ما جوانان اضافه ایم؟
نگاهی گذرا به مشکلات دوران جوانی
18 ساله بودم که در اولین سال شرکت در کنکور با یک رتبه خوب در دانشگاه تهران پذیرفته شدم. آن زمان مانند دوران دبیرستان شوق و ذوق زیادی برا تحصیل و کسب علم و همچنین تلاش و کوشش داشتم و همچنین روحیه بسیار شاد و با طراوتم زبانزد خاص و عام بود . کم کم با نزدیک شدن به سالهای آخر دانشگاه انگیزه ام رو به زوال می رفت به طوری که ترم آخر دانشگاه را به سختی سپری کرده و آن را به اتمام رساندم. طبیعتا برای شرکت در کنکور کارشناسی ارشد هم خیلی تلاش نکردم و بنابراین رتبه خوبی نیاوردم. به این ترتیب بعد از کسب مدرک کارشناسی رسماخانه نشین شدم. از آنجا که دختری آرام بودم خیلی اهل رفت وآمد با دوستان و همسالان و یا گردش و تفریح نبودم چیزی نگذشت که با گذشت چند ماه از شدت تنهایی و خانه نشینی بیش از پیش روحیه خود را از دست دادم.
به فکر ازدواج افتادم و تصمیم گرفتم خواستگاران را در منزل پذیرا باشم. رفت و آمد در منزل ما توسط خواستگاران زیاد بود ولی یا آنها مرا نمی پسندیدند و یا اینکه من تناسب چندانی با آنها احساس نمی کردم.
بعد از گذشت این مدت اکنون دیگر واقعا نا امید شده ام . از فرط تنهایی، این تازگیها چت باز هم شدهام و با چند تا پسر، توی چت دوست شدهام و البته میدانم که توی چت نمیشود به کسی اعتماد کرد و من هم اعتماد نمیکنم و فقط با هم حرف میزنیم و هیچ اطلاعات خاصی رد و بدل نمیکنیم یا حرفی خلاف عرف و عقایدم نمیزنم. درباره دانشگاه، اجتماع و آب و هوا صحبت میکنیم.
هر چند که اکثریت ما اهل عبادت و .. هستیم اما گویی اصلا به اهمیت و نقش این امور پی نبرده ایم و باور عمیقی نسبت به آنچه که انجام می دهیم نداریم به سخن دیگر شاید توکل ، آن طور که باید در زندگی ما جای خود را پیدا نکرده است.
دیگر نه طاقت برخاستن دارم و نه انگیزهای برای بلند شدن. به هر طرف که نگاه می کنم(چه ادامه تحصیل، چه کار و چه ازدواج) همه با بن بست مواجه شده ام .
دیگر از دعا، نماز، توکل، توسل و... خسته شدم. من دعا میکنم؛ نماز میخوانم؛ قرآن میخوانم و با خدا کلی حرف میزنم؛ ولی حس میکنم او نمیشنود یا نمیخواهد که بشنود. فکر کنم او هم از من بدش میآید؛ از یک جوان بیعرضه و بیمصرف .
شاید این سطور درد و دل بسیاری از جوانان جویای کار، در انتظار ازدواج ، خواهان درآمد بیشتر و .. باشد. به نظر می رسد که بر خلاف گذشته با این که جوانان امروز بیشتر سعی می کنند در زندگی شان برنامه ریزی داشته باشند، درس بخوانند، به دنبال کار مناسب باشند و ... اما امید به زندگی شان کمتر است و خیلی زودتر از جوانان دیروز (یا همان والدین امروز) نا امید می شوند. زودتر احساس شکست بر آنها مستولی می شود و خیلی سریع احساس نا امیدی و بی فایدگی می کنند؟ به راستی برای چه این اتفاق در نسل امروز ما می افتد؟
شاید یک دلیل عمده و مهم آن ضعف ایمان باشد. هر چند که اکثریت ما نماز می خوانیم ، روزه می گیریم و اهل عبادت و .. هستیم اما گویی اصلا به اهمیت و نقش این امور پی نبرده ایم و باور عمیقی نسبت به آنچه که انجام می دهیم نداریم به سخن دیگر شاید توکل ، آن طور که باید در زندگی ما جای خود را پیدا نکرده است.
