ابراهیم بهزاد بیش از 15 سال است ما را به توجه به شاهنامه دعوت میکند. منش مصرانه او در کنار روش شالودهشکنش، سبب شده کمتر کسی در این حوزه، از آرای او خبر نداشته باشد.
با نگاهی به داستان های شاهنامه می توان به خوبی دریافت که پهلوان مورد علاقه فردوسی، کسی جز رستم دستان نیست. این علاقه به حدی بیشمار است که تنها پهلوانی که در هیچ میدانی شکست نمی خورد، رستم است. او پشت ایران و پناه سواران جنگی است و هر کجا شاه یا ایران به خ
سعید نفیسی یکی از بزرگان ادبیات فارسی بر این باور است که مرد هر چه بزرگتر باشد، زندگی او در هاله ای از ابهام خواهد بود و در واقع مرز بین افسانه و واقعیت در زندگی اش گُم می شود.
ماجراهای عشقی که در شاهنامه دیده می شود روشن و طبیعی است و اگر چه داستان های عاشقانه آن زیاد طولانی نیست، اما این خاصیت را دارد که در ذهن ها ماندگار شود.
زن جایگاه ویژه و خاصی در فرهنگ و عقاید ایرانیان داشته و در منابع باستانی به خصوص شاهنامه فردوسی، این تقدس و قداست را می توان دید. زنان شاهنامه نقش های متفاوت بسیاری را بر عهده داشتند و آنقدر دارای ارزش و اعتبار بودند که ما زنان پهلوان هم در شاهنامه می بی
زال پهلوانی مرغ پرورده یک صد نه صد دل عاشق دختر پادشاه کابل که خصومتی دیرینه با ایرانیان دارد، شده است. اگر چه میداند که پدر با درخواست و عشق او مخالفت می کند اما نامه ای به پدر می نویسد، او را از داستان عشق خود با خبر می سازد.
نگریستن به عشق آن هم از دید یک شاعر حماسی، بسیار جالب و در خور توجه است. فردوسی بر خلاف آنچه که در دورانش دیده می شود، زن را گرامی میدارد. از نظر او زن مظهر وفاداری، خرد ورزی، شرم و پاکدامنی است. زن در شاهنامه جسارت دارد و در ابراز عشق از هیچ چیز نمی ترسد
برخورد با عشق در شاهنامه از جمله مواردی است که با دنیای واقعی و عرف متفاوت است. داستان های عاشقانه شاهنامه تعداد انگشت شماری است که زال و رودابه یکی از آنهاست. اما قوانینی که در برخورد با عشق در این داستان ها وجود دارد، همگی یکی است.
پهلوانان شاهنامه همگی از نژاد جمشید بوده، از سیستان برخاسته و در این منطقه زندگی می کنند. وظیفه آنها حفظ و حراست از تاج و تخت و مرزهای ایران از هجوم بیگانگان است و در این از جان خویش هم می گذرند.
اصلی ترین وظیفه پهلوان در شاهنامه حفاظت و پاسداری از ایران و تاج و تخت پادشاهی است. گاهی پیش آمده که در داستان های شاهنامه پهلوان با کار و روش شاه اصلا موافق نیست، اما هیچگاه سر به شورش بر نداشته و همواره دفاع از ایران و خاک آن از همه چیز مهم تر بوده است.
یکی از اصلی ترین نقش های داستان های شاهنامه، پهلوان است. پهلوان در شاهنامه نماینده مردمی است که در صحنه سیاسی حضور دارند تا شاه هیچ جایی برای استبداد نداشته باشد. اگر چه کار اصلی پهلوان حراست و حفاظت از کشور است اما وظیفه او تنها این نیست، او می تواند راه
شاهنامه عزت و افتخار ملی است و هیچ قومی با داشتن چنین پیشینه ای اینگونه عجیب به تاراج فرهنگی و قومیتی نرفته است. اگر هر یک از ما تنها بخش پهلوانی شاهنامه را مطالعه می کردیم و آن را همیشه به یاد داشتیم، بدون شک بیشتر از حال به ملیت، قومیت و گذشته خود مفتخر
شاهنامه به نام «خداوند جان و خرد» آغاز می شود. اینکه از صفات بیکران خداوندی، بر جان آفرینی و خردبخشی او تکیه می کند، می خواهد بگوید که مهمتر از هر چیزی جان است و زندگی، و زندگی باید با خردمندی توام باشد. از اینجاست که در سراسر شاهنامه عشق به زندگی، و آسای
در سالیان اخیر با افزایش فشار اقتصادی ، عمده فعالیت مردم معطوف به رتق و فتق امور اولیه زندگی و تامین معاش شده. نخستین پیامد آن هم کمرنگ شدن «تفریح» و «شادی» است. میرجلال الدین کزازی چندی پیش در گفت و گویی به ریشه یابی شادی در زندگی ایرانیان پرداخت و از قِ
در بخش سوم داستان به آنجا رسیدیم که فریدون نتوانست ایرج را از رفتن به نزد برادران باز دارد. ایرج مهربانتر و خوش ذات تر از این بود که بتواند قبول کند که برادران کمر به قتل او بسته اند و جانش در خطر است. فریدون کوشید تا پسر را از این قصد باز دارد