موسیقی تیتراژ را نادیده نگیریم
حتما برای شما هم پیش آمده كه با شنیدن یك قطعه موسیقی به یاد فیلم یا سریالی كه در گذشته دیدهاید بیفتید. به احتمال زیاد قطعهای كه شنیدهاید مربوط به موسیقی همان فیلم یا سریال بوده است. ساختن موسیقی فیلم شاخه جدی و مهمی از آهنگسازی محسوب میشود. آهنگسازان فیلم دارای مهارتهای خاصی هستند و آموزشهای ویژهای دیدهاند تا بتوانند موسیقی مخصوص یك فیلم را طراحی و اجرا كنند.
درباره این كه موسیقی چه نقشی در سریال یا فیلم میتواند داشته باشد بحثهای مفصلی وجود دارد. بعضیها معتقدند كه موسیقی یك فیلم باید در خدمت فیلم باشد. مثلا بتواند به انتقال فضای فیلم به مخاطب كمك كند یا بتواند احساساتی كه از طریق زبان قابل بیان نیستند مثلا احساسات درونی شخصیتها را به بیننده منتقل كنند. بعضی دیگر معتقدند كه موسیقی و فیلمی كه موسیقی برایش نوشته میشود كاملا از هم مستقل هستند، یعنی لزومی ندارد كه موسیقی به فضاسازی یا بیان فیلم كمك كند، بلكه موسیقی باید به طور مستقل حرفی برای گفتن داشته باشد و فیلم هم بتواند مطالب مورد نظرش را بدون كمك موسیقی مطرح كند.
جدا از این نظریهها باید به این نكته توجه كنیم كه موسیقی فیلم به صورت تخصصی به عنوان مبحثی جداگانه از فیلم بررسی میشود. پس میتوان به این نتیجه رسید كه موسیقی به صورت مستقل از فیلم باید دارای ارزش معنوی باشد.
خیلی از فیلمها و سریالها را میتوان نام برد كه جدا از خود فیلم، موسیقی مربوط به آنها چنان معروف شده كه وقتی ما آنها را به صورت مستقل میشنویم، میتوانیم ادامه آن را در ذهن بخوانیم یا سوت بزنیم. مثلا موسیقی فیلم «پدرخوانده» یا «پاپیون»، از این دست موسیقیها هستند. شاید شما هم كسانی را بشناسید كه مثل خود من، اول موسیقی فیلمی را شنیده باشند و به خاطر جذابیت آن تصمیم گرفته باشند كه فیلم را ببینند. از این دست فیلمها و موسیقیها نمونههای بسیاری وجود دارد اما تعداد كمی از آنها مربوط به فیلمهای داخلی است.
شاید موسیقی یك فیلم ایرانی برای یك عده خاص یادآور آن فیلم باشد، ولی تقریبا هیچ فیلمی نیست كه اكثر ما بتوانیم موسیقی متن آن را سوت بزنیم.
در این زمینه شاید آهنگسازانی مثل مجید انتظامی استثنا باشند كه البته آنها هم متهم هستند كه موسیقیشان چندان ارتباطی با تصاویر فیلم ندارد و بیشتر حال و هوای حسی اثر را تشدید میكند. این مساله میتواند دلایل متعددی داشته باشد.
مسلما دلیل این موضوع این نیست كه آهنگسازان فیلم كفایت و توانایی آهنگسازان خارجی را ندارند. وقتی كه ما به موسیقی بعضی از فیلمها و سریالها توجه میكنیم میتوانیم زیبایی و پیچیدگی را در كنار هم احساس كنیم، ولی اكثر ما به موسیقی فیلم به طور مستقل فكر نمیكنیم.
یكی از دلایل این فكر نكردن این است كه گوش ما به شنیدن موسیقی بیكلام عادت ندارد. یعنی برای ما راحتتر است موسیقیای را به خاطر بسپریم كه كلام یا شعر دارد. در واقع این «موسیقیسازی» نیست كه ما آن را به خاطر میسپریم و میشناسیم.
بلكه مفهوم «كلام» است كه در خاطر ما میماند. البته موسیقیسازی در برجسته كردن زیبایی شعر و كلامی كه میشنویم نقش انكارناپذیری را ایفا میكند، اگر همان شعر روی موسیقی سخیفی خوانده شود جذابیت خود را از دست میدهد.
نمونه این تجربه را میتوانیم در سریالهایی كه دارای تیتراژهای موفق بودهاند ببینیم. مثلا آیا ممكن است برای كسی كه سریال «زیر آسمان شهر» را دیده، موسیقی عنوانبندی پایانی آن را پخش كنید و آن را به خاطر نیاورد؟ شعر ساده و روان اینجور تیتراژها با موسیقی كمادعایی كه خودنمایانه حركت نمیكند باعث میشود حس نوستالژی سریال حتی سالها پس از پایان پخش دوباره به مخاطب منتقل شود.
موسیقی این سریال جزو شناسهها و امضاهای سریال شده است. همانطور كه در سالهای گذشته برای بعضی از سریالها شناسههایی در نظر گرفته میشد كه وقتی آن شناسهها را میدیدیم یاد آن سریال میافتادیم. خیلی از ما هنوز شناسه سریال «آئینه» را در ذهن داریم؛ اما در چند دهه اخیر برای به یاد آوردن سریالها میتوان از ابزاری به نام موسیقی استفاده كرد.
عوامل اصلی ساخت سریالها هم به این نتیجه رسیدهاند كه توسط موسیقی عنوانبندی میتوانند تا مدت مدیدی سریال را به یاد بیننده بیاورند.
در حال حاضر میبینیم كه در ساخت سریالها بیشتر از تیتراژهای به یاد ماندنی استفاده میشود. مخاطبان سریالهایی همچون «دلنوازان» و «فاصلهها» با عنوانبندی سریال جدا از خود سریال ارتباط برقرار كردند. این مطلب نشانه این است كه ذهن مخاطب پذیرای شنیدن موسیقی زیبا و گوشنواز هست.
این نوع ترانهها در واقع ویترین و لوگوی سریال هستند و بیننده با فكر كردن به سریال، اولین چیزی كه به خاطر میآورد موسیقی یا تم آوازی آن است. سازندگان سریالها با استفاده از روشهای گوناگونی سعی میكنند سریال خود را نشانهدار كنند تا مدت بیشتری در ذهن مخاطبان ماندگار شود. مثلا در آخرین قاب عنوانبندی سریال «در چشم باد» مهر و امضای كارگردان روی تصویر نقش میبندد یا بعضی از سریالها برای شناساندن خود لوگو طراحی میكنند.
اما به نظر میرسد كه انتخاب درست ترانه تیتراژ، میتواند مسیری میانبر برای رسیدن به این هدف باشد. حالا كه این بستر برای ساخت موسیقی دلنشین آماده است، مخاطب هم میتواند انتظار شنیدن آهنگهای جذابتری را داشته باشد؛ اما باید توجه كنیم كه برای ساخت موسیقی متن سریالها هم زحمت بسیار زیادی كشیده میشود. شاید بیشتر از این كه برای موسیقی عنوانبندی پایانی تلاش شود برای ساخت موسیقی متن زحمت كشیده شود. پس بهتر است كمكم تلاش كنیم كه با گوش دادن و توجه كردن به موسیقی متن فیلمها و سریالها گوشمان را ورزیدهتر كنیم و لذت بیزحمت شنیدن موسیقی خوب را از خود نگیریم.
نوشته : شروینه شجری كهن
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی