تبیان، دستیار زندگی
منظور از فقه در فلسفه فقه فقه استدلالى است. فقه استدلالى مجموعه تلاش هایى را گویند كه در قالب فرایند استنباط تعقیب مى گردد. طبق این منطق, فلسفه فقه, فلسفه استنباط است; استنباطى كه بیشتر مطابق با تمام یا بخشى از الگوى زیر صورت مى پذیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقه استدلالى یا غیراستدلالى
abg e('fj ad3ag
قسمت اول ، دوم، سوم، چهارم را اینجا مطالعه کنید

منظور از فقه در فلسفه فقه فقه استدلالى است. فقه استدلالى مجموعه تلاش هایى را گویند كه در قالب فرایند استنباط تعقیب مى گردد. طبق این منطق, فلسفه فقه, فلسفه استنباط است; استنباطى كه بیشتر مطابق با تمام یا بخشى از الگوى زیر صورت مى پذیرد.

منظور از فقه در فلسفه فقه به هیچ روى فقه غیراستدلالى نیست. فقه غیراستدلالى یا همان دستاورد تلاش هاى فقهى كه نوعاً در قالب احكام رساله ها مطرح مى گردد, به صورت تسامحى فقه نامیده مى شود. از آن رو كه نمى تواند كسى را به دلیل آشنایى و آگاهى از آنها فقیه نامید, این احكام را باید نتیجه و ماحصل دانش فقه دانست كه مانند نتایج دیگر دانش ها و از جمله علوم تجربى عنوان دانش بر آنها اطلاق نمى شود.

به این ترتیب, منظور از فقه در فلسفه فقه، فقه استدلالى است. فقه استدلالى مجموعه تلاش هایى را گویند كه در قالب فرایند استنباط تعقیب مى گردد. طبق این منطق, فلسفه فقه, فلسفه استنباط است; استنباطى كه بیشتر مطابق با تمام یا بخشى از الگوى زیر صورت مى پذیرد.

استنباط موضوع شناسى « تتبع در ادله و اقوال « اجتهاد در ادله و اقوال از رهگذر به كارگیرى قواعد اصولى, قواعد رجالى و سایر قواعد.

2. فقه حاضر یا فقهى با ابعاد تاریخى

منظور از فلسفه فقه و فرایند استنباط چیست؟ آیا مقصود فقه موجود و حاضر در دستان ماست یا فقهى موردنظر است كه در دامان تاریخ و فضاى تطورآفرین آن تا به امروز بالیده و به ما رسیده است؟ دیدگاه نخست به معناى همسان انگارى فلسفه فقه با فلسفه ریاضیات یا فلسفه فیزیك است; علومى كه به آخرین نتایج و نظریات به اثبات رسیده در آنها نظر افكنده مى شود.

به دلایلى چند به نظر مى رسد همسان دانستن فقه با ریاضیات و فیزیك و امثال آن صحیح نیست و نباید فقه را تنها در سطح بررسى كرد و به عمق تاریخى آن نظر نیفكند:

1. برخلاف ریاضیات كه ماهیتى تجربه پذیر و یا علوم طبیعى كه ماهیتى آزمایشگاهى دارند و مطالعات و نتایج آنها گامى به پیش و نشان دهنده بهبود یا ایجاد ابزارهایى مناسب براى دستیابى به هدفى مشخص و انكارناپذیر است, دانش فقه محصول روندى لزوماً تكاملى نیست و حتى پس از گذشت سال ها و پدیدارى سطحى عمیق تر از تأثیر و تأثرها در فضاى عمومى آن نمى توان ادعا كرد در هر مسئله, نتیجه اى كامل تر به دست آمده است.

2. به علاوه منابع تولید در دانش هاى یاد شده در دسترس و برخوردار از وضوحى تمام عیار هستند, در حالى كه منابع فقه, تاریخى اند و در واقع اگر از عقل كه دایره چندان گسترده اى به خود اختصاص داده گذر كنیم, به كتابى برمى خوریم كه تاریخى است و از طرف دیگر برداشت هاى گوناگون متوجه به آن در طول تاریخ به حجم ابعاد تاریخى بودن آن افزوده است و هر گرایش یا برداشت را با مجموعه اى از متون درست یا نادرست تفسیرى به دنبال خود كشانده است. این جریان از 1400 سال پیش و پس از نزول وحى به پیامبر اسلام(ص) آغاز شده و هنوز نیز دنبال مى شود. سنت نیز وضعیتى مشابه را از سر گذرانده است. سنت تا نیمه قرن سوم همچنان دوران زایش خویش را مى گذرانید و تا غیبت كبراى امام زمان(عج) همچنان در جریان بود. اگرچه در این دوران نیز جریان تفسیر سنت و گسترش متون متأثر از تفسیرهاى رنگارنگ به خوبى آغاز شده بود, این گسترش هنگامى گسترده شد كه ارتباط مستقیم با جریان امامان قطع شد و محك اصلى تضمین قطعى برداشت و صحت دریافت از آن از میان مردم برچیده گردید. سنت قرآن را نمى توان همچون علوم طبیعى به آزمایشگاه عرضه داشت و نتایجى قطعى از آنها طلب كرد و از این رو گفته اند همواره باب اجتهاد را باید باز گذاشت.


* احمد مبلغی ریاست پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى برگرفته از مجله فقه فارسی

تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه