قصری از بخار
جمعهها مخصوص آقایان بود و مابقی هفته در اختیار خانمها. از یك ساعت قبل از اذان صبح كه بوق حمامی زده میشد تا دمدمای غروب وقت بود تا خلقالله وسایل حمامشان را بریزند توی بقچه و راه بیفتند طرف حمام عمومی محل كه آبی به تنشان بزنند. آن زمانها حمام محل تراشیدن موی سر، رنگ كردن ریش و حجامت هم بود.
روز عروسی، خانواده عروس و داماد به حمام دعوت میشدند و در عزا، فامیل نزدیك فرد از دنیا رفته در روز پنجم سوگواری، خانواده عزادار را به حمام میبردند و عزا را در میكردند. شاید كمتر كسی بداند كه ایرانیها بیشتر از 3هزارسال پیش توی شهرهایشان حمام عمومی داشتهاند و احتمالا اولین حمام تاریخ را جمشید پادشاه پیشدادی ایران ساخته است.
بد نیست بدانید که...
در حمامهای عمومی قدیمی، فضاها طوری پشت سر هم چیده میشد تا ناخودآگاه یك مسیر منطقی را طی كنی؛ بعد از سر در حمام، یك راهرو افراد را به فضای سربینه میبرد كه از نظر دما خیلی نزدیك به فضای بیرون بود. بعد یك راهرو قرار داشت كه هوایش كمی گرمتر از سربینه بود و در آخر گرمخانه بود كه از تمام فضاهای دیگر گرمتر بود.
شستوشوی بدن و حمام كردن برای ایرانیها علاوه بر پاكیزه كردن تن و دفع چرك، یك آیین مذهبی هم بوده و باستانشناسها، بعد از كلی جستوجو به این نتیجه رسیده اند كه ساخت حمامهای عمومی از عهد هخامنشی در همه شهرهای ایران رایج بوده است.
استاد معمارهای ایرانی، حمامهای قدیمی را اكثرا پایینتر از سطح زمین میساختند. برای این كارشان هم 2 دلیل داشتند؛ یكی اینكه گرما و حرارت حمام به راحتی از راه دیوارها منتقل نشود و دوم اینكه دسترسی به آب قنات در سطحی پایینتر از سطح زمین راحتتر بود.
یك فضای گنبدی شكل نیمه تاریك پر از بخار به علاوه داستانی كه توی آن، اولین حمام را جنها برای حضرت سلیمان میسازند، زَهره خیلیها را آب میكرد و خیلیها بودند كه از ترس اجنه پا به حمام نمیگذاشتند. نمونهاش همین مظفرالدینشاه، پنجمین شاه قدر قدرت قاجار خودمان كه هر وقت هوس حمام رفتن و آب تنی به سرش میزد، امیر بهادر وزیر جنگش را به حمام میفرستاد تا آنجا را از وجود اجنه پاك كند.
این دایره پر از نور و ترنج تزئینی دورش در بیشتر قسمتهای حمام تكرار شده تا روشنایی و نور حمام را تامین كند. وقتی توی قرن دهم – یازدهم زندگی كنی و هنوز برق اختراع نشده باشد و از طرفی توی یك فضای مرطوب مثل حمام نتوانی از فانوس استفاده كنی، روشنایی بنایت تنها از همین نورگیرها به دست میآید. حمامها از پیش از اذان باز میشدند تا دم دمهای غروب كه میشد از روشنایی خورشید استفاده كرد. البته نور خورشید باعث ضدعفونی كردن فضای حمام هم میشده.
این فضای ترسناك و رمزآلود، نه زندان سلیمان است و نه دخمه شاپور. آن وقتها كه خبری از استخر نبود، بعضی از حمامها، كنار گرمخانهشان یك خزینه آب سرد بزرگ و عمیق داشتند به اسم «چاله حوض». این چاله حوضها، مثل همین چاله حوض حمام شاهزاده اصفهان، وقتی پر از آب میشدند، جان میدادند برای شنا و آب تنی.
