تبیان، دستیار زندگی
گفتگو با محمد جواد جزینی درباره علت انتخاب نشدن کتاب سال
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسئولان ارشاد دانش لازم را ندارند

گفتگو با محمد جواد جزینی درباره رکود ادبیات داستانی در ایران

محمد جواد جزینی

گروه ادبیات تبیان: این روزها آسمان ادبیات ایران ستاره ای ندارد. به جز کتاب دا که به مدد تبلیغات و تجدید چاپ های خلق الساعه به فروش پرشمار دست پیدا کرد هیچ اثر قابل توجهی بازار نشر را تکان نداد.

در این میان انتخاب نشدن کتاب سال موضوع دیگری است که نویسندگان پژوهشگران و  اساتید ادبیات داستانی را نگران می کند.

سال 1388 سالی بود که در حوزه ادبیات داستانی هیچ کتابی افتخار دستیابی به عنوان کتاب سال را پیدا نکرد. در این اوضاع و شرایط اتفاقات عجیب تری هم افتاد؛ مثلا (نشر سوره) طبق روال هر ساله ی خود رمان دا را به عنوان کتاب سال نشر سوره معرفی کرد که این حرکت در کنار انتخاب نشدن کتاب سال از طرف مراجع دولتی معنای دیگری پیدا کرد.

قرائن و شواهد حاکی است که امسال هم  خبری از کتاب سال نیست هر چند بسیاری دلیل آن را نبود آثار موفق و قوی ارزیابی می کنند و توپ را به زمین نویسندگان و خالقان آثار ادبی می اندازند اما نویسندگان هم ظاهرا دل پردردی دارند و حرف هایی که باید شنید و به داوری نشست.

این موضوع بهانه ای شد تا  گفتگویی کوتاه با آقای «محمدجواد جزینی» از اساتید داستان نویسی داشته باشیم که سابقه ی سه دوره داوری در کتاب سال را هم داشته اند.

 آقای جزینی، سال 88 برای ادبیات داستانی، سالی خالی از درخشش بود و حتی هیچ کتابی در این زمینه به عنوان کتاب سال برگزیده نشد. دلیل این رکود را چه می دانید؟

به نظرم سال 88 به خیلی از دلایل خالی از درخشش است. حوادث سیاسی و اجتماعی رخ داده در سال 88 و سیاست گذاران فرهنگی حوادثی را باعث شدند که در رونق همه چیز در حوزه فرهنگ و از جمله داستان تأثیر خود را گذاشته است. یکی از آن موانع، ممیزی سختی است که بر کتاب های داستان اعمال شده و وزارت ارشاد به دلایل مختلف مانع چاپ ده ها کتاب شده بسیاری از کتاب های چاپ دوم را مانع شدند، چاپ اول را هم، همچنین. این ها و بسیاری از دلایل می تواند پیامدهای افت ادبیات داستانی و بعضاً مسائل فرهنگی و هنری بشود.

بین مسئولین و ادبیات داستانی یک سوء تفاهم وجود دارد. بیایید این سوء تفاهم را تعریف بکنیم. به نظر من مسئولین فرهنگی قدرت لازم را در شناخت ادبیات داستانی ندارند و این عدم قدرت و درک درست از ادبیات داستانی مانع از انتخاب کتاب سال می شود

اصلاً می خواهیم بدانیم چه معیارهایی برای انتخاب کتاب سال وجود دارد؟

معیارها را بهتر است از کسانی که در این حوزه سیاست گذاری می کنند بشنوید اما انتخاب کتاب سال، حداقل در سال های گذشته اساسنامه ای داشت. من به عنوان کسی که حداقل سه دوره در سال های گذشته جزء داوران کتاب سال بوده ام می دانم که اساسنامه ای وجود دارد. و در واقع قرار است که انتخاب براساس آن اساسنامه صورت پذیرد ولی شما می دانید و من هم می دانم که سال هاست ادبیات داستانی انتخاب نمی شود و دلیلش هم این است که سیاستگذاران کتاب سال میلی به انتخاب کتاب داستان ندارند.

 پس به این نتیجه می رسیم که براساس آن اساسنامه کتاب هایی بوده اند که ارزشمند باشند اما انتخاب نشده اند؟!