از طرف دیگر شاید این نسل بلند پرواز تر شده و خیلی زود می خواهد به نتیجه دلخواه خود برسد. بدون اینکه با مانعی روبه رو شده و یا زمین بخورد. در ادامه این یادداشت برای دختران و پسران جوانی که احساس ضعف و ناامیدی بر زندگی شان سایه افکنده ، توصیه هایی ارایه می دهیم. امید است که این سطور هر چند کوتاه برای شما عزیزان موثر و مفید واقع شود:
توکل به خداوند
همانطور که همه ما می دانیم زندگی دارای فراز و نشیب است و همیشه بر وفق مراد نیست. همیشه دوران کودکی و دبستان و دبیرستان نیست و همیشه نمره عالی نمی گیریم و همیشه به راحتی، تمام خواسته ها برآورده نمیشود. گاهی سختیها و ناملایمات زندگی نیز چاشنی زندگی میشوند تا انسان، آبدیده شود. داشتن ایمان، کافی نیست؛ بلکه حفظ و استمرار بخشیدن به آن لازم است. حفظ و تقویت ارتباط معنوی با خالق هستی و مونس تنهایی، شرط گذر از گردنه پر پیچ و خم زندگی است. آرامش، در پرتو مناجات و راز و نیاز با خداوند متعال، حاصل میشود. هر گاه از همه جا امیدتان قطع شد و تمام مشکلات بر سرتان سایه افکند و کسی را پیدا نکردید، تا درد دلتان را برایش بازگو کنید ، مطمئن باشید خداوند متعال، بهتر از هر کس دیگری و نزدیکتر از هر چیز دیگری میتواند شما را پذیرا باشد؛ به شرط آن که باور داشته باشید که او نظاره گر شماست و اگر نمیتوانید احساس کنید که در محضر او هستید و نمیتوانید با چشم دل او را ببینید، مطمئناً او شما را مشاهده میکند و به شما نزدیک است و شما را میبیند. این، یک گام بزرگ و اساسی، در راه رسیدن به هدف، یعنی کسب آرامش روانی است.
بحران کاریابی
مساله بسیار مهم دیگر این است که جوانان در مواجهه بامشکلات و سختی ها نباید زود نا امید شده و باید سعی کنند چشمان خود را به روی واقعیت بگشایند. برای مثال شاید شما جز آن دسته پسرانی باشید که تازه فارغ التحصیل شده و جویای کار هستید و به همه جا سر زده اید و به هر کس که به ذهن تان رسیده تقاضای کار کرده اید اما هنوز بیکار هستید و این بیکاری شما را آزار می دهد و احساس استیصال می کنید. فراموش نکنید درست است که شما جویای کار هستید و از این وضعیت خسته شده اید اما باید این واقعیت را بپذیرید که در کشوری جوان زندگی می کنید و طبیعتا فرآیند یافتن کار و کسب درآمد به راحتی صورت نخواهد گرفت بلکه نیازمند قدری صبر و تحمل بیشتر و تلاش افزون تر است. چشم گشودن به برخی واقعیات، کنار آمدن با سختی ها را آسان تر می کند.
همیشه دوران کودکی و دبستان و دبیرستان نیست و همیشه نمره عالی نمی گیریم و همیشه به راحتی، تمام خواسته ها برآورده نمیشود. گاهی سختیها و ناملایمات زندگی نیز چاشنی زندگی میشوند تا انسان، آبدیده شود
سختی های ازدواج
مساله ازدواج هم به همین صورت است با توجه به وضعیت کنونی کشور، سن ازدواج دختران و پسران، بالا رفته است. این موضوع را میتوانید با کمی دقت در اطراف خود، به خوبی تصدیق کنید. ما میپذیریم که ازدواج، یکی از عوامل مهم آرامش برای جوانان - چه دختر و چه پسر - است؛ اما سرزنش خود و اظهار عجز و احساس حقارت و ناکارآمدی برای تاخیردر ازدواج...، آمادگی افراد را برای این امر خطیر، کمتر میکند. پس به جای آن، بهتر است که واقعیتهای جامعه را
پذیرا باشیم و بر اساس آن، ارزیابی دقیقتری از خود داشته باشیم و در آن صورت، بهتر با وضعیت موجود، کنار خواهیم آمد؛ نه خود را سرزنش خواهیم کرد و نه باعث تشویش خاطر و به هم زدن تعادل روحی و روانی خود خواهیم شد.
