تبیان، دستیار زندگی
صدرا اسمی بود که در بین برخی از داشجویان دوره کارشناسی با آن شناخته می شدم و کم کم شیوع آن بیشتر شد . خودم خیلی دوستش دارم چون برگرفته از نام حکیم ایرانی صدر المتألهین ملاصدرای شیرازی است. عدد 2554 هم برگرفته از شناسنامه است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صدرا از خود می گوید (1)

مصاحبه اختصاصی بخش امور کاربران تبیان با مدیر انجمن معارف

محمد صادق یوسف وند

sadra کیست و چرا sadra؟ لطفا خود را به طور کامل معرفی نمایید و رزومه ی شخصی و تحصیلی خود را بیان نمایید.

می ستایم خالقی را کوست هستاین دگـر ها نیستند و اوست هست
آن خـــداوندی که قیوم است و حیّآنکه پاکـــی وقــف شــد بر ذات وی

با سلام و تشکر از همه شما و آرزوی سلامتی و طول عمر پر برکت برای رهبر عزیز و فرزانه انقلاب.

صدرا اسمی بود که در بین برخی از دانشجویان دوره کارشناسی با آن شناخته می شدم و کم کم شیوع آن بیشتر شد. خودم این نام را خیلی دوست دارم چون برگرفته از نام حکیم ایرانی صدر المتألهین ملاصدرای شیرازی است. کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی با مدرک کارشناسی فقه و حقوق هستم. هم اکنون هم به عنوان مدیر انجمن معارف موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان در محضر شما هستم.

چرا در دنیای مجازی با وجود سایت های متنوع و بسیار، تبیان را انتخاب کردید؟

آشنایی من با تبیان به شکل کاملاً تصادفی صورت گرفت. تا قبل از آشنایی با تبیان فعالیت مجازی چندانی نداشتم. فعالیتم فقط محدود به وبلاگ انجمن حکمت و فلسفه دانشگاه می شد و ایمیلی که از آن استفاده می کردم. آشنایی من با تبیان هم از این قرار بود که هنگامی که از اینترانت تبیان برای اتصال به یکی از دانشگاه های مجازی کشور استفاده می کردیم ، کم کم کنجکاو شدم که یک سری هم به سایت فرهنگی تبیان بزنم. اوایل فقط در بحث های مشاوره ای شرکت می کردم تا اینکه با بخش انجمن ها هم آشنا شدم. شاید بهترین انگیزه آن دوران برای فعالیتم وجود مدیر سابق انجمن معارف جناب (حیات طیبه) بودن که واقعاً انگیزه می دادند و خیلی هم پر انرژی کار می کردند.

از سوابق ورزشی خود بفرمایید . ورزش مورد علاقه ی شما چیست؟

ورزش مورد علاقه ام در حال حاضر ورزش باستانی است که با تشویق یکی از دوستانم به سمت این رشته هدایت شدم.  اما در خصوص ورزش دوران متنوعی را سپری کرده ام. دو دوره قهرمانی والیبال در کارنامه دوران دانشجویی من ثبت شده، همچنین موفق به اخذ کمربند مشکی دان یک در رشته تکواندو هم شدم. یک مرتبه نیز در مسابقات رزمی مقام نخست دانشگاهی رو کسب نمودم. دوران کودکی را هم با ژیمناستیک و کاراته و فوتبال با بچه های هم محله ای خود گذراندم.

اوقات فراغت خورد را چگونه سپری می کنید؟

به جز مطالعه که از برنامه های اصلی به حساب می آید، گاهاً به کارهای هنری می پردازم. خطاطی، طراحی و معرق كاری از هنرهایی است که علاقه زیادی به آن ها دارم و بخشی از اوقات فراغتم را با آن ها سپری می کنم. البته اینها همه بعد از بودن و معاشرت با دوستان و مردم هست.

با توجه به آن اصل فلسفی که می گوید هیچ چیز در این جهان بی علت نیست، می پرسیم چطور شد که وارد تبیان شدید؟

چون در سوال تان از قواعد فلسفی استفاده کردید، دوست دارم جواب فلسفی به سوال بدهم. اصولاً اکثر مردم وقتی از علت امری یاد می کنند فقط یک قسم از علت در ذهن شان به وجود می آید و مرادشان همان یک چیز است. اما در فلسفه برای هر پدیده چهار علت جدا داریم که عبارت اند: از علت فاعلی، مادی، صوری و غایی که می توان مفصلاً در مورد هر کدام بحث کرد. همین مقدار بحث فلسفی کافی ست اما در مورد این سوال باید بگویم که ورودم به تبیان زیاد مهم نبود زیرا همانطور که عرض کردم به صورت کاملاً اتفاقی رخ داد، اما چیزی که مهم بود باقی ماندنم در تبیان بود که آنهم چند دلیل داشت. یکی وجود کاربرانی فعال و پر انگیزه و همچنین جو سالمی که در انجمن معارف برپا بوده و اشتیاق به یادگرفتن و یاد دادن آموخته ها،  البته وجود برخی از افراد خاص در تبیان هم مزید علت برای فعالیت من است .

