تبیان، دستیار زندگی
عـبـاس (علیه السلام) بـا دلاورى بـه دفـاع از دین خدا و حمایت از عقاید اسلامى كه در آسـتـانـه تحریف شدن و نابودى در زمان حكومت امویان قرار گرفته بود، برخاست و در این كار فقط خداوند و رضاى حق و جایگاه اخروى را مد نظر داشت .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشک پر آب، لب تشنه

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

ویـژگی هـاى روحـى

سـرورمـان عـبـاس (علیه السّلام) دنیایى از فضایل و نیكى بود. هر صفت نیك و گرایش والا را كـه بـتـوان تـصـور كـرد، جـزء ذاتـیـات او بـود و هـمـین افتخار او را بس ‍ كه زاده امـیـرالمـؤمـنـیـن (عـلیـه السـّلام) داراى تـمـامـى فـضـایـل دنـیـا بـود. ابـوالفـضـل هـمـه فـضـیـلت هـا و صـفـات پـدر را بـه ارث بـرد تـا آنـكـه نزد مسلمانان سَمبل هر فضیلتى و نماد هر ارزشى والا گشت. در اینجا به اختصار برخى صفات حضرت را یاد مى كنیم:

شجاعت

دلیـرى و شـجـاعـت، گـویـاتـریـن نـشان مردانگى است؛ زیرا نشانه قوت و استوارى و ایـسـتـادگـى در بـرابـر حـوادث مـى بـاشـد. ابـوالفـضـل ایـن صفت والا را از پدرش كه شـجـاع ترین انسان هستى است و دایی هایش كه از دلاوران نامدار عرب بودند و در میان سایر قبایل بدین صفت مشهور بودند، به ارث برده بود.

ابـوالفـضـل دنـیـایـى از قـهرمانی ها بود و آنگونه كه مورخان گفته اند در جنگهاى همراه پدرش هرگز ترسى به خود راه نداد. روز عاشورا نیز آنچنان شجاعتى از خود نشان داد كـه زبـانـزد تـاریخ گشت . ابوالفضل در این روز كه از حماسى ترین روزهاى تاریخ اسلام است ، در برابر انبوه دشمنان ـ كه دشت را پر كرده بودند ـ آنقدر دلاورى نشان داد كـه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان كرد و زمین ، زیر پایشان لرزید و مـرگ بـر آنـان سـایـه افـكـنـد تـا آنـجـا كـه بـه حـضـرتـش پیشـنـهـاد فـرمـانـدهـى كـل سپاه را ـ در صورت كناره گیرى از یارى برادرش ـ دادند. لیكن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اش و دفاع از آرمان مقدسش افزوده شد. شـجـاعـت و دلاورى حـضـرت عـبـاس (علیه السلام) در روز عاشورا براى به دست آوردن سـودى مـادى از ایـن زنـدگـى نـبـود، بـلكـه دفـاع از مقدس ترین آرمانهاى مجسم در نهضت برادرش سیدالشهداء بزرگترین مدافع حقوق محرومان و ستمدیدگان به شمار مى رفت.

ایمان به خدا

قـوت ایـمـان بـه خـدا و اسـتوارى در آن ، یكى از بارزترین و بنیادى ترین ویژگیهاى ابوالفضل بود. حضرت در دامان ایمان، مركز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ، پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حـقـیقى پرورش داد و تغذیه كرد. پدر، او را با ایمان مبتنى بر آگاهى و تعمّق در حقایق هستى و رازهاى طبیعت ، تغذیه نمود؛ ایمانى كه خود چنین وصفش كرده بود:

(اگر پرده ها برایم كنار زده شوند، بر یقینم افزوده نخواهد شد).

ایـن ایـمـان ژرف و ریـشـه دار بـا ذرّات وجـود حـضـرت عباس عجین شد و او را به یكى از بزرگان تقوا و توحید بدل ساخت . و بر اثر همین ایمان پایدار و عظیم بود كه ایشان ، خود، برادران و شمارى از فرزندانش را در راه خدا و تنها براى خدا قربانى كرد.

امویان حضرت ابالفضل را به شرط كناره گیرى از برادرش، وعده فرماندهى كـل قـوا دادنـد، لیـكـن حـضـرت بـر آنـان تـمـسـخـر زد و فـرمـانـدهـى سـپـاه آنـان را لگـدمـال كـرد و بـا شـوق و اخلاص، به سوى جنگ شتافت و در راه دفاع از حرّیت، دین و آزادگى خود مبارزه کرد.

عـبـاس (علیه السلام) بـا دلاورى بـه دفـاع از دین خدا و حمایت از عقاید اسلامى كه در آسـتـانـه تحریف شدن و نابودى در زمان حكومت امویان قرار گرفته بود، برخاست و در این كار فقط خداوند و رضاى حق و جایگاه اخروى را مد نظر داشت .