فضاهای خوشفرمی كه توی عكس دور تا دور حوض میبینید، یك جور جاكفشی هستند؛ جاكفشیهای زیبایی كه موقع بالا رفتن از سكوهای سربینه، باید كفشهایتان را جفت میكردید و میگذاشتید آنجا. حوضها هم مثل همه اجزای حمام، حساب و كتاب داشتند. حوض حمام باید حداقل به اندازه حجم آب كر جا میگرفت تا آب داخل آن حتما از نظر شرعی پاك باشد.
آهكی كه با شیره خرما و انگور قاتی شده به این راحتی ها سفت نمی شود. معمار خوش سلیقه حمام سلطان میراحمد كاشان این خصوصیت آهك و سربینه و گرمخانه حمام را پر از ساقه ها، گیاهان مارپیچ و حیوانات آهكی كرده. ملات آهك یا همان ساروج، بهترین و مقاوم ترین مصالح برای روكش كردن دیوار ها و سطوح جاهای مرطوبی مثل حمام بود.
حتی اگر لای آن 2 لنگه در چوبی باز بود، باز هم نمیتوانستید حدس بزنید آن پشت چه خبر است. وقتی سر در حمامهای قدیمی با مجموعه زیبای پشتشان مقایسه میشوند، كوچك و جمعوجور به نظر میرسند. پشت این سردر یك هشتی قرار دارد، از آنجا هم یك راهرو پیچ و خمدار تا سربینه راه است. راهروی پیچ و خمدار نمیگذارد داخل حمام از بیرون دیده شود و از خارج شدن هوای گرم هم جلوگیری میكند.
اینجا سقف حمام است. اینها همان نورگیرهایی هستند كه روشنایی حمام را تأمین میكنند. بعضی از این گنبدهای پر از شیشه كه به آنها «جام خانه» میگویند، طوری ساخته میشدند كه قابل جابهجا شدن باشند. تا وقتی گرمای حمام بیش از حد تحمل شد، آنها را كنار بكشند و با تخلیه بخار و گرما دمای حمام تنظیم شود.
آن قدیمها كمتر پیش میآمد كه كسی به خاطر حمام رفتن و هوا به هوا شدن سرما بخورد؛ فضای پر از تزئینات سربینه دمایی نزدیك به بیرون حمام داشت و باعث میشد تا شما هنگام خارج شدن از حمام، با تغییر دمای ناگهانی روبهرو نشوید و سرما نخورید. سربینه، محل به نمایش گذاشتن هنر معمار حمام بود. آنها زیباترین و پرزحمتترین تزئینات را در سربینه به كار میبردند. در واقع اینجا یك رختكن مجلل بوده.
اینجا سربینه كوچك حمام سلطان میراحمد است اما توی یك حمام بزرگ و مفصل چه احتیاجی به حمام كوچك بوده؟ این حمام با یك ورودی جدا و مستقل از ورودی اصلی، مخصوص استفاده خانمها بود. بعضی وقتها هم اقلیتهای مذهبی از این جور جاها استفاده میكردند و بعضی از این حمامها كوچك، با تزئینات مجلل و در قرق از ما بهتران بود .
این كانالهای باریك زیرزمینی، اسمشان به این خاطر گربهرو است كه به اندازه یك گربه عرض دارند وگرنه هیچ ربطی به گربه یا هر جك و جانور دیگری ندارند. وقتی آتشدان حمام روشن میشد گربهروها كه از محل گرم كردن آب حمام (تون) شروع میشدند و تمام كف حمام را طی میكردند، پر از دود و هوای گرم میشدند. به این روش، حمام گرم میشد. از طرفی، چون این كانالها بین كف حمام و زمین فاصله میانداختند، نمیگذاشتند نم به دیوارهای حمام نفوذ كند.
گروه گردشگری تبیان- الهام مرادی
منبع: همشهری