تبیان، دستیار زندگی
آفریقای جنوبی اگر چه بر خلاف باور خیلی از مردمانش در همان مرحله اول جام جهانی از گردونه رقابت ها خارج شد، اما افتخارهای زیادی در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردمش وجود دارد که 2 جایزه نوبل ادبی از جمله آنهاست. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیر سلطه آپارتاید

دو روی سکه ادبیات در آفریقای جنوبی

زیر سلطه آپارتاید

آفریقای جنوبی اگر چه بر خلاف باور خیلی از مردمانش در همان مرحله اول جام جهانی از گردونه رقابت ها خارج شد، اما افتخارهای زیادی در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردمش وجود دارد که 2 جایزه نوبل ادبی از جمله آنهاست.

خانم گوردیمر و جی ام کوئنزی 2 برنده جایزه ادبی نوبل برای آفریقای جنوبی انگار دو روی یک سکه اند. خانم گوردیمر می گوید «من هرگز شرح حال زندگی خودم را نمی نویسم» و دلیلش هم این است که بیش از حد برای خلوت و تنهایی اش ارزش قائل است، اما او کسی است که تنهایی و خلوتش را همیشه برای دفاع از مسائل اجتماعی و حقوق فردی دیگران زیر پا گذاشته و وارد میدان عمل شده است. او در بسیاری از جشنواره های ادبی و نمایشگاه های کتاب در سراسر جهان شرکت و از هر فرصتی برای بیان عقایدش استفاده می کند. کوئنزی اما حرفی از خلوت و تنهایی نمی زند، ولی بشدت گوشه گیر و ناپیداست و کمتر می شود مصاحبه ای از او در جایی پیدا کرد یا اظهارنظری از او شنید. با این حال او زندگی اش را در رمان هایش پیاده کرده و 3 کتاب اصلی او را، به نوعی زندگینامه های خودنوشت او می شمارند.

در سال های سختی که آفریقای جنوبی تحت سلطه رژیم آپارتاید بود و جمعیت حداقل سفیدپوست بر اکثریت سیاهپوست حکومت می کردند و کوچک ترین حقی برای آنها قائل نبودند، نویسندگان این کشور نقش مهمی در دنیا ایفا کردند و به قدرت قلمشان توانستند توجه دیگران را به این کشور جلب کنند. آنها از ادبیات به عنوان سلاحی در راه مبارزه با آپارتاید استفاده کردند.

بانوی نازک اندیش تیزچشم

نادین گوردیمر ، بانوی ادبیات آفریقای جنوبی 87 ساله است. او یکی از نویسندگان پرکار جهان است و همین یکی دو سال پیش جدیدترین مجموعه داستان های کوتاهش و پس از آن یک رمان منتشر کرد. او نه تنها نویسنده رمان، نمایشنامه و داستان کوتاهی است و آثاری چون روزهای فریبنده، سرزمین بیگانگان، فرصتی برای دوست داشتن، آخرین دنیای بورژوازی، محافظه کار، دختر برگر و خانواده جولای را به عنوان رمان در کارنامه دارد و 15 مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده، بلکه یک نویسنده بسیار سیاسی هم هست. امکان ندارد اعتراضی به سلب حقوق یک نفر در جایی از دنیا صورت بگیرد و خانم گوردیمر هم در آن مشارکت نداشته باشد. از سلب حقوق یک نویسنده چینی گرفته تا اعتراض به حضور آمریکا در عراق و کمرنگ شدن کتاب در جامعه ... .

برای او زندگی صلح آمیز انسان ها چه سفید و چه سیاه، مهم ترین اصل زندگی اش است. او کسی است که بیش از نیم قرن در این باره نوشته و با چشمان تیزبینش که همیشه در صورت لاغر و ظریفش می درخشند، به جزیی ترین مسائل توجه کرده است. خودش می گوید کار نویسنده بیرون کشیدن مراحل نادیده و از یاد رفته در توفان زندگی است و درباره آثارش می گوید رمان اگر به درد زندگی مردم نخورد که رمان نیست.

او در رمان «اسلحه خانه» می خواهد همین را نشان بدهد که سفیدها و سیاه ها به هم نیاز دارند و مسائلشان را نمی توان بر مبنای رنگ پوست از هم تفکیک کرد. این اثر که اولین رمان گوردیمر است، قرار است به فیلم تبدیل شود. این فیلم درباره یک خانواده سیاهپوست است که برای حفظ جان بچه هایشان مجبور می شوند از یک وکیل سیاهپوست استفاده کنند. این در حالی است که این فرزندان متهم هستند که در دوره آپارتاید برای قتل سیاهپوستان برنامه ریزی کرده اند و چندین نفر را کشته اند.