محمد صادق یوسف وند در نود و نه سالگی کجاست؟

فقط خدا می دونه، همین الان من از یک لحظه بعدم بی خبرم چه برسد به نود و نه سالگی. اما امیدوارم هر جا که باشم (افقی یا عمودی) اعمالم مورد رضایت خدا باشد و امام عزیزم از من راضی باشد، این نکته برایم خیلی مهم است. اگر هم در دار دنیا بودم سالم باشم و متکی به کسی نباشم.

اما گذشته از این مطالب بازهم به سراغ فلسفه برویم. حکما در گفتارشان قائل به این نکته هستند که اصل و حقیقت انسان همان نفس و روح آدمی است و از آنجا که روح انسان یک موجود مجرد است یعنی غیر مادی می باشد پس قوانین مادی در مورد او کارساز و صادق نیست. یکی از همین قوانین مادی مکان مندی و زمان مندی است. از آنجا که نفس و روح غیر مادی است پس مقید به زمان و مکان نمی شود پس نمی توان گفت که نود و نه سالگی کجاست، پس این سوال اساساً مطرح نمی شود.

با توجه به اینکه شما در رشته فلسفه تحصیل می کنید، این رشته برای شما چه جذابیت هایی داشت و چه انگیزه ای شما رو به این سمت سوق داد؟

اگر معنای دقیق فلسفه و مراد از فلسفه به وضوح برای همه روشن شود می بینیم که تمام مردم مشتاق به فلسفه هستند و در پی آنند و به نوعی همه فیلسوف اند. مردم وقتی به یک امر مجهول می رسند دوست دارند از ماهیت و علت آن مطلع شوند و در مورد پدیده های نا آشنا دائماً سوال می پرسند، این در حقیقت آغاز و اصل فکر فلسفی است یعنی فکر کردن و به دنبال کشف مجهول کشتن. بیشترین جذابیتی هم که برایم اشتیاق درست می نمود تا به دنبال اینگونه مسائل باشم همین  عشق به کشف مجهولات ذهنی بود، که البته نه تنها تمام نشد بلکه ده هزار برابر قبل هم شد.

شیخ شهاب الدین سهرودی در یکی از اشعارشان دارند که:

گر عشـــق نبودی و غم عشـــــق نبودی

چندین سخن نغز که گفتی که شنودی؟

ور باد نبــــودی کــــه ســــر زلــف ربودی

رخساره معشوق به عاشـق که نمودی؟

بیشترین گفت و شنودهای ما در فلسفه و عرفان هم به سبب عشق به معشوق حقیقی است که با این روش پرده ای از اسرار و پیرامون این عشق هویدا می شود.

به نظر شما فلسفه و دین چه نوع ارتباطی دارند؟

بخش مهم دین را اصول آن تشکیل می دهند یعنی اعتقاداتی که پایه برای سایر فروع دین و اعمال آن می شوند و همان گونه که مستحضرید تقلید در این اصول جایز نیست، اصولی مانند اصل توحید که مبتنی بر اثبات خداوند و شناخت احکام وجودی اوست؛ معاد و نحوه رجوع تمام اشیاء به حق تعالی که انصافاً بدون بهره داشتن از حکمت متعالیه بسیاری از ابعاد آن ناشناخته می ماند و برهانی نمی گردید؛ اصل نبوت و امامت عامه و همچنین بسیاری از متون دینی ما فهم دقیق شان مبتنی بر دانستن فلسفه است. حضرت علامه حسن زاده آملی در مورد فلسفه سخن جالبی دارند، ایشان در جایی فرموده اند:

لعمری مَن اِعتزَل عن الكتب العقلیة و الصحف العرفانیة ممّا اهدتها الأیادی النوریّة كتمهید القواعد و ... الاسفار و الشفاء و الفتوحات المكیّه فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی( صلّی‌الله علیه و آله) و حرمها من النیل سعادتها القصوی

حضرت آقا ( مقام معظم رهبری) هم در سخن مشهوری که داشتند فرموده اند:

فلسفه اسلامی فقه اكبر است مبنای معارف دینی در ذهن و عمل انسان است و باید گسترش و استحكام یابد.

