اگر با خانواده همسر مشکل دارید...
خانواده در میان ما ایرانی ها از ارزش و منزلت خاصی برخوردار است و حتی در زمان ازدواج سعی داریم محبت و عنایت و توجه خود را علاوه بر والدین خویش به والدین همسر هم مبذول کنیم . در بسیاری مواقع به دلیل محبتی که در روابط ایجاد می شود حتی بسیاری از افراد پدر و مادر همسرشان را هم مانند پدر و مادر خود خطاب قرار می دهند و احترام لازم را برای آنها قایلند. اما کم هم نیستند عروس و داماد هایی که هم چنان با مشکلات و مسایل متعددی در رابطه با خانواده همسرشان مواجهند و راه حل های موفق را در این میان نمی دانند. اگر پس از سپری شدن زمانی کافی همچنان خانواده همسر نمی توانند ازدواج شما را در واقعیت بپذیرند و انتظارات آنها در این رابطه جدید تغییر نکرده باید راهکار های دیگری را امتحان کنید . گاه برای رفع مشکل نیاز به صراحت داریم. منظور از صراحت از بین بردن احترام های موجود در روابط نیست. بلکه داشتن توان این کار است که توقعات خود را به صورت واضح و روشن همراه با بذل محبت و احترام به اطرافیان خود گوشزد کنید و خواسته های خود را مطرح نمایید.
وقتی که می تواند موفق باشد
چنانچه اگر خانواده همسری دارید که با آنها به مشکل برخورد می کنید و می خواهید که رابطه تان دوام داشته باشد، تنها یک حق انتخاب بیشتر ندارید: شما می بایستی که به همسرتان اصرار کنید تا حد و مرزهای آنها را برایشان تعریف کند. مادامی که همسرتان فکر می کند که مشکل از شماست و خود را دخالت نمی دهد، جدائی بین شما مرتباً بیشتر و بیشتر خواهد شد.
وقتی با کسی ازدواج می کنید، او را فرد شماره یک زندگی خود قرار می دهید. خانواده ی شما «او» می شود. اولویت شما دیگر اوست. این به آن معنی نیست که دیگران را کنار بگذارید، بلکه به این معناست که اولویتهای شما از نظر زمان و انرژی، تغییر می کنند. چنانچه همسرتان به والدین خود اجازه می دهد که به خوشبختیتان لطمه بزنند، به این معناست که اولویتهای خود را به صراحت و روشنی نمی داند. چنانچه این والدین شما هستند که برای همسرتان آزار دهنده اند گفته ی فوق در مورد شما صدق می کند.
پسران و دخترانی که رفتار آزاردهنده و زیان بخش والدین خود را نسبت به خود و همسرشان تحمل می کنند، بچه هائی هستند که هرگز بزرگ نشده اند و عنان قدرت را به دست خودشان نگرفته اند. آنها هنوز به وسیله ی این نیاز خود مبنی بر تأئید شدن از طرف«مامان» و «بابا» کنترل می شوند.
چنانچه می خواهید که ازدواج خود را نجات دهید، می بایست تا که واقعیتهائی را به اطلاع اطرافیان و اقوام خود برسانید:
1- همسرم را برگزیده ام تا شریک مادام العمر زندگیم باشد و از شما پدر ومادرم توقع دارم که در کمال احترام، ادب، صمیمیت و گرمی با او رفتار کنید. او همسر من است و چنانچه از او انتقاد کنید یا او را برنجانید، مرا رنجانیده اید.
2- اگر می توانید که در حضور همسرم ادب و احترام را حفظ کنید، ما را با هم خواهید دید .
3- اجازه دهید من و همسرم برای چگونه اداره کردن زندگیمان تصمیم بگیریم و اگر به مشکلی برخورد کردیم با شما در میان بگذاریم .
4-ازدواج ما را بپذیرید و استقلال ما را قبول کنید و زمانی را برای با هم بودن ما به تنهایی در نظر بگیرید و انتظار نداشته باشید تا همیشه در کنارتان باشیم.
در اینجا توصیه ام به شما این نیست که عین همین الفاظ یا عبارات را به کار ببرید یا که آنها را با همین لحن ادا کنید. در ابتدا سعی کنید، بنشینید و با والدین خود در این باره به طور جدی صحبت کنید. ولی چنانچه اگر این کار را بارها و بارها انجام داده اید و در عین حال مشکلات همچنان به قوت خود باقی مانده اند، می بایستی با صراحت بیشتری صحبت کنید. تصور آن را هم نخواهید کرد که با این کار چه تغییرات مثبتی در رابطه ی خود ایجاد خواهید کرد.
هنگامی که موفق نخواهد بود
چنانچه وقتی در این باره با همسرتان صحبت می کنید، مرتباً از اینکه با والدین خود صحبت کند امتناع می کند، می توانید به او پیشنهاد بدهید که نزد مشاور ازدواج بروید تا اینکه نظر فرد سومی را نیز در این باره بشنود. چنانچه باز هم مخالفت کرد، می بایستی از خودتان بپرسید که چرا در چنین رابطه ای مانده اید. چنین روابطی هرگز بهتر نخواهند شد و همانطور که می دانید در حال حاضر هم توان کافی را ندارید. شما با کسی ازدواج کرده اید که کوله بار احساسات حل و فصل نشده در رابطه با والدینش بیش از حد سنگین بوده و آمادگی یک رابطه ی «بالغانه» را ندارد، چرا که هرگز خانه را به لحاظ روحی ترک نکرده است.
برگرفته از کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی؟
تنظیم و تغییر برای تبیان : کهتری
شما چه راهکارهایی در مورد روابط افراد با خانواده همسر به نظرتان می رسد. بهتر است این موضوع را در انجمنهای تبیان به بحث بگذارید. در این رابطه با روان شناسان تبیان نیز در ارتباط باشید.
مقالات مرتبط