تبیان، دستیار زندگی
بعد از ظهر یکی از روزها هفت، هشت، نفری از مطب را افتادیم و به طرف خطوط درگیری رفتیم. دکتر سعادت هم با ما آمد. پای پیاده تا انتهای محله مولوی پیش آمدیم. توی کوچه پس کوچه ها نیروهای مدافع پراکنده بودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خطوط شدید در گیری
درگیری در کوچه های خرمشهر

بعد از ظهر یکی از روزها، هفت و هشت نفری از مطب را افتادیم و به طرف خطوط درگیری رفتیم. دکتر سعادت هم با ما آمد. پای پیاده تا انتهای محله مولوی پیش آمدیم. توی کوچه پس کوچه ها نیروهای مدافع پراکنده بودند. کمی جلوتر نزدیکی های سنتاب درگیری شدیدتر بود. نیروها از یک قسمت تیراندازی می کردند و بعد می دویدند واز جای دیگر شلیک می کردند. چند تایی از آن ها تا چشم شان به ما خورد، گفتند: یه مجروح پشت دیوار اون خونه است. خیلی وقته اونجا گذاشتیمش. هی می ریم بهش سر می زنیم ببینیم زنده است یا نه. با دکتر سعادت به جایی که نشان دادند، رفتیم فکر می کردم مجروح یک جراحت معمولی دارد که به همین راحتی آنجا رها شده. وقتی بالای سرش رسیدیم، جوانی را دیدیم که به دیوار تکیه اش داده بودند. حسابی ترکش خورده بود.

کتاب دا (خاطرات سیده زهرا حسینی) چاپ یکصد وهشتم : انتشارات سوره مهر

برای خرید اشتراک کتاب کلیک کنید.

تنظیم: آقایی


برای خرید کتب دفاع مقدس کلیک کنید.

برای خرید کتب حکمت و عرفان کلیک کنید.

برای خرید از فروشگاه اینترنتی کلیک کنید.