خویشتندارى

کراماتی از حضرت ابوالفضل(ع)

یـكى دیگر از صفات برجسته ابوالفضل (علیه السلام) عزّت نفس و خویشتندارى بود. حضرت از زندگى خفت بار زیر سایه حكومت اموى ابا داشت ؛ حكومتى كه بندگان خدا را بـرده خـود و امـوال بـیـت المـال را دارایـى شـخـصـى كـرده بـود و بـه دنبال برادرش ، پدر آزادگان كه صلاى عزّت و كرامت در داده بود و مرگ زیر سایه هاى نـیزه ها را سعادت و زندگى با ظالمان را اندوهبار اعلام كرده بود، دست به قیامى خونین زد و به میدان نبرد و جهاد پا گذاشت .

ابـوالفـضـل(علیه السلام) در روز عاشورا عزّت نفس و خویشتندارى را با تمام ابعاد و آفـاقـش مـجـسـم سـاخـت . امویان او را به شرط كناره گیرى از برادرش، وعده فرماندهى كـل قـوا دادنـد، لیـكـن حـضـرت بـر آنـان تـمـسـخـر زد و فـرمـانـدهـى سـپـاه آنـان را لگـدمـال كـرد و بـا شـوق و اخلاص، به سوى جنگ شتافت و در راه دفاع از حرّیت، دین و آزادگى خود مبارزه کرد.

صبر

یـكـى از ویژگیهاى ابوالفضل(علیه السلام) شكیبایى و بردبارى در برابر حوادث تلخ و دشوار بود. مصایبى كه در روز عاشورا بر سر حضرت آمد، كوهها را مى گداخت، لیـكـن ایـشان همچنان استوار بودند و كمترین سخنى دالّ بر دردمندى بر زبان نیاوردند. حضرت همچون برادرش، سیدالشهداء ـ كه صبرش از صلابت و سنگینى كوههاى سر به فـلك كـشـیـده، بـیـش بـود ـ و بـه پیروى از امامش، خود و اراده اش را تسلیم پروردگار بـزرگ كـرد و هرچه را بر خود و خاندانش نازل شد با چشم رضامندى نگریست . حضرت ابـوالفـضل ، ستارگان تابناك و اصحاب باوفا را مى دید كه بر دشت سوزان كربلا چون قربانی ها به خون تپیده اند و آفتاب، آنان را مى گدازد، مویه و فریاد كودكان را مى شنید كه بانگ (العطش )سر داده اند، نوحه بانوان حرم وحى بر كشتگان خود را مى شـنید، تنهایى برادرش، سیدالشهداء را در میان كركس هاى كوفه و مزدوران ابن مرجانه كه براى كشتنش بر یكدیگر پیشى مى گرفتند تا به رهبرشان نزدیك شوند، مى دید. آرى، هـمـه ایـن حـوادث سـنـگـیـن را مـى دیـد، لیـكـن امـر خـود را بـه خـداى متعال واگذار كرده بود و بدون كمترین تزلزلى پاداش را از پروردگارش درخواست مى كرد.

روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) كودكان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا كند. مشكى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف كند، لیكن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و كودكانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت.

وفادارى

یـكـى دیـگـر از صـفـات ابـوالفـضـل كـه از بـرتـریـن و بـرجـسته ترین صفات است، (وفـادارى) اسـت. حـضرت در این صفت، گوى سبقت از همگان ربود و ركوردى جاودانى برجاى گذاشت و به بالاترین حد آن رسید. نمونه هاى وفادارى حضرت را در اینجا مى آوریم .

الف ـ وفادارى به دین

ابوالفضل العباس (علیه السلام) از وفادارترین كسان به دین خود بود و بشدت از آن دفـاع كـرد. هـنـگـامـى كـه اسـلام در خـطـر نابودى قرار گرفت و دشمنان كمر بسته آن ـ امـویـان ـ بـا تـمـام وجـود بـه انكار آن برخاستند و شبانه روز محو آن را وجهه نظر خود قرار دادند و با آن جنگیدند، ابوالفضل به رزمگاه پاگذاشت و در راه دین خود، مخلصانه جهاد كرد تا آنكه كلمه توحید در زمین برقرار باشد و در آرمان هاى اعتقادیش دستانش قطع گشت و در خون خود غلتید.

ب ـ وفادارى به امت

امام حسین علیه السلام

سـرور مـا حـضـرت عـبـاس (علیه السلام) مى دید كه امت اسلامى در زیر كابوس تیره امـویـان دسـت و پـا مـى زنـد و زنـدگـى مرگبار سراسر ذلت و خوارى را سپرى مى كند. گروهى از مجرمان اموى سرنوشت آنان را در دست گرفته، ثروت هاى آنان را به باد مى دهـنـد، بـا مـقدرات آنان بازى مى كنند و حتى یكى از سپاسگزاران اموى با وقاحت و بدون شرم و حیا اعلام مى كند كه: "منطقه" سواد؛ باغستان قریش است و چه اهانتى به امت بیش از این .