و در جایی دیگری فرمودند:

فقه فقط فروع نیست، فقه اكبر توحید و معارف است، چیزهایی است كه به غور در مسائل عقلی باید آن ها را به دست آورد و با تهذیب نفس آن ها را صیقل داد . ولی با این وجود حکمت و عرفان همچنان مورد ظلم قرار می گیرند و از سوی برخی متحجرین، اهل فلسفه تا پای تکفیر هم پیش رفته اند. مثال عینی آن شخصیت هایی مانند ابن سینا و ملاصدرا و حضرت امام خمینی (ره) که همواره مورد حمله جاهلان قرار داشتند. ابن سینا در پاسخ به جوی که برای او به علت اشتغال به حکمت الهی درست نموده بودند زیبا سروده است که:

كفر چو منی گــزاف و آســــان نـبود

محــکم تر از ایمان من ایمــــان نبود

در دهر چو من یکی و آن هم کـــافر

پس در همـه دهر یک مسلمان نبود

اصولاً فلسفه چیست و در زندگی انسان چه نقشی دارد؟

فلسفه دو اصطلاح دارد: 1- فلسفه به معنای اعم 2- فلسفه به معنای اخص

1) «فلسفه به معنای اعم به معنای شناخت جهان خارج اعم از خطوط كلی و جزیی آن است.» به عبارت دیگر فلسفه به معنای اعم نوعی آگاهی از جهان است كه با علم به معنای وسیع آن مترادف است و همه علوم را در بر می‌گیرد.

2) فلسفه به معنای اخص بر «حكمت ما بعد الطبیعه» اطلاق می‌شود، كه به آن «فلسفه اولی» و «متافیزیك» نیز می‌گویند. «فلسفه اولی» همان «هستی شناسی» است، كه از «وجود مطلق» بحث می‌كند.

در تعریف فلســـفه فرموده اند علمی که در آن از احوال موجود بما هو موجود بحث می کنند و غایت آن تشبیه به باری تعالی است.این تعریف رایجی است که در کتب مشهور برای فلسفه نقل کرده اند.

اما در مورد نقشش در زندگی می توان دوگونه جواب داد. اول آنکه هیچ نقشی ندارد یعنی با ندانستن مطالب فلسفی باز هم جریان زندگی ادامه پیدا می کند البته فلسفه در اصطلاح دوم مرادمان هست و دوم اینکه والاترین نقش را دارد از این جهت که فرق انسان با سایر موجودات در آن نهفته است یعنی همان تعقل کردن و تفکر کردن. که فلسفه اولی جوابگویی این نیاز انسانیست.

ایدئولوژی و جهان بینی از مبانی فلسفه است؟

هر فلسفه ای یک سری اصولی دارد که بر مبنای آن اصول عالم هستی تعریف می شود. مثلاً فلسفه ماتریالیسم اصل و اساس را ماده می داند و براساس آن اصل به تعریف جهان می پردازد و جهان بینی خاص را شکل می دهد. مثلاً از آنجا که آنها قائل به ماده می شوند و هیچ چیز غیر مادی را نمی توانند بپذیرند در نتیجه منکر خدا و نفس و ملائکه می شوند.  اما در فلسفه اسلامی اصل وجود غیر مادی است و از عالم ماده با عناوینی از جمله سطل زباله هستی یاد می کنند یعنی وقعی برای ماده قائل نیستند. پس بارزترین اصل در فلسفه اسلامی ایمان به غیب است و بر اساس همین اصل به تفسیر عالم می پردازد و جهان بینی توحیدی خویش را پدید می آور که خداوند در رأس آن قرار دارد.

رابطه شما با شعر و شاعران چگونه است؟ مثلا با مولوی؟

خیلی خوب، خیلی وقت پیش ها در انجمن ادبیات با دوستان به مشاعره می پرداختیم. حافظ و سعدی رو خیلی دوست دارم ، اشعار شعرای جوان و معاصر رو هم در حد امکان پی گیری می کنم. مولوی هم در شعر و عرفان دارای شخصیت ممتاز و منحصر به فردی است مثنوی و غزلیاتش در منزل مورد رجوع هستند.

مولوی یک بیت مشهوری دارد که "پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بی تمکین بود." فکر می کنید این بیت مولوی چقدر با واقعیت مطابق است؟

بنده سه جواب برای این شاعر نامور ایرانی دارم. اول اینکه با قواعد فلسفی و منطقی نمی توان به جنگ فلسفه و منطق آمد. ایشان یک استدلال فلسفی – منطقی در رد فلسفه آورده اند. استلال ایشان از دو مقدمه و یک نتیجه تشکیل شده است. مقدمه اول (صغری)اینکه پای استدلالیان چوبین است، مقدمه دوم (کبری) اینکه پای چوبین بی تمکین است و نتیجه اینکه پای استدلالیان بی تمکین است. همانگونه که مشاهده می نمایید ایشان خودشان از استدلال برای رد استدلال استفاده نموده اند.

