تبیان، دستیار زندگی
شاید كشاندن آنها به دادگاه برای ما غیرممكن باشد اما لااقل می‌توانیم آنها را در محضر افكار مردم به پرس و جو بكشیم و از این طریق از آنها حسابرسی كنیم. مردم از آنان به خاطر تمام كارهای زشت و خلاف قانون شان سؤال‌های زیادی دارند.سؤالات متعددی كه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در مسیر جنایات بی ‌شرمانه

درباره فیلم سیاسی و افشاگر كن لوچ

كن لوچ سینماگر بریتانیایی كه بسیاری از كارهایش تم سیاسی، اجتماعی و روشنگرانه‌ای دارد و از سطحی نگری پرهیز می‌كند، با فیلم تازه خود دست به افشای جنایات پرشمار امریكا در خاك عراق زده است. این فیلم كه «مسیر ایرلندی» Route Irish نام دارد و اول بار در جشنواره چندی پیش كن در جنوب فرانسه به نمایش درآمد و از اواخر تابستان در سطح جهان اكران عمومی خواهد شد،

در مسیر جنایات بی ‌شرمانه

نگاهی ویژه به عملكرد آژانس ها و شركت‌هایی دارد كه در داخل خاك عراق و افغانستان در حمایت از منافع امریكا و انگلیس عمل می‌كنند و خود را شركت‌های خصوصی امنیتی نامیده‌اند و حاضر هم نیستند جز توضیحاتی كلی پیرامون كاركرد خویش چیزی را به مردم و افكار عمومی ارائه بدهند. آنچه مشخص است اینكه برخی مزدوران غربی و گماشته‌های امریكا اسلحه به دست اقدام به حذف هر نیرو و وسیله و آدمی می‌كنند كه در مسیرشان قرار گیرد و به زعم آنها سدی در راه منافع آنان است، در این فیلم سیستم‌های شكنجه و اقرار گرفتن از متهمان توسط مزدوران امریكایی هم كه آن را Waterboarding نامیده‌اند، به چشم می‌بینیم، امریكایی‌ها كه قادر به انكار این سیستم نشده و معترف به رویكرد خود به آن هستند، مدعی‌اند افراد بازخواست شده همگی متهمان سابقه‌دار و صاحب پیشینه اعمال تروریستی بوده‌اند اما شدت و وسعت اعمالشان و چگونگی اتفاقات به گونه‌ای است كه خلاف این را می‌گوید.

هیچ وقت دیر نیست

لوچ كه از مشتریان پر و پا قرص كن و در اكثر ادوار در معتبرترین جشنواره سینمایی جهان حاضر بوده و سابقه فتح جایزه نخست (نخل طلا) آن را هم برای فیلم« بادی كه مرغزار را تكان می‌دهد» در سال2006 دارد، می‌گوید با اینكه از شروع تجاوز ارتش جنایتكار امریكا به خاك عراق 8،9 سال می‌گذرد اما برای بیان قصه‌های تلخ آن هیچ‌گاه دیر نیست و به همین سبب نباید او را متهم به دیركرد در پرداخت به این موضوع كرد. لوچ می‌گوید: «من از آغاز هم مخالف با این لشكركشی بودم و بهانه‌هایی كه برای این كار آوردند، جز مشتی دروغ هیچ‌چیز نبود. وظیفه ما هنرمندان نشان دادن این مظالم و محكوم كردن سیاستمداران غربی‌ای است كه این بساط را به راه انداختند. شاید كشاندن آنها به دادگاه برای ما غیرممكن باشد اما لااقل می‌توانیم آنها را در محضر افكار مردم به پرس و جو بكشیم و از این طریق از آنها حسابرسی كنیم. مردم از آنان به خاطر تمام كارهای زشت و خلاف قانون شان سؤال‌های زیادی دارند.سؤالات متعددی كه معمولاً بی‌پاسخ مانده‌اند.»

البته «مسیر ایرلندی» ابتدا ما را به بندر لیورپول در انگلیس می‌برد. آنجا كه كاراكتر اول قصه به نام فرگوس (با بازی مارك ووماك) غصه دار مرگ دوست نزدیك خود به نام فرانكی است كه به هنگام كار برای یك شركت به اصطلاح امنیتی و خصوصی در بغداد، در شرایطی توضیح داده نشده، از پای درآمده است و فرگوس هم نمی‌تواند از ماجرا به درستی سردربیاورد.