در برابر وضعیت طاقت فرسا، ابوالفضل وفادارى به امت را در قیام دید. پس همراه با برادرش و گروهى از رادمردان اهل بیت و آزادگان دلباخته آنان بپاخاست و شعار آزادى از یـوغ بـنـدگـى امـویان را سر داد و رهایى امت اسلامى از بردگى آنان را هدف خود كرد و جـهـادى مـقـدّس بـراى بازگرداندن زندگى كریمانه براى آنان را آغاز كرد و در راه این هـدف والا، خـود و تـمـامـى بـپـاخـاسـتـگـان بـه شهادت رسیدند. پس كدام وفادارى به امت مثل این وفادارى است ؟!

ج ـ وفادارى به وطن

سـرزمـیـن اسـلامـى در گـرداب مـحنت و رنج هاى توانفرسا در ایام حكومت امویان، غوطه‌ور بـود. اسـتـقـلال و كـرامـت خود را از دست داده بود و به باغستانى براى امویان، سرمایه داران قریش و دیگر مزدوران بدل گشته بود.

تـهـیـدستى و فقر، همه گیر و مصلحان و آزادگان خوار شده بودند و مجالى براى آزادى فـكـر و نـظـر نـمـانـده بود. حضرت عباس تحت رهبرى برادرش سیدالشهداء براى در هم شكستن این حكومت سیاه و فروپاشى پایه هاى آن، قیام كرد و بر اثر فداكاریهاى آنان بود كه طومار حكومت اموى پس از چندى در هم پیچیده شد؛ در حقیقت بزرگترین وفادارى به وطن اسلامى همین است .

د ـ وفادارى به برادر

ابـوالفـضـل پـیـمـانـى را كـه بـا خـداونـد بـراى حـفـظ بـیـعـت خود با برادرش ریحانه رسـول خـدا(صـلّى الله علیه و آله) و اولین مدافع حقوق مظلومان و محرومان بسته بود، بـدان وفـادار مـانـد. مردمان در طول تاریخ مانند این وفادارى در حق برادر را ندیده اند و قطعاً زیباتر از این وفادارى در كارنامه وفاى انسانى به ثبت نرسیده است ؛ وفاداریى كه هر آزاده شریفى را به خود جذب مى كند.

حضرت عباس (علیه السلام) در دامان ایمان، مركز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ، پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حـقـیقى پرورش داد و تغذیه كرد.

قوّت اراده

(اسـتـوارى و قدرت اراده) از مهمترین و بارزترین صفات بزرگان جاوید تاریخ است كـه در كـار خـود موفق بوده اند؛ زیرا محال است افراد سست عنصر و ضعیف الاراده بتوانند كمترین هدف اجتماعى را محقق كنند یا كارى سیاسى را به پایان برند.

ابوالفضل(علیه السلام) در اراده نیرومند و عزم و جزم، در بالاترین سطح قرار داشت. بـه اردوگـاه حق پیوست و بدون تزلزل یا تردید، پیش رفت و در عرصه تاریخ به عـنـوان بـزرگـترین فرمانده بى مانند شناخته شد و اگر این صفت در او نبود، افتخار و جاودانگى در طول تاریخ برایش ثبت نمى شد.

مهربانى

مـحـبـت و مـهـربـانـى بـه مـحـرومـان و سـتـمـدیـدگـان بـر وجـود ابـوالفـضـل مـسـتـولى بـود و ایـن پـدیـده بـه زیـبـاتـریـن شـكـل خـود در كـربـلا آشـكـار شـد و جـلوه كـرد؛ سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد. ابوالفضل كه لب هاى خشكیده و چهره هاى رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر كودكان را از شـدت تـشنگى دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت . سـپـس بـه مـهـاجـمـان حـمله كرد، راهى براى خود گشود و براى كودكان آب آورد و آنان را سـیـراب كـرد. در روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) كودكان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا كند. مشكى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف كند، لیكن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و كودكانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت. حال در تاریخ امت ها و ملت ها بگردید آیا چنین محبت و رحمتى را ـ جز در قمر بنى هاشم و افتخار عدنان ـ خواهید یافت ؟!

ایـنـهـا پـاره اى از صفات و فضایل ابوالفضل است كه با داشتن آنها ـ چون پدرش ـ به بالاترین قلّه مجد و كرامت دست یافت.


برگرفته از کتاب زنـدگـانـى حـضـرت ابـوالفـضـل العباس علیه السلام؛ علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.