تبیان، دستیار زندگی
همه سوسیالیسم را در یک مطلب بخوانید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حرف حساب سوسیالیستها چیست؟

از مجموعه مقالات سیاسی به زبان ساده (1)

سوسیالیم

بخش سیاسی - سوسیالیسم از ریشه لاتینی سوسیوس socius به معنی همراه و شریک مشتق شده است، هرچند این تعریف ساده نمی تواند پیچیدگی های آموزه سوسیالیسم و تفاسیر متعدد آن را توضیح دهد. به طور کلی نظریه های ناظر به سوسیالیسم در برابر لیبرالیسم قرار دارند، برابری را بر آزادی ترجیح می دهند و چندان با فردیت انسان سازگار نبوده و عمدتا فرد را به مثابه جزیی از کل جامعه می نگرند. اولین آموزه های سوسیالیسم را به افلاطون نسبت می دهند. او در کتاب جمهور به ترسیم نظام اشتراکی پیشنهادی خود برای دو طبقه پاسدار و فلاسفه مبادرت کرد که بر اشتراک اموال و زنان تاکید داشت.

شکل نوین سوسیالیسم با صنعتی شدن اروپا زاده شد. رشد تکنولوژی و انقلاب صنعتی در اروپا و بویژه انگلستان و فرانسه اگرچه به رشد اقتصادی این کشورها منجر شد اما هر روز بر انبوه کارگران با وضع معیشتی اسفناک افزوده می شد. همین امر برخی اندیشمندان را به سوی نقد سرمایه داری و لیبرالیسم سوق داد و طیف متنوعی از اندیشه های سوسیالیستی را به وجود آورد. اشاره به همه آنها از حوصله بحث خارج است اما برخی از مهمترین آنها ذکر خواهد شد.

به طور کلی نظریه های ناظر به سوسیالیسم در برابر لیبرالیسم قرار دارند و برابری را بر آزادی ترجیح می دهند

انواع سوسیالیسم

1- جامعه اشتراکی: گروهی از سوسیالیستها همچون رابرت اوئن از ایجاد جامعه اشتراکی حمایت کردند. او برای مبارزه با فقر پیشنهاد تشکیل "دهکده های تعاونی" را داد که در هر دهکده هزار نفر اسکان یابند و به طور دسته جمعی زندگی کنند و کار کنند. همچون به جای پول از کوپن استفاده شود. او همچنین اتحادیه بزرگ کارگران انگلستان با پنجاه هزار عضو را تاسیس کرد. شارل فوریه در فرانسه نیز همین ایده را مطرح کرد و از تشکیل دهکده های تعاونی با دو هزار عضو حمایت کرد.

2- نفی مالکیت خصوصی: گروهی همچون مورلی و آبی مابلی ریشه تمام بدبختی های بشر را در مالکیت خصوصی دانستند و خواهان لغو مالکیت خصوصی و انتقال همه مالکیتها به دولت شدند، هرچند که این عده خواستار انتقال مسالمت آمیز بودند اما برخی همچون بابوف برای نفی مالکیت خصوصی به خشونت روی آوردند.

سوسیالیم

3- مداخله مستقیم دولت در اقتصاد: در حالی که لیبرالیستها عمدتا در دفاع از آزادی با مداخله دولت در اقتصاد مخالف هستند، سوسیالیستها طرفدار مداخله دولت در اقتصاد هستند. لوئی بلان که از تشکیل کارگاه های اجتماعی متعلق به دولت حمایت می کرد، بعد از انقلاب فوریه 1848 در هیات وزیران دولت انقلابی بر سر کار آمد و طرح خود را پیاده کرد که با شکست طرحها به شورش کارگران منجر شد اما بسیاری از تسهیلات کارگران نتیجه اقدامات اوست: تجدید ساعات کار، جلوگیری از کاراجباری زندانیان، بیمه دولتی، ملی کردن بانکها.