نادین گوردیمر سال 1923 در یک دهکده کوچک نزدیک شهر ژوهانسبورگ از مادری بریتانیایی و پدری اهل لیتوانی به دنیا آمد. پس از گذراندن دبیرستان وارد دانشگاه شد و بزودی اولین اثرش را که یک مجموعه داستان کوتاه بود، منتشر کرد. گوردیمر یکی از پایه گذاران انجمن نویسندگان آفریقایی جنوبی است و سال 1974 جایزه بوکر را برای رمان «محافظه کار» به دست آورد و در سال 1991 نوبل ادبیات را به دستاوردهای دیگرش اضافه کرد. نلسون ماندلا یکی از رمان های معروف او در سال 1979 یعنی «دختر برگر» را در دوره محکومیت خود در زندان جزیره رابن خواند و گوردیمر یکی از کسانی بود که برای استقبال رسمی از ماندلا پس از آزادی از زندان دعوت شد. او که در روزگار جوانی با اشتیاق و علاقه فراوان آثار دی اچ لارنس را می خواند، حالا به آثار جوزف کنراد علاقه خاصی دارد و می گوید، کار نویسنده عملیات نجات در تاریکی است.

او خودش را یک واقعگرای خوشبین می خواند. حالا که 16 سال از براندازی رژیم نژادپرست آفریقای جنوب گذشته و این کشور به رهبری نلسون ماندلا مسیری سخت را بدون خون و خونریزی پشت سر گذاشت، گوردیمر می گوید ما همه حواسمان به برانداختن آپارتاید بود و وقتی این موقعیت فوق العاده را به دست آوردیم که توانستیم برای اولین بار همه با هم رای دهیم و خوشحال و سرمست شدیم، اما امروز هنوز فاصله عمیق میان فقرا و ثروت باقی است. او درباره جام جهانی هم گفته، بگذارید مردم حالش را ببرند، اما نمی توان به خانواده هایی که حتی سرپناهی هم ندارند، فکر نکرد. او امروز هم دغدغه های خودش را دارد. بخشی از دغدغه های امروز او را قوانین حمل اسلحه، جنگ عراق، بیماری ایدز و آزادی بیان تشکیل می دهد.

کوئتزی یک منادی اجتماعی نیست

کوئتزی متولد سال 1940 است. به این ترتیب او دقیقاً 70 سال دارد. خودش می گوید: «من یک منادی اجتماعی یا هر چیز دیگر نیستم. من کسی هستم که به آزادی علاقه دارد (همان طور که هر زندانی به زنجیر کشیده شده این حس را دارد) و آدم هایی را ترسیم می کنم و مردمی را نشان می دهم که زنجیرهایشان را دنبال خودشان می کشند و چهره هایشان را به سمت نور می گیرند».

او در کیپ تاون در آفریقای جنوبی متولد شده، اما سفیدپوست است و در دانشگاه تگزاس آمریکا به تحصیل پرداخته و به همین دلیل او سال ها به تدریس در دانشگاه پرداخته است.

آنچه لازم است درباره او بدانید این است که کوئتزی با «رسوایی» در سال 1999 برنده جایزه معتبر بوکر شد و نخستین نویسنده ای است که این جایزه را 2 بار دریافت کرد.

کوئتزی در نوشتن آثارش برای یک چیز برنامه ریزی می کند: این که آنچه را که بر مسائل سیاسی تمرکز دارد به چشم اندازهای خیال انگیز تبدیل کند. آفریقای جنوبی در آثار او مکانی بد، وحشت انگیز و خارج از زمان است که هنوز واقعیت اجتماعی خودش را حفظ کرده است. او هنوز هم برای رمان «زندگی و دوره مایکل کی» تحسین می شود که در سال 1983 اولین جایزه بوکر را برایش همراه آورد. هر چند برخی هم آن را خاطراتی از دوران نوجوانی او و البته بسیار احساس گرایانه می نامند، اما در مقایسه با آن، «رسوایی»- که برایش بوکر دوم را به همراه آورد- با سبکی ساده تر نوشته شده و رفتارهای اجتماعی مدرن را بیان می کند. در حالی که برخی منتقدان آثار او را تحسین می کنند و آن را داستان هایی با تمرکز بر زنان می نامند، برخی دیگر آثار او را به فلسفه نزدیک تر می دانند تا رمان و حتی آثار او را خداحافظی با رمان می خوانند.