احساس گناه

عنوان فیلم اشاره به عبارتی است كه ارتشی‌های امریكا به راه منتهی به فرودگاه شهر بغداد اطلاق می‌كنند و آن را چنان می‌نامند. این مسیر به سبب حملات مكرر مبارزان عراقی به نیروهای اشغالگر و تلاش آنها برای بیرون راندن امریكایی‌های متجاوز از خاك كشور خود بسیار مشهور شده است.

اتفاقات فوق و حملات مبارزان عراقی به تجاوزگران امریكایی هنوز هم دایر است زیرا دولت باراك اوباما برخلاف ادعاهای قبلی خود نه تنها از تعداد سربازان گسیل شده به منطقه در دوران زمامداری بوش نكاسته، بلكه در یك سال اخیر در سه نوبت نیروهای تازه نفس را به آن جا فرستاده تا حكومت لرزانش را در بغداد حفظ كند و فرانكی دوست فرگوس در همین مسیر و در همان جاده كشته شده است. با این كه ماجرا و مسئولیت مرگ فوق به طور مستقیم هیچ ارتباطی با فرگوس ندارد اما او احساس می‌كند كه وی نیز در این خصوص مسئول و مقصر بوده زیرا نه تنها نكوشیده جلوی رفتن فرانكی به عراق را بگیرد، بلكه تا حدی هم او را تشویق به رفتن به آنجا به قصد كسب درآمد بیشتر از طریق خدمت به یكی از آژانس‌های مورد بحث كرده و دوستش را در چنان راهی ثابت قدم‌تر كرده است.

شاید كشاندن آنها به دادگاه برای ما غیرممكن باشد اما لااقل می‌توانیم آنها را در محضر افكار مردم به پرس و جو بكشیم و از این طریق از آنها حسابرسی كنیم. مردم از آنان به خاطر تمام كارهای زشت و خلاف قانون شان سؤال‌های زیادی دارند.سؤالات متعددی كه معمولاً بی‌پاسخ مانده‌اند

احساس مسئولیت و تقصیر فوق زمانی در فرگوس تشدید می‌شود كه یك فیلم ضبط شده توسط موبایل به دست وی می‌رسد كه نشان می‌دهد چگونه مزدوران تحت استخدام آن شركت و سربازان امریكایی به روی یك خانواده غیرمسلح عراقی آتش گشوده و آنها را كشته‌اند و هنگامی كه فرانكی معترض شده و به فكر افشای موضوع افتاده، همراهان وی در آن جا و سایر مزدوران امریكایی او را تهدید به مرگ كرده‌اند. او اینجا مطمئن‌تر می‌شود كه بساط و بنا و مقدمات قتل نزدیكترین دوست وی گذاشته شده بود و موضوع به عملیات انتقامی و انتحاری گروه‌های مقابل محدود و وابسته نمی‌شده و فرانكی چوب سازگار نبودن خود با كسانی را خورده كه قرار بوده تحت استخدام‌شان باشد و به قصد كسب درآمدی نه چندان زیاد، وسیله و اسلحه‌ای در دست ‌شان و عاملی برای سركوب نیروهای مردمی باشد.

به توصیه پنتاگون

همه اینها وسایل و امكاناتی در دست فیلمسازان است تا فساد چشمگیر سربازان و نیروهای مزدور امریكایی در خاورمیانه را به نمایش بگذارند. فرق «مسیر ایرلندی» با سایر فیلم‌هایی كه به این موضوع پرداخته‌اند، این است كه بر روی كار مشكوك و فسادآمیز شركت‌های به اصطلاح امنیتی و خصوصی امریكایی در عراق تمركز می‌كند و پرده از كارهای آنان برمی‌دارد. پل لاورتی سناریست «مسیر ایرلندی» در این خصوص در دل تابستان 2010 و در حالی كه اثر هشداردهنده پخش آن در كن هنوز باقی و نوشته‌ هایی در این خصوص در صفحات هنری و اجتماعی نشریات اروپا و امریكا در دست چاپ است. می‌گوید: «از همه جالب ‌تر و بدتر این كه دولت امریكا حكمی برای آزادی اقدامات این شركت‌ها در بغداد صادر كرده و متذكر شده بود كه آنها در قبال هیچ یك از كارهای ‌شان جوابگوی هیچ نهادی جز همین دولت نیستند و می‌توانند هرگونه كه خط مشی شركت‌ها است و به واقع در راستای توصیه وزارت خارجه امریكا و پنتاگون عمل كنند و اگر هم در جایی به اهداف مورد نظر نرسند، هیچ نیرویی اجازه حسابرسی از آنها ندارد. من شخصاً با بسیاری از سربازان گسیل شده به عراق و مزدوران تحت استخدام این شركت‌ها صحبت و از آنها پرس و جوهایی كردم و آنچه مرا شگفت‌زده كرد، سپرده شدن مسئولیت‌هایی مهم به این شركت‌ های به اصطلاح خصوصی بود.