4- سوسیالیسم مارکسیستی: مارکس تمام سوسیالیستهای پیش از خود را سوسیالیستهای تخیلی خواند و معتقد شد که تنها سوسیالیسم او علمی است که بر دترمینیسم تاریخی استوار است. مارکس معتقد بود تاریخ روندی جبری دارد که از کمون اولیه آغاز شده و به برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری رسیده و پیش بینی می کرد که به سوسیالیسم می رسد که در این مرحله مالکیت خصوصی از بین می رود و همه اموال و دارایی ها اشتراکی می شود و سپس به کمک دیکتاتوری پرولتاریا(کارگران بدون ابزار) به کمونیسم که جامعه بدون طبقه و بدون دولت و بدون مالکیت است می رسد. به این ترتیب سوسیالیسم یکی از مراحلی است که بر اساس اندیشه مارکسیسم قرار بود رخ دهد. این پیش بینی هیچ گاه محقق نشد. برای آشنایی بیشتر با اندیشه مارکس به اینجا مراجعه نمایید.

5- سوسیالیسم فاشیستی: از ترکیب سوسیالیسم و نژادپرستی، نازیسم در آلمان به رهبری هیتلر و از ترکیبش با ناسیونالیسم افراطی، فاشیسم در ایتالیا به رهبری موسولینی زاده شد. این نوع فردگرایی و جستجوی منافع فردی را کاملا محکوم کرده و دولت را مظهر خودآگاهی و کلیت ملت دانستند. این مساله در آلمان با نژادپرستی و تصفی? نژادهای به اصطلاح غیراصیل همراه شد. هرچند در مقام عمل نمی توان این دو دولت را نمونه های واقعی دولتهای سوسیالیستی دانست. با شکست این دو دولت در جنگهای جهانی این نوع از سوسیالیسم نیز به پایان خط رسید.

فروپاشی شوروی، سوسیالیسم مارکسیستی به پایان خط رسید اما اندیشه سوسیالیسم غیرمارکسیستی همچنان زنده و پویاست

سوسیالیسم در دنیای امروز

سوسیالیم

با فروپاشی شوروی، سوسیالیسم مارکسیستی به پایان خط رسید اما اندیشه سوسیالیسم غیرمارکسیستی همچنان اندیشه ای زنده و پویاست و به راه خود ادامه می دهد. احزاب سوسیال دموکرات در دنیای امروز می کوشند جمع مناسبی از حقوق و آزادی های فردی را با مسئولیت اجتماعی در حیطه های مختلف سیاست و اقتصاد در هم آمیزند. حتی در برخی کشورهای اروپایی سوسیالیسم توانسته پیوند مناسبی با مسیحیت ایجاد کند و به خلق احزاب سوسیال مسیحی منجر شود. مسیحیت برای این گونه سوسیالیسم منبع قابل توجهی از ارزشهای اخلاقی برابری خواهانه است. همچنین سوسیالیسم معاصر به دنبال انتقاد از ابزارانگاری انسان و تفرد آدمها در نظام تولیدی و کالایی مبتنی بر بورژوازی و سرمایه داری است. بحران اخیر نظام سرمایه داری، سبب گرایش برخی کشورها به سیاستهای سوسیالیستی شده است. از آن جمله "برخی" سیاستهای اخیر دولت آمریکا همچون اصلاح ساختار بیمه های درمانی به فاصله گرفتن از لیبرالیسم و نزدیک شدن به سوسیالیسم قلمداد می شود.

فرجام سخن

به طور خلاصه می توان گفت سوسیالیسم امروزی از گرایشهای افراطی نفی مالکیت خصوصی فاصله گرفته و در مقابل از دخالت برنامه ریزی شده و کنترل شده دولت در اقتصاد برای کاهش نابرابری دفاع می کند. سیاستهایی همچون کوپن، سهام مردمی، ملی سازی بانکها و شرکتهای بزرگ، انواع بیمه بخصوص بیمه بیکاری، گسترش تعاونی ها، تنظیم بازار، یارانه، تعیین حداقل دستمزد برای کارگران، بستن دست کارفرما در اخراج کارگر، گسترش سندیکاهای کارگری و... در زمره سیاستهای سوسیالیستی دانسته می شوند.

مطلب مرتبط:

آشنایی با مارکسیسم


 دکتر حمید نساج

گروه جامعه و ارتباطات

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور