تبیان، دستیار زندگی
نظرتان را راجع به این متن بنویسید و جایزه بگیرید ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اتل متل توتوله؟!

اتل متل توتوله ؟!(جایزه)

حکیمی می گفت "اتل" را به آن جهت با "متل" همراه کردند که قافیه تنگ نیاید والاّ اتل، کجا و متل کجا .

آن حکیم می گفت: چون اتل را کاویدم معانی و آثاری از آن دیدم که تا بحال در هیچ عطّاری ندیدم . دهخدای ادیب در باره "اتل"  آورده، که او را چند معناست ، معنای نخست آنکه: اتل قسمی "کرم" است که در زیر خاک معاش کند و  بوشهریان از آن کرم برای صید ماهی بهره گیرند و نیز افزوده است ، اتل، میگساری است که انبانش از شراب به غایت ورم یافته و زود باشد که از فرط  شرب مسکرات ، منفجر گردد.

و شاید از همین روست که (شکم) زن آبستن را اتل گویند. و اینکه می گویند اتلش پیش آمده ، اشارت دارد  به  بزرگی شکم او.

افزون بر آنچه که در ذیل معانی اتل گذشت، دهخدا گفته است و آنکه خشمی را فرو ننشاند و در معرکه گام اوّل را نهد، گویند "اتل" بپا کرده است.

واعجباً ؛ که عده ای به خاطر قافیه ، زندگی را می بازند

جانا؛ اینک به رأی العین دیدی که اتل را با متل قرابتی نیست جز در قافیه و سجع و آهنگ ، و بدین سبب است که بعضی ها، قافیه زندگی را می بازند تا قافیه شعرشان دلنشین آید. فی المثل،  گفته اند که رهگذری از فرط جوع، کوبه دری را کوفت، صاحب خانه از ورای باب صدا در داد کیست؟ رهگذر گفت : منم. صاحب خانه، فی الفور در را بگشود و با خنده  گفت: مشتت  بر دهنم! رهگذر گفت این چه کلامی است که بر زبان آوری؟ چرا بر زیان و خسران خویش، اقدام می نمایی؟ صاحبخانه گفت : آقا، زیان را رها کن و قافیه را لحاظ فرما! واعجباً ؛ که عده ای به خاطر قافیه ، زندگی را می بازند.

تنها قرابتی که در این انتساب نا میمون ، شکل گرفته آن است که "اتل متل" هر دو باهم نام لعبتی باشد که صبایا را کنار هم  آورد و آنان هم کلام شوند در ذکر کلامی آهنگین و لاطائل.

امّا متل را معناهای فراوانی است از جمله قصه های کوچک خوش آینده، حکایت های خرافی، داستانهای غیرواقعی  و  در زبان عربی نیز برای آن کلمه، معنایی آورده اند و آن جنبانیدن است.

و آخرالامر؛  نمی دانستیم! که مرشد بزرگ، سالهاست که به غلط "اتل"  را با "متل" هم آوا کرده، تا قافیه خوش آید، فارغ از اینکه خوشی قافیه ما را به چه کار آید؟

اما معنای توتوله : هر چه در کتب به دنبال معنای توتوله گشتم در منبعی که بتوان به آن اعتماد نمود، چیزی نیافتم، اندیشیدیم که نکند این کلمه بی معنا باشد، که در کتب معتبره، اثری از آن ندیدم  و چنین  شد که در لابلای کتب به تورق پرداختم ، هر جا که جای پایی از "اتل متل" بود فرو ریختم و مع الاسف چنین بود که بازگفتم ؛ از غصه نفس در سینه ام حبس شد، چرا که دهری است ، پیوسته این کلام را می گویم و تاکنون ندانسته ام که این حروفی است بی معنا! و تلخ تر آنکه، شایستگی "کلمه" بودن  را نیز ندارد! چرا که "کلمه" حروفی در کنار هم آمده است، که معنایی داشته باشد و این کلمه با وصف آنکه حرف هایی به همراه دارد و هر حرفی را معنایی است ، لیکن این کلمه ، معنایی ندارد  و  چه بسا "فرد فرد" بامعنا مجموعه ای بی معنا را شکل دهند!

پس ای جانا؛ توی بامعنا نه چنان باش که در جمعی بی معنا درآیی و به هیچ کار نیایی و "کل" جامعه آیی و ملعون درگاه صاحب شریعت گردی

پس ای جانا توی بامعنا نه چنان باش که در جمعی بی معنا درآیی و به هیچ کار نیایی و "کل" جامعه آیی و ملعون درگاه صاحب شریعت گردی!!.