پاسخ دوم شک در مقدمات استدلال ایشان است، که چه کسی گفته پای استدلالیان چوبین است؟؟!! از قضا استدلالی که بر مبنای یقینیات شکل گرفته باشد اصلاً قابل خدشه نیست و بسیار محکم است و از این رو فلسفه را حکمت نامیده اند چون بسیار محکم و با اتقان است.

اما پاسخ سوم اینکه مراد مولوی بیان این مطلب رایج نبوده است بلکه ایشان در صدد مقایسه بین فلسفه با عرفان شهودی و حضوری  بوده است ، که فلسفه حصولی در مقایسه با عرفان حضوری بی تمکین است و صاحبش را راضی نمی گرداند.

شیخ بهایی در این مورد نظم زیبایی دارند:

علم رســمی سر به سر قیل اســت و قال

نـه از او كیـفیـــتـی حاصـــــل نه حـــــــــال

علـم نبـود غـیــــــــر عـلـــم عـاشــــــقـی

مـا بقـی تـلـبیـس ابـلیــــــــس شــــــقـی

چند از این فقـه و كـــــــلام بی اصـــــــــول

مغـــــــــز را پر می‌كنـی ای بوالفـــــضــول

صرف‌‌شــــد‌عمرت به بحـــث‌نحــــو وصــرف

از فصــول عشـــــق ناخوانده‌ای تو حـــــرف

پس نمی توان گفت که مراد اینگونه افراد نفی استدلال و حکمت است بلکه مراد عبور از مرحله علم الیقین به مرحله عین الیقین و حق الیقین و علم عاشقی است که خود فلاسفه من جمله ملاصدرا و حضرت امام خمینی(ره) هم بار ها بدان اشاره نموده اند.

از میان مکاتب فلسفی کدام جواب کامل تر و بهتری به "چرا" های انسان می دهد؟ چرا؟

قبل از پاسخ لازم است نکته ای را عرض کنم و آن اینکه فلسفه فقط در مورد امور کلی بحث می نماید و وارد جزئیات نمی شود و هر گاه دیده شد که علمی در مورد علوم جزئی بحث می نماید آن علم فلسفه اولی یا همان مابعدالطبیعه نیست. اما در پاسخ به این سوال باید گفت که در بین مکاتب فلسفه اسلامی حکمت متعالیه سرآمد ایشان است. حکمت متعالیه حکمتی است که جایگاه قرآن، برهان و کشف شهودی در آنجا به درستی مشخص و حفظ می گردد و برهان و کشف شهودی همواره بر قرآن عرضه می گردد و بین این سه هرگز جدایی و افتراقی مشاهده نمی شود و در مثل مانند سه ضلع یک مثلث به شمار می روند.

در حکمت متعالیه بحث هایی که قبل از آن خارج از تصور برهانی بشر بوده به صورت زیبایی برهانی گشته بحث زیبای معاد جسمانی که استاد مسلم فلسفه یعنی ابن سینا از حل و فصل آن عاجز گردیده بود در این مشرب برهانی و حل می گردد. بحث وحدت وجود که از امتیازاتی است که شخص ملاصدرا به برهانی کردن آن مباهات می کند. بحث از شبهه ابن کمونه که علمای اسلام از پاسخ به آن ناتوان گشته بودند و تنها دلیل و معجزه برای اثبات دعوی امام زمان (عج) را حل این شبهه می دانستند توسط ملاصدرا در حکمت متعالیه به راحتی حل می گردد. بحث از حقیقت نفس که به گفته معصوم علیه السلام انفع المعارف است در این حکمت به زیبایی بحث و تبیین می گردد و خلاصه بسیاری از مسائل و نو آوری هایی که تا قبل از آن نبوده در حکمت متعالیه بحث و تبیین می شود. و شاید اگر در زمان لسان الغیب حافظ شیرازی چنین حکمتی بود حافظ دیگر مجبور به سرودن این ابیات نمی شد که:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوســت تر دارندجوانـــــان سعـــــــادتمند پند پیـــــــر دانـــــــــا را
حدیث از مطرب و می گـــو و راز دهــــر کمتر جوکه کس نگشـــود و نگشاید به حکمت این معما را

ادامه ی این مصاحبه را حتما پیگیر باشید چرا که صدرای انجمن معارف چراهایی را جواب داده است که شنیدنی و قابل تامل است


بخش امور کاربران سایت تبیان

مصاحبه با مدیر انجمن طنز و سرگرمی سایت تبیان

گفتگو با مدیر انجمن گرافیک سایت تبیان

مصاحبه با دکتر ابوالفضل خراسانی

مصاحبه با اولین برنده از میان اعضای ویژه

عضویت ویژه؛ خدمات ویژه

همایش های مجازی ویژه کاربران تبیان

سعید بیابانکی در باشگاه کاربران تبیان

مصاحبه با برنده مسابقه روز جهانی نجوم

مصاحبه با یک زوج خوشبخت تبیانی