در مسیر جنایات بی ‌شرمانه

انگار می‌خواستند با بیرون كشیدن پای ارتش از این تقابل مستقیم، آن را از گناهان مربوطه مبرا نمایند و به جنگ جاری جنبه‌ای غیردولتی ببخشند. آنها از این قضیه استقبال می‌كردند كه سربازان امریكایی هلاك شده در عراق آدم‌هایی مخصوصی به نظر برسند كه با شركت‌های فعال در آنجا همكاری كرده ولی یك نیروی دولتی نبوده‌اند. آنها دوست داشتند ماجرا این‌گونه وانمود شود. این كاری بود برای زیر سایه بردن نقش آشكار دولت جنایتكار امریكا در نابسامانی‌های منطقه و شلوغ كردن موضوع به گونه‌ای كه كسی نتواند كارهای دولت را از اقدامات افراد خصوصی تفكیك كند. بدترین قسمت قضیه مصونیت جستن افراد اصلی‌ای است كه فرمان این عملیات شرم‌آور را صادر كردند و عراق را به خاك و خون كشیدند. نه تنها اكنون نیز در غرب كسی به دنبال محاكمه آنها نیست، بلكه خطاهای دیگری مانند به راه انداختن شكنجه‌گاه‌های غیررسمی به قصد اعتراف گرفتن از مبارزان و حتی مردم ساده عراق نیز نادیده گرفته شده و عوامل این كارهای شنیع به عنوان قهرمانان ملی در انظار مردم امریكا قرار داده شده‌اند. برای ما بریتانیایی ‌ها از هر چیزی بدتر همراهی دولت كشورمان به سركردگی تونی بلر در آن سال‌ها در آن ماجراها بود. آنها نه ‌تنها ماجرا را پنهان نمی‌كردند، بلكه به آن می‌بالیدند.»

آثار ترس

به رغم تلاش برخی سازمان‌های اروپایی برای پیگرد شركت‌های به اصطلاح خصوصی شاغل در عراق و جواب طلبیدن از آنها پیرامون جنایات ‌شان در آنجا دولت امریكا توانسته است مصونیت لازم را برایشان فراهم آورد. از آن جمله‌اند نیروها و گاردهای موسوم به بلك واتر كه متهم به قتل 14 شهروند غیرنظامی بغداد در سال 2007 شدند و یك دادگاه امریكایی اخیراً پرونده قضایی مفتوح شده در مورد آنان را رد و موضوع را منتفی و پایان یافته توصیف كرد.

فرگوس بعد از بو بردن از قضایای مزبور چنان عاصی می‌شود كه خودش نیز به قصد اعتراف گرفتن از یكی از متهمان قتل فرانكی كه مردی به نام نلسون است اقدام به شكنجه او می‌كند و از سیستم موسوم به waterboarding برای این كار سود می‌جوید.كن لوچ می‌گوید: «ما مجبور شدیم نوعی خفیف از این شكنجه را بر روی تره‌ور ویلیامز كه ایفاگر رل نلسون بود به اجرا درآوریم و آثار ترس را در او دیدم. امریكا باید از این كارهای ضدانسانی احساس شرمساری شدید كند و به رسمیت شناختن آن فقط نشانه‌ای از سبعیت حاكم در واشینگتن است. دولت كشور من نیز متأسفانه با این ماجراها همسو بود و جانشینان بلر نیز كه ادعای تغییر در برخورد با این قضایا را داشته‌اند با سكوت در قبال این جنایات در عمل كارهای بلر را استمرار بخشیده‌اند. این كارها نه فقط ناقض كنوانسیون ژنو، بلكه محو كننده سایر تفاهمنامه‌های ایام معاصر و زایل‌‌كننده چیزی به نام حقوق بشر است كه دولت امریكا دائماً آن را فریاد می‌كند و خود ناقض نخست آن است. این كه در سال 2010 نیز این بساط تأسف‌آور در جهان مرسوم باشد، بشدت هشداردهنده و سند روشن جنایات امریكا و درسی برای ما است تا راهمان را برای همیشه از آنها سوا كنیم.»

روزنامه ایران به نقل از گادین

بخش هنرمردان خدا - سیفی