گفتند: اگر توتوله صحیح نیست پس چه صحیح است؟ دهخدای ادیب کتاب بگشود و گفت مطابق منابع مصرحه معتنا به "توته" صحیح است.

گفتند حال که توتوله، معنایی ندارد این چه معنا دارد؟

گفت : دوستان ؛ خال های گوشتی سیاه و سفید که گاه در روی پلک و گاه در درون آن درآید را توته  گویند. گرچه طوطی سخنگو را نیز چنین معنا کنند.

الکلام: گفتم شاید انگیزه صاحب کلام، ذکر داستان غیرواقعی طوطی هندوستان است و یا شاید یاد رنج دیدار دوستان، آنچنان کرده است که از اندوه و اشک، دملی بر چشمانشان نشسته ، اما چون خوب تامل کردم داستان را آنچنان که تفسیر شد نیافتم! چرا که  صدر و ذیل داستان را در تهاتر و تغایر بافتند .

شرذمه ای به سخن آمدند و گفتند: جناب شیخ؛ اگر توته صحیح است پس سجع کلام چه می شود؟

و اینجا بود که شیخ عنان اختیار از کف بداد و گفت استاد بزرگ قائل به ربط نبود ! بنابراین نه سجعی ماند و نه معنایی و ما سرگشته تر از پیش ، فقط به حیرتمان افزوده می شد!.

دوستان همراه در داستان؛ و چنین شد که ، از دیباچه چیزی حاصل نیامد، حال به آنسوی دیباچه روان می شویم تا ببینیم در آنجا چه گفته اند؟  پس ذی المقدمه مروری می کنیم !

گاو حسن چه جوره (است) ؟

بهیمه و چهارپایی که در انتفاع و بهره مندی از آن، همه اهل دنیا از همه  ملت ها و نحلت ها اتفاق نظر  دارند، آنچنانکه برخی از آن نحله ها آن را خدای خویش می پندارند ، مورد فحص  و جستجوی صاحب کلام است، در این فحص و جستجو، رخدادهایی بس شگفت و البته دور از انتظار خواهی دید! زیرا که از مضاف الیه قضیه معلوم است که این کار تجسس در حریم خصوصی مردم است، همان اخلاق رذیله ای که این روزها  در همه جا نهادینه  گردیده است ، گویا نه قبری است و نه قیامتی و پنداریم؛ قرار است همه تا ابد زنده بمانند! دیاری نیست به صاحب کلام  بگوید : جانا مگر نمی دانی تجسس گناهی است نابخشودنی و فعلی است که مورد نظر شرع مقدس نیست و افزون بر آن، عرف نیز آن را مکروه می دارد! پس چرا تجسس می نمایی؟ مگر نشنیده ای که قرآن فرموده است "لا تجسسو" اصلاً تو چه کاره ای که بدانی گاو حسن چه جوره؟ حتماً پس از جستجوکردن  و یا همان فضولی کردن و سرک کشیدن در مال غیر؛ می خواهی در رسانه های صوتی و تصویری و یا متنی بیان داری که: حسن کارخانه شیرسازی دارد و او را به اتهام فساد اقتصادی به همگان معرفی نمایی و بعدش مدعی العموم و ... ؟

دوست من؛  ببین، با یک فضولی،  مرتکب گناهان  پی در پی خواهی شد! که در یک آیه شریفه قرآن، همه کنار هم آمده است که سرآمد آنها، بدگمانی است ، همان کاری که زمینه آن را تو ایجاد می کنی ، سپس  تجسس، پس آنگاه غیبت، که ارتکاب گناه آخری همچون خوردن گوشت برادر مرده است (حجرات/12)

این گاو تاریخی که در این کلام آهنگین و مسجع، بدان اشارت رفته است ، ویژگی هایی دارد از آن جمله ؛ "نه شیر داره نه پستون"  ، در ذیل این بند، چند احتمال داده اند عده ای گفته اند :  شاید این حیوان با ارزش، نر بوده است که چنین اوصاف سلبی داشته، عده ای دیگر احتمال داده اند شاید که ماده گاوی بوده که در اثر جریان های طبیعی و غیر طبیعی  عارضه ، محل تولید شیر خود را از دست داده است و جراحی های پلاستیک و غیر پلاستیک نیز اثری نبخشیده است .

