف نوشت: «طی یادداشت دست نویسی که تحویل روزنامه ی النهار در بیروت شد «سازمان جهادگران اسلام» اعلام کرد که مسلمانان اکنون برای از دست دادن «غریب»، اولین شهیدی که هنگام انجام مقدمات حمله علیه سلمان رشدی مرتد جانش را از دست داد سوگوارند و شهدای بعدی به این اهداف خواهند رسید.»

بقایای پیکر مازح را انگلیس هشت ماه بعد تحویل خانواده اش داد. لبنان درگیر جنگ داخلی میان امل و حزب الله بود و فرصت چندانی برای برگزاری مراسم بزرگداشت برای این شهید نبود. پیکر مصطفی را در باغ بزرگی کنار خانه ی پدرش در روستا دفن کردند.

هیچ كس زندگی نخواهد كرد … هر گز هیچ كس نخواهد خندید … و هر گز هیچ كس تو را تنها نخواهد گذاشت … هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم كرد … فرمایشات تو را در هر زمان و مكان اجرا خواهیم كرد… شجاعت تو را در هر زمان در برابر دشمنان به یاد خواهیم آورد . در روز برگزاری نماز در قدس شریف ، تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد . قسمتی از وصیت نامه شهید مازح خطالب به امام خمینی

کمی بعد از مصطفی، یک دانشجوی فلسفه دانشگاه تهران به نام ابراهیم عطایی هم عازم انگلیس شد تا راه مصطفی را ادامه بدهد و فرمان امام(ره) را درباره ی رشدی اجرا کند. اما کمی قبل از اجرای حکم و شلیک کردن به رشدی که سرگرم بازدید از یک کتابخانه بود با گلوله ی پلیس انگلیس به شهادت رسید. دولت انگلستان از تحویل پیکر شهید عطایی به جمهوری اسلامی خودداری کرد. در ژاپن مترجم ژاپنی آیات شیطانی در اثر حمله ی مسلمانان ژاپنی کشته شد و ناشر نروژی کتاب هم با گلوله هدف قرار گرفت و مرد دو سال بعد از فتوای امام(ره)، رشدی با یک هواپیمای جنگی برای سخنرانی به دانشگاه کلمبیا در آمریکا رفت و برگشت. محافظت از او پس از صدور حکم حضرت امام(ره) به عهده ی «اسکاتلند یارد» - پلیس انگلیس – است و هزینه حفاظت از او را در سال بین یک تا 10 ملیون پوند تخمین می زنند. به قول شاهزاده چارلز (ولیعهد انگلستان) «سلمان رشدی سربازی پرخرج برای مالیات دهندگان انگلیسی است». با این همه رشدی از تجدید چاپ کتابش صرف نظر نکرده و وقتی ناشر انگلیسی حاضر به چاپ ارزان قیمت کتاب بدون جلد گالینگور و با کاغذ کاهی نشد، آن را به آمریکا برد و برای سهولت استفاده ی عمومی از آن به صورت ارزانی چاپ کرد. حالا رشدی در آمریکا زندگی می کند و دولت آمریکا حفاظت از او را به عهده گرفته است.

خردنامه پایداری

تنظیم : بخش فرهنگ پایداری تبیان