این ارزش، ارزش کیفی است. یعنی نمی توان گفت که ارزش ندارند به هر حال اگر تصور ما از کتاب سال یک چیز انتزاعی است، مثلاً یک مشابهی در جهان داریم و فکر می کنیم که باید اثری در حد و اندازه آن خلق بشود باید گفت که این تعریف غلط است واقعیت خیرالموجودین است یعنی از بین کتاب های نوشته شده، یک کتاب به عنوان کتاب سال معرفی می شود ولی سال های سال است که در واقع وزارت ارشاد از معرفی کتاب سال ادبیات داستانی طرفه می رود در حالی که در همان سال ها، آثار درخشانی در حوزه ادبیات داستانی منتشر شده عدم انتخاب کتاب سال را در نبود کتاب مناسب نباید دید بلکه من آن را در تردید سیاستگذاران نسبت به ادبیات داستانی می بینم،

از این جهت که شما می بینید که مثلاً بخش ممیزی کتاب، بیشترین فشار را روی نویسنده ی ادبیات داستانی دارد من به نظرم می رسد که بین مسئولین و ادبیات داستانی یک سوء تفاهم وجود دارد. بیایید این سوء تفاهم را تعریف بکنیم. به نظر من مسئولین فرهنگی قدرت لازم را در شناخت ادبیات داستانی ندارند و این عدم قدرت و درک درست از ادبیات داستانی مانع از انتخاب کتاب سال می شود.

 ما در حوزه ی سینما و آثار موسیقی این سیاست های انقباضی را نمی بینیم و در مقابل خیلی ها قائل به نوعی ولنگاری در این عرصه ها هستند. چرا این فشار روی بخش داستان بیشتر  است؟

ببینید یک بخش آن به خاطر عدم اطلاع کافی سیاستگذاران وزارت ارشاد است. از آنجا که در اداره کتاب مشتی جوان می نشینند که حتی تجربه کافی در این زمینه ندارند و دست اندرکاران حوزه کتاب وزارت ارشاد نیز وقتی سیاستی تدوین می کنند طبیعی است که ما موانع رشد ادبیات داستانی را ببینیم. وقتی مسئول فرهنگی کشور معتقد است که مترجمین ادبیات داستانی، پیاده نظام سربازهای دشمن هستند. وقتی مسئول فرهنگی اعتقاد دارد که ما باید رمان هایی بنویسیم که رمان های جهانی را به زباله دان تاریخ بریزیم آیا نمی دانند که رمان میراث فرهنگ بشر است کسی آن را در زباله دان نمی اندازد! در این شرایط اگر من و شما انتظار رونق ادبیات داستانی را داشته باشیم، خطای بزرگی مرتکب شده ایم.

من به عنوان کسی که عمرم را و سلامتی ام را در طول این سال های جنگ و انقلاب داده ام، مدت هاست که نمی توانم کتاب چاپ بکنم و کتاب من سه سال است در ممیزی وزارت ارشاد مانده است و افراد دیگر و کتاب های دیگر هم مثل من هستند که مانع چاپ شان شدند

چرا بعضی وقت ها شاهد این ماجرا هستیم که آثاری به عنوان آثار برگزیده مطرح می شوند که به لحاظ ارزش هنری و یا محتوایی در جایگاه قابل توجهی نیستند؟

بعضی مسئولان چون با شناخت نیستند عمدتاً خطا می کنند البته من این خطا را فقط به پای عدم اطلاع آنها نمی گذارم بلکه در سایه سیاست های غلط و باندبازی خودشان می بینم.

یعنی خود نویسنده ها در ضعف ادبیات داستانی ایران بی تقصیرند؟ مثلا در نظر گرفتن نیاز مخاطب و پیدا کردن ذائقه ی خوانندگان از آن مسائلی است که مدت هاست به آن توجه نمی شود. نمی شود که همه ی ضعف و کمبود ها را به گردن مسئولان فرهنگی بیاندازیم...

گفتگو کردن در مورد این مساله به نظرم خطاست. من به عنوان کسی که عمرم را و سلامتی ام را در طول این سال های جنگ و انقلاب داده ام، مدت هاست که نمی توانم کتاب چاپ بکنم و کتاب من سه سال است در ممیزی وزارت ارشاد مانده است و افراد دیگر و کتاب های دیگر هم مثل من هستند که مانع چاپ شان شدند.

به نظر می رسد که گفتگو از نبض مخاطبین غلط است.  وقتی قبل از اینکه مردم کتاب را بخوانند مسئولین به خود حق می دهند که تصمیم بگیرند مردم چه کتابی بخوانند و چه کتابی نخوانند. چه کتابی در کتابخانه ها برود و چه کتابی در کتابخانه ها نرود. این تفکر یعنی اینکه، سیاستگذاران فرهنگی توجهی به اصل مخاطب ندارند.


گفتگو از زینب محسنی نیا - تبیان