برخی دیگر نیز احتمال داده اند که این ایهامی است برای آنکه بگویند آنچنان، از این کارگاه شیرسازی بهره وری بی رویه کرده اند، که دیگر شیری برای عرضه ندارد، که البته عقلا احتمال اخیر را اولی و اقرب دانسته اند به خاطر قطعه  آهنگین  و مسجعه بعدی .

البته برخی از سیاسیون که اگر بگویند ماست سفید است قطعاً باید باور نکرد گفته اند : ذکر این معضل، بحران سازی بیش نیست و شماری از روسا ، که بقای خود را در بحران می بینند ، خط می دهند ، تا بحران دیگری در آن اقلیم  ، رخ دهد ، تا آن روسا از آب گل آلود ، ماهی خاویار و روبیان  صید کنند  .  والله اعلم .

و به هر حال؛ ممکن است ؛ مطالب گفته شده پیرامون این حیوان ، که متاسفانه گاهی رسانه ای نیز می شود ،  سیاه نمایی اوضاع باشد ، شاید  می خواهند بگویند «گاو حسن» خاصیتی ندارد، در صورتی که طبق آنچه که بدان اشارت رفت ، در هر سه فرض؛ گاو حسن، اثربخش است و این تبلیغات سوء، سیاه نمایی بیش نیست و  «آگاه باشید»  که گفتار نومید کننده در زندگی شما اثر نگذارد و الا کامتان در زندگی شیرین نخواهد بود ، سعی کنید بیخودی خوش باشید و اگر واقعاً اینگونه بود که  برخی گفته اند ، شما بگویید اینجوری نیست، شایعه است، می شود  و ما می توانیم.

مغز بحث اینجاست «شیرش را برده اند هندوستان» این اشکال مطرح می شود که اگر گاو جناب حسن،  شیر و پستان ندارد پس چگونه شیر آنرا برده اند هندوستان ؟ آیا شیر از چین وارد کرده اند و به هندوستان برده اند و یا شیر خشک را به جای شیر گاو حسن ، به هند ارسال کرده اند و یا شاید جریان، چیز دیگری است که اصلاً از کم و کیف آن خبر نداریم ؟

برخی ؛ به غلط گمان کرده اند، شیر کارخانه جناب حسن را به هندوستان انتقال داده اند، در صورتی که این اصلاً به صرفه نیست. چرا که نگهداری این شیر برای انتقال، نیازمند دستگاههای نگهدارنده است ، که هزینه آن بسیار بالاست و ثانیاً اساساً کشور هندوستان پر از گاو است و نیاز به شیر گاو جناب حسن ندارد.

برخی احتمال داده اند؛ این یک پولشویی است که توسط جناب حسن صورت گرفته، صورت ظاهری است و می خواهد بدین وسیله از امکانات دولتی برای صادرات استفاده نماید،  مثلاً وام بگیرد "ال سی" باز کند و .... از این کارها که معمولاً آدمهای مثل ما  بلد نیستند!!.

اما ظریفی آمد و گفت : عزیزان این هندوستان با آن هندوستان با یکدیگر فرق می کند.

شرح جریان : متعلقه مکرمه جناب حسن، هر روز که شیر را از گاو می دوشد، آنرا "هندو" می کند، یعنی با زنان همسایه تبانی کرده و هر روز هندو مال یک زن است ، در چنین تعاملی تمام شیرها در هر روز مال یک نفر است و سایرین موظفند شیرهای گاوهای خود را برای آن شخص ببرند و همچنین روزهای بعد زن دیگری .

برخی اشکالی فقهی وارد ساخته اند، که در این تعامل نه بایع معلوم است نه مشتری و نه  ثمن  و نه مقدار مثمن، زیرا که شیرهای آورده شده، برای  هندو مقدارش معلوم نیست!

ظریف دیگری پاسخ داد: این یک نوع مصالحه و تصالح است که در شرع، منصوص است و کار متعلقه جناب حسن کاملاً مشروع است و حلال و شایعه  پولشویی ، چیزی جز تخریب  "جناب حسن" نیست !

جریان مصالحه بدین قرار است : در این مصالحه، متعلقه جناب حسن، بالوکالة "مصالح"  است ، یعنی در حقیقت وکیل در مصالحه است و هر یک از زنان همسایه، وکلای همسرشان در تصالح  هستند،  به شرح ایضاً!! به عبارت اخری، همه آنان هم وکلای در مصالحه هستند و هم  در تصالح .

