تبیان، دستیار زندگی
زنده یاد قیصرامین پور، شاعر نازک اندیش و خوش‌ قریحه این روزگار یخ زده، حلقه مفقوده چرخ بازیگر دنیا را یک چیز می دانست، عشق. قیصر از دستور زبان عشق سخن می گفت اما به نظرم می شود از دستور زبان عرفان هم سخن راند، خاصه آنکه عشق و عرفان همسایه دیوار به دیوا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دستور زبان عرفان

عرفان

زنده یاد قیصرامین پور، شاعر نازک اندیش و خوش‌ قریحه این روزگار یخ زده، حلقه مفقوده چرخ بازیگر دنیا را یک چیز می دانست، عشق.

قیصر از دستور زبان عشق سخن می گفت اما به نظرم می شود از دستور زبان عرفان هم سخن راند، خاصه آنکه عشق و عرفان همسایه دیوار به دیوارهم اند، و حکما گفته اند: حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز جایز.

آنچه می آورم برشی است خواندنی از کتاب" گامی در مسیر" نوشته استاد جواد محدثی

«كسب عرفان و معنویت هم برای خود دستوری دارد. در بسیاری از الفاظ و اصطلاحات در علوم مختلف، غیر از معنایی كه به‏صورت عادی از آنها فهمیده می‏شود، مفاهیم دیگری هم می‏توان فهمید.

از خود همین «دستور زبان‏» نمونه بیاوریم.

دستور زبان، برای تصحیح «گفتار» و «نوشتار» است. ولی... آیا نمی‏شود از آن در تصحیح «كردار» هم كمك گرفت؟

دستور زبان برای شناخت روش صحیح كاربرد واژه‏ها و ساختار كلمات ‏و تنظیم جملات است.

برای «عمل صحیح‏» چه معیار و دستوری وجود دارد؟ ناهنجاری و غلط در كردار و معاشرت را با كدام دستور باید شناخت؟

تازه، درستی گفته و نوشته هم تنها به «بعد ادبی‏» آن منحصر نیست.درست ‏بودن سخن در «مضمون و محتوا» هم شرط كمال و زیبایی آن ‏است.

استاد جواد محدثی می گوید: «كسب عرفان و معنویت هم برای خود دستوری دارد. در بسیاری از الفاظ و اصطلاحات در علوم مختلف، غیر از معنایی كه به‏صورت عادی از آنها فهمیده می‏شود، مفاهیم دیگری هم می‏توان فهمید

دستور زبان به ما می‏آموزد كه «فعل‏» و «فاعل‏» باید هماهنگ باشد. بین «ضمایر» و «اشخاص‏» هم باید تناسب وجود داشته باشد. ولی... آیارفتار ما فعل به حساب نمی‏آید؟ و آیا حالات درونی ما جزء ضمایر نیست؟ ناهماهنگی میان ظاهر و ضمیر ما آیا «غلط دستوری‏» نیست؟

«نهاد» ما چگونه ساخته می‏شود؟

برای «مستقبل‏» خود چه كرده‏ایم و «ماضی‏» ما چگونه بوده است؟

در كفتار روزمره ما چه قدر «حرف اضافه‏» است؟ اصلا در «صفت‏» و«فعل‏» به چه چیزی و چه كسی «اضافه‏» شده‏ایم؟

آیا فعل‏هایی كه از ما سر می‏زند «لازم‏» است؟ «معلوم‏» است؟«مجهول‏» است؟

آیا هیچ تمرین می‏كنیم كه «فعل‏های مجهول‏» را به «معلوم‏» تبدیل‏ كنیم؟

من غیر از خدای متعال، هیچ «اول شخص مفرد»ی نمی‏شناسم. شما چطور؟

چگونه می‏شود از «من‏»ها، «ما» ساخت و مفردها را به «جمع‏» تبدیل‏كرد؟

بسیاری از ما كارهایی مشابه انجام می‏دهیم. «ماده‏» افعال ما گاهی‏ مشترك و مثل هم است، اما كدام «شناسه‏» است كه ماهیت ارزشی‏ كارهای ما را تعیین می‏كند؟ شاید آن شناسه، «نیت‏» باشد!

اگر كارها و نیت‏ها را از «مركب‏» شدن با خدا و ریا در آوریم و همان‏«ساده‏» خالص باشیم، بهتر است. اگر «خدا» را پیشوند و پسوند همه ‏فعل‏ها و صفات و تركیبات خود سازیم، زندگی‏مان «ادبی‏تر» می‏شود.

می‏بینید كه «دستور زبان‏» كاربردهای دیگر و بیشتری هم دارد!...

هم «آرایش‏» عمل لازم است، هم پیرایش آن. آرایش به اخلاص ونیت الهی و پیرایش از ریا و عجب و غرور. در این صورت، گل‏های معنویت‏و اخلاق، در بوستان جان می‏روید و زبان فطرت، گویاتر می‏شود و ندای‏حق‏جویی جان آدمی، بهتر شنیده می‏شود.

بذری كه در شوره‏زار افشانده شود، هدر می‏رود. شربتی هم كه در جام‏آلوده ریخته شود، تباه می‏شود.

پس، ابتدا باید زمین را آماده بذرافشانی ساخت و جام و ظرف را ازآلودگی‏ها پیراست.

«دل‏» نیز یك مزرعه است، برای كاشتن «نهال فضیلت‏» و افشاندن‏«بذر حقیقت‏».

«جان‏» نیز، ظرفی است كه می‏توان «شراب معرفت‏» در آن ریخت.»

فرآوری: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.