تبیان، دستیار زندگی
زنی از یک بحران عبور کرده است چون با فراهم کردن یک پول هنگفت باعث نجات همسرش از یک بیماری مهلک شده‌، اما این روزها مصادف شده با خوشبختی خانواده نورا چون‌ همسرش رییس بانک شده ‌است، اما دیری نمی‌پاید در‌می‌یابیم این خوشبختی نیز در سطح می‌گذرد و همانا نورا (
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آغاز یک شناخت

نمایش نورا

نگاهی به نمایش «نورا» برگرفته از اثر ایبسن

«نورا» نمایشی برگفته از خانه عروسک هنریک ایبسن است که توسط علیرضا کوشک جلالی اجرا شده‌ است. او درصدد است یک نمایشنامه را که برای اولین بار در سال 1879 منتشر شده، در قرن بیست و یکم و شهر تهران برای مخاطبش به عنوان مسأله و دغدغه‌ای امروزین مطرح کند.

زنی از یک بحران عبور کرده است چون با فراهم کردن یک پول هنگفت باعث نجات همسرش از یک بیماری مهلک شده‌، اما این روزها مصادف شده با خوشبختی خانواده نورا چون‌ همسرش رییس بانک شده ‌است، اما دیری نمی‌پاید در‌می‌یابیم این خوشبختی نیز در سطح می‌گذرد و همانا نورا (پانته‌آ بهرام) هم همانند هر آدم بی‌سروسامانی بیچاره و دردمند است. او جعل سند کرده تا از بانک وام بگیرد و البته مقدار زیادی از اقساط آن را هم با کارکردن پنهانی و صرفه‌جویی در هزینه‌های خانه جمع‌آوری و پرداخت کرده است.

متاسفانه هلمر (پیام دهکردی)، شوهر نورا با اخراج کروگستاد (احمد ساعتچیان) اسباب زحمت نورا را ایجاد می‌کند. او می‌خواهد با رو کردن سند جعلی نورا موقعیت و اعتبار هلمر را لکه‌دار کند. کریستین (بهناز جعفری) که دوست قدیمی نوراست، به خواهش نورا وارد بازی می‌شود تا کروگستاد را منصرف کند. کریستین قرار است به جای کروگستاد در بانک مشغول به کار شود. آن دو پیش از این با هم رابطه‌ عاشقانه داشته‌اند که به دلیل مشکلات مالی کریستین بهم خورده ‌است.

زنی از یک بحران عبور کرده است چون با فراهم کردن یک پول هنگفت باعث نجات همسرش از یک بیماری مهلک شده‌، اما این روزها مصادف شده با خوشبختی خانواده نورا چون‌ همسرش رییس بانک شده ‌است، اما دیری نمی‌پاید در‌می‌یابیم این خوشبختی نیز در سطح می‌گذرد و همانا نورا هم همانند هر آدم بی‌سروسامانی بیچاره و دردمند است.

وقتی هلمر از این ماجرا بو می‌برد، نورا تحت فشار روانی قرار می‌دهد که دیری نمی‌پاید و او هم متوجه می‌شود کروگستاد از ادامه‌ بازی انصراف داده و هیچ چیزی موقعیت خانوادگی نورا را تهدید نخواهد کرد، اما دیگر نورا اعتمادی به هلمر ندارد و می‌خواهد برای شناخت خود و جامعه‌اش بیرون بزند.

نمایش نورا

نمایش هنوز هم خوش‌ساختی خود را پس از گذر از قرن نوزدهم حفظ کرده است. روابط پیچیده است و یکباره همه چیز ویران می‌شود. همان تراژدی که حالا در روابط خانوادگی و نوین رسوخ کرده و دلالت بر روابطی بهتر در روابط خانوادگی خواهد کرد. شاید در زمانه‌ای این نمایشنامه کارکرد فمنیستی قدرتمندی پیدا کرده باشد، اما از منظر کوشک جلالی از منظر کاملا انسانی یک رابطه خانوادگی مورد کنکاش قرار می‌گیرد. هدف شناساندن زن و مرد به همدیگر است که هر یک به نوعی در رابطه‌ی خانوادگی سهم‌خواه به شکل برابری خواهند بود. بنابراین مرد نمی‌تواند تک‌سویه درباره‌ همه چیز تا سرحد بر‌هم ریختن یک رابطه تصمیم‌گیری کند.

نمای کلی نمایش برشی از یک خانه شیک و امروزی است که در آن یک دیوار در ته صحنه با چند پنجره، یک میز بزرگ و ماکت یک ساختمان مجلل در وسط، چند پلکان، و یک نمایه از دکور و چند صندلی قرار گرفته است. این خود بیانگر ایجاد توهم واقعیت است تا با زندگی اشتراکات تصویری پیدا کند. بنابراین بازی‌ها از ابتدا بر همین منوال پیش می‌رود تا در صحنه‌های پایانی و با شتاب گرفتن خشم و خشونت که جریان اغراق‌آمیز و به اصطلاح اکسپرسیونیستی جایگزین می‌شود.

نمایش نورا

در این بین بازی پانته‌آ بهرام در لحظه لحظه‌ی نمایش به باوری درست منجر می‌شود و برای همین هم هیچگاه دچار غلو در بازی نمی‌شود. دهکردی البته بدش نمی‌آید در لحظاتی جولان بدهد و حتی بسیار اغراق کند و البته عرق هم بریزد تا خودی نشان دهد. بازی با کلمات و شعرگونه جلوه دادن جملات را هم قبلا از او دیده‌ایم و شاید در اینجا مناسبتی هم ندارد و این نقص جلوه کند تا بخواهد پیش‌برنده‌ی بازی و اجرا باشد. رضا مولایی هم گاهی مثل سگ زوزه می‌کشد و ناله می‌کند که جریان بازی را از روند واقع‌گرایانه خارج می‌سازد.

البته یکبار هم احمد ساعتچیان چنین اتفاقی را در صحنه ایجاد می‌کند و او هم به حالت پارس کردن و پاچه‌گرفتن وارد و خارج می‌شود. این هم شاید به نگاه طنز کوشک جلالی برمی‌گردد که در جای جای نمایش بر آن تأکید می‌کند. این طنز را در صحنه پایانی نیز در رابطه با شلیک گلوله از اسلحه خواهیم دید که جریان کلی اجرا را تحت‌الشعاع خود قرار می‌‌دهد. شاید کارگردان نمی‌خواهد بر تلخی اجرا و تاکید بر جنبه تراژیک آن بیفزاید  برای همین هم طنز در آن جاری می‌شود تا تماشاگر بخندد و زیاد هم تمام مسائل را جدی نگیرد. هر چند تصمیم نورا برای رفتن و پرداختن به خود کاملا قطعی است.

نوشته: رضا آشفته

تنظیم برای تبیان :مسعود عجمی