البته اشکال دیگر مطرح، این است که متعلقه "جناب حسن"  آیا با جمع آنان در تصالح است به نحو جمعی ، یا با هر یک از آنان به نحو فردی مصالحه می نماید،  که اینها شقوقی دارد که بازگشت به همان مصالحه فردی می نماید ، که  خدایی نکرده در صورت اختلاف ، قاضی باید به این مصالحه ، عنایت داشته باشد.

علی ای حال ؛ در این بیانیه یک نحوه تناقض بیّن در همه قطعه های آهنگ و سجع به چشم می خورد، پیگیری چگونگی گاو مشهدی حسن که یک اقدام خلاف شرع و خلاف اخلاق است و  علاوه بر وزر آخرتی، چه بسا حدود  و حقوقی را نیز در بر داشته باشد ، و در عین حال که نه شیر دارد نه پستون اما شیرش به هندوستان برده می شود.

و یک زن  کردی بستون.

در اینجا چند اشکال مطرح است .

زن کردی

1 - سوال این است مگر می شود با شیر گاوی که وصفش چنین است و چند روز یکبار نصیب متعلقه جناب حسن می شود یک زن کردی گرفت ، هزینه یک زن کردی حداقل ده میلیون تومان است و گاو حسن اگر نژادش هولشتاین هم باشد روزانه نهایت 50 کیلو شیر می دهد و اکنون طبق مصوبه وزارت جهاد کشاورزی، هر کیلو شیر، حدود 400 تومان از دامدار خریداری می شود و البته بگذریم که گاهی از اوقات ، هر شش ماه یکبار نیز پول آنرا می دهند که فعلاً  راجع به آن بحث نمی کنیم و  در آمد روزانه این  شیر ، می شود 20000 تومان، که حداقل 7 هزار تومان آن هزینه حیوان است و در صورتی که جناب حسن ، خودش و همسرش بدون فرزند باشند  و در روستا زندگی کنند و با نان خالی  هم بخواهند زندگی را اداره کنند،  روزی 10.000 تومان کمتر ، امکان ندارد، هزینه نمایند  و الباقی  در آمد آن گاو3000 تومان است که ماهانه 90 هزار تومان می شود و برای گرفتن زن کردی حداقل ده سال پس انداز لازم است ، این در صورتی است که تورم را در نظر نگیریم والا کار سخت تر می شود .

2 - و مضافاً قطعاً چنین بیانه ای خلاف واقع است! چرا که متعلقه جناب حسن هیچگاه بر علیه خود اقدام نمی کند تا شیر را به هندوستان برده تا برای خود هوو دست و پاکند، مگر اینکه زن فرهیخته ای باشد که چنین زنی در شهر کمیاب است،  چه رسد به روستا، البته منکر این نیز نمی شویم ، چه بسیارند آدم های خوب که نمی شود پیرامون آنان  قضاوت ناعادلانه کرد!!

مستشکلی اشکال کرده است که آقا در این بیانیه آهنگین ، اصلاً حرفی از "متعلقه جناب حسن" نیست، شاید او اصلاً زن ندارد؟ که استاد چنین پاسخ داده اند: ما برای دفع شبهه ، فرض را متأهل بودن "حسن" گرفته ایم والا این "حسن"  با این اوصاف و شرایط موجود اجتماع، که می گویند مثلاً حجاب اصلاً معروف نیست ، که ما بخواهیم امر به معروف کنیم و یا بی حجابی اصلاً منکر نیست که ما بخواهیم نهی از منکر کنیم ، و خانمها هر جور می خواهند در خیابانها ، ظاهر شوند ،  اگر زن نداشته باشد با این ثروت خدادادی ، حتماً ره به خطا می برد و از دست ناهنجاریهای اجتماع ، زود باشد که همه را از دست بدهد و اصل و فرعی باقی نمی ماند که با آن زن کردی بگیرد و آخر الامر گاو را فروخته و پیش خودش می گوید انسان که برای یک لیوان شیر گاو نمی خرد و البته و صرف نظر از رای استاد ؛ احتمال اینکه مستشکل درست گفته باشد هست ، چرا که ممکن است جناب حسن ، عفت پیشه کرده است و مطابق سفارش قرآن سر به زیر انداخته ، تا ان شاءالله اسباب گرفتن زن کردی فراهم گردد  که در این صورت خوشا بحالش ، طوبی له و حسن مأب.