مطمئن باشید در آینده نه چندان دور، بر این افکار و اندیشهها و خیالاتی که در تنهایی به سراغتان آمده، خواهید خندید و خواهید گفت: ای کاش این قدر خود را سرزنش نمیکردم و ذهنم را مشغول افکار پوچ و منفی نمیکردم! سعی کنیدغمهای آینده را به مشکلات فعلیتان اضافه نکنید.
ضرورت توجه به نحوه تفکر
جوانان عزیز! برای رهایی از افکار منفی، تا آن جا که ممکن است، در طول شبانه روز، خود را مشغول کنید و هرگز برای مدت طولانی، تنها نمانید. اگر ذوق و سلیقهای دارید و در رشته خاصی تبحّر دارید، به دیگران بیاموزید؛ حتی اگر به طور مجانی هم شده، آن دانش، فن، حرفه ، ورزش و یا هنر را به دیگران یاد بدهید و در جمع دوستان و همکلاسیها یا هم محلیها و یا اقوام، حضور یابید و به گفتوگو در آن باره بپردازید. منتظر نباشید تا دیگران به سراغ شما بیایند یا منتظر گرفتن کارمزدی در مقابل تعلیم دانش به دیگران، نباشید. در گام نخست، به طور مجانی و به عنوان حل مشکلات خود و به منظور رهایی از تنهایی و ارائه تواناییهای خود به دیگران، کاری را آغاز کنید. این برنامه و راهکار، بیش از آن که برای دیگران مفید باشد، برای خودتان سودمند خواهد بود و گامی به سوی پیدا کردن گمشده تان خواهد بود و از این راه، شما تصویر مناسب و صحیحی از توانمندیها و ارزشهای مثبت خود پیدا خواهید کرد و در نتیجه، خود را باور خواهید کرد. خودباوری و خود ارزندهسازی، یکی از اساسیترین روشهای رهایی از افکار منفی است. در تعامل با دیگران و دریافت پاداش از دیگران، احساس ارزشمند بودن، از درون به دست میآید.
هرگز خودتان را با دیگران، حتی نزدیکان خود، مقایسه نکنید؛ زیرا هر فردی هم از نظر جسمی و هم از نظر ویژگیهای غیر جسمی، با دیگران متفاوت است
از مقایسه کردن خود با دیگران بپرهیزید
و توصیه آخر اینکه هرگز خودتان را با دیگران، حتی نزدیکان خود، مقایسه نکنید؛ زیرا هر فردی هم از نظر جسمی و هم از نظر ویژگیهای غیر جسمی، با دیگران متفاوت است. بنابراین، بهتر است که خود را با خودتان در گذشته، مقایسه کنید و با به کار انداختن توانمندیهای خود و استفاده کردن از آنها، زندگیتان را پر تحرک کنید و از ایستایی و درجا زدن و راکد ماندن، بپرهیزید؛ زیرا نشاط زندگی، در تحرک و تلاش است و ماندن و درجازدن، موجب فساد است؛ همچون آب راکد در یک مکان که به تدریج، فاسد میشود و اطراف را هم فاسد میکند. اگر تلاش کردهاید، باز هم تلاش کنید و حرکت را ادامه دهید و از پیدا کردن فعالیت و کار، خسته نشوید. منتظر نباشید تا از شما دعوت به عمل آید. شما از فعالیتهای ساده و کم، آغاز کنید؛ اطمینان داشته باشید خداوند به جوانان سخت کوش و امید وار نظر خاص خواهد داشت.
پرسمان
گروه خانواده و زندگی سایت تبیان- تنظیم و فرآوری: مریم عطاریان
مقالات مرتبط
آیا از مجرد بودن خسته شده اید؟
نوجوانان و جوانان ،جو گیر نشوید!
مطالعه کتاب آنچه یک جوان باید بداند موجود در کتابخانه تبیان به شما جوانان عزیز توصیه می شود.
اگر قصد تماس با مشاوران تبیان را دارید به اینجا مراجعه کنید .