کافکا تاثیر عمیقی بر کوئتزی دارد و او آثار نویسندگان گذشته را بازنویسی کرده که روایت دوباره رابینسون کروزوئه اثر فو از زاویه دید یک زن، یکی از این کارهای اوست. او داستایوفسکی را به عنوان استاد سن پترزبورگ هم بازآفرینی کرده است.

در سال 1985 فیلم «خاک» با اقتباس از رمان «قلب کشور» او ساخته شد.

کوئتزی سال 2003 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و این نویسنده ساکت، گوشه گیر و بسیار خجالتی، وقتی روی صحنه رفت تا جایزه را بگیرد در حالی که اشک می ریخت، جایزه اش را به مادرش تقدیم کرد و گفت او الان زنده نیست که جایزه گرفتن مرا ببیند.

کوئتزی 3 رمان خیلی مهم دارد که آنها را معرف زندگی خود او می دانند. اولین رمانی که او سال 1997 بر اساس زندگی خودش نوشت، به نام «کودکی» بود و سال 2002 «جوانی» را نوشت و سال گذشته هم با انتشار «اوقات تابستان» این سه گانه را به پایان رساند. «کودکی» بر اساس زندگی واقعی کوئتزی هنگام کودکی اش در آفریقای جنوبی، «جوانی» بر اساس جوانی وی در لندن و سومی هم درباره سال های پایانی زندگی اش، نوشته شده است. با وجود این که خیلی ها این سه رمان را به عنوان زندگینامه خود نوشت کوئتزی می نامند، اما نمی توان براحتی درباره آنها به این شکل قضاوت کرد و از آنها برای بررسی زندگی نویسنده استفاده کرد، چون اولا دو رمان اول را راوی سوم شخص روایت می کند و رمان سوم هم از زبان کسی نوشته شده که پس از مرگ کوئتزی می خواهد تلاش کند تا بیوگرافی او را بنویسد.

در «جوانی» داستان زندگی مرد جوان سفیدپوستی از آفریقای جنوبی روایت می شود که می خواهد به لندن برود. او فارغ التحصیل رشته ریاضیات است، اما قصد دارد در لندن به عشقش یعنی ادبیات بپردازد و زندگی جدیدی را شروع کند که با رسیدن به لندن می فهمد این شهر اصلاً آنچه او تصور می کرد، نیست و ناکامی در هر جا می تواند چهره اش را به او نشان دهد.

اما او در «رسوایی» سراغ زندگی یک استاد میانسال زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاهی در کیپ تاون آفریقای جنوبی می رود که به خاطر مسائل اخلاقی مجبور به ترک دانشگاه می شود و به سوی دخترش می رود که به تنهایی در یک مزرعه بزرگ زندگی می کند، اما آنها هم با هم رابطه خوبی ندارند و این استاد سرانجام در یک کلینیک مراقبت از حیوانات شروع به کار می کند. او در این اثر نشان می دهد که با وجود از بین رفتن آپارتاید هنوز مشکلات زیادی وجودی دارد که ریشه در تک تک آدم ها دارد. این رمان تفکرات انسان امروزی را درباره مسائل اخلاقی مطرح می کند، اما درس اخلاق نمی دهد و به همین دلیل هم از آن استقبال زیادی شد و نه تنها در سال انتشارش بلکه در آخرین سال قرن بیستم بود که به عنوان بهترین رمان ربع آخر این قرن نامیده شد.

کوئتزی امسال برای انتشار جدیدترین رمانش «اوقات تابستان» هم در فهرست جایزه معتبر ادبی بوکر قرار گرفت.

اما او یک کتاب مهم دیگر هم دارد که «در انتظار بربرها» نام دارد و درباره یک مامور دولت است که در یکی از شهرهای مرزی یک حکومت ناشناخته، آخرین سال های خدمتش را می گذراند. این کتاب درباره شکنجه و بی رحمی و واکنش انسان در برابر آن است. در این رمان کوئتزی بیش از هر چیز به آفریقا توجه دارد و به رابطه بین حاکمان مستبد و رژیم نژادپرست کشورش و قربانیان آنها می پردازد. خیلی ها این اثر کوئتزی را با کافکا مقایسه می کنند، اما این رمان یک تفاوت اساسی با آثار کافکایی دارد و برخلاف سبک کافکا حکومت نژادپرست را به مضحکه نگرفته بلکه با همه وجود، بیرحمی آن را برای نابود کردن قربانی از طریق رنج و دردی که به جسم او وارد می کند، نشان می دهد.

نسل (جام جم)

تهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی - ادبیات