"اسمش را بذار عم قزی "

زن کردی

این روزها می بینیم اسمهایی را که پدران و مادران، برای  فرزندانشان  انتخاب کرده و بر روی آنان نهاده اند، زوج های جوان، قطع نظر از همه احترام ها و ادب ها، هنگام ازدواج، آن اسامی را  تغییر می دهند ، این کار، کار بدی است الا اینکه غرض عقلایی در آن باشد! مثلاً اسم، معنای بدی داشته باشد، خوب لازم است، تغییر کند  و در غیر این صورت این کاری که جناب حسن در نظر دارد انجام دهد و اسم زن آینده خود را تغییر دهد و عم قزی بگذارد ، اصلاً کار خوبی نیست حال اگر زن کردی اسم خوبی نداشت و حسن تغییر می داد ، البته با در نظرگرفتن ادب ،  و اسم  بهتری می گذاشت ، فبها والاّ چه دلیل دارد اسم را تغییر دهد و نام مناسبی نگذارد؟

و اصلاً آیا عم قزی را می توانیم به عنوان اسم برگزینیم  که جناب حسن چنین می خواهد بنماید ، گویا این کلمه کلمه ای آذری است به معنای "دخترعمه" البته جسته و گریخته در فارسی  نیز مورد استفاده، قرار می گیرد و لیکن اصل آن آذری است و آذری بودن آن خوب است، اما اسم های بهتری نیز در زبان آذری موجود است مثل جیران ، مارال و... و در روایات یکی از حقوق فرزند به گردن پدر و مادر را نامگذاری شمرده اند، متاسفانه برخی از پدران و مادران نامهای بی محتوا و بی معنا را برای فرزندان خود انتخاب می نمایند در حقیقت ، حق فرزند خویش را نادیده گرفته اند .

شایان ذکر است ، قرآن مجید ، منبعی است، غنی از اسمهای خوب دخترانه و پسرانه و آیین نامگذاری را می توان از آن کتاب آموخت .

به بحث بر می گردیم ؛ و اکنون آیا عم قزی ترکیبی، می تواند به عنوان اسم انتخاب شود؟ در پاسخ باید گفت ، امکان آن هست و چه بسا افرادی که چنین نامی دارند اما توصیه ما این است که سعی شود از اسامی و نام های بامعناتر و غیرترکیبی استفاده شود .

دور کلاش قرمزی

و اینکه ما بگوئیم این زن کردی دارای سربندی قرمز باشد، اگر این سربند ،  لباس محلی است و زنان کرد، بوسیله آن سربند، خود را از نامحرمان می پوشانند، اشکالی ندارد والا اگر وسیله ای باشد برای تفاخر و خودنمایی و تشبه به کفار مانند کراوات ،  در این صورت ، چه بسا که ترغیب افراد به این نوع پوشش درست نباشد و چنانچه موجب تهییج اجنبی باشد اشکال شرعی نیز دارد و حجاب زنان و وقار مردان، در بهبود سلامت اجتماعی و فرهنگی همه جوامع نقش بسزایی دارد ، بنابراین توصیه ما به همه دوستان تبیانی از دختر و پسر ، زن ومرد، آن است که  حجاب و و وقار خود را حفظ کنند ، با پوشش زننده در خیابان ها نیایند ، مردان آرایش های ساده را برگزینند ، از مدل های فشن و بی محتوا و چه بسا زشت بپرهیزند و مردان صورت نجیبانه ای داشته باشند و سعی کنند و لو اندکی محاسن را حفظ نمایند ، تا  این محافظت گامی باشد ، در جهت سلامت بخشی اجتماعی ، فرهنگی و دینی  در جامعه و توصیه ما به مسئولین نیز آن است که اصلاح وضعیت حجاب و عفاف در جامعه ، عدم ترویج منکرات و عدم ارتکاب معاصی ، گام بلندی است در توسعه فرهنگی ، دینی ، اجتماعی و چه بسا اقتصادی .

بنابراین توصیه ما به همه دوستان تبیانی از دختر و پسر ، زن ومرد، آن است که  حجاب و و وقار خود را حفظ کنند ، با پوشش زننده در خیابان ها نیایند ، مردان آرایش های ساده را برگزینند ، از مدل های فشن و بی محتوا و چه بسا زشت بپرهیزند و مردان صورت نجیبانه ای داشته باشند و سعی کنند و لو اندکی محاسن را حفظ نمایند

این بیانیه پر قافیه  به پایان رسید، مع الوصف چیزی به دست ما نرسید اگر قرار بود که نتیجه تمام این زحمات برچیدن یک پا باشد، باید چه گفت؟ و آیا می شود اینچنین پاها را برچید؟؟.

نوشته سید محمدرضا اقامیری

تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی - بخش ادبیات