تبیان، دستیار زندگی
تمسّک است به جمیع شرایع دین مبین در سنت سنیّه سید المرسلین و اخذ نمودن آن از علمای دین و ورعین متّقین که تخلّف از آن منشأ و اخذ به بدع و اهواء و باعث بر هلاکت است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقط نخوان عمل کن
دستوری برای سلوک

این چند کلمه است که به التماس بعضی از برادران دینی مرقوم قلم اقل عباد ، حسین بن ابراهیم الحسینی در خلاصه نصایح و تهذیب اخلاق می گردد . جناب احدیّث همگان را توفیق رفیق سازد .

بدان که دفع صفات نفاق و تحصیل اخلاق ، بر جمیع مکلّفین بالاتفاق ، از جمله فروض عینیّه و تغافل و تهاون و ریاضت و تخلّق به مکارم صفات و فضائل نعات ، منشأ تضییع قابلیت و باعث خروج از کرامت انسانیت گردیده ، نفس نفیس را به بهایم ملحق خواهد گردانید که:«ان هم الاّ کالانعام بل هم اضلّ سبیلا»25شاهد صدق مدّعا می باشد .

پس طالب حق را لازم است که بعد از تحصیل اعتقاد به مبدأ و معاد و تحصیل یقین ، به کتب درسی بر وفق شریعت غرّای سید المرسلین و صفوت عالمین ، متابعاً لرؤف رحیم که درباره ذی شأن آن جناب «انّک لعلی خلق عظیم» 26ورود یافته ، در ایام مهلت حیات ، متمتّع؛ اقوال و اطوار آن بزرگوار را شعار و به تدریج خود را از خصیص نقصان ، به اوج کمال و حدّ تمکین و وقار به حول و قوّه ملک غفّار ، تعالی شانه ، برساند . پس بر سبیل تنبیه به پاره ای از رؤوس فضایل اشاره می شود:

اول ، تحصیل تقوا و پرهیزکاری در جمیع فعل و ترک است که مدام در مقام مراقبه بوده ،جناب اقدس الهی ، تعالی شأنه ، را در هر حال حاضر و بر خود ناظر دانسته ، در مقام خوف و خشیت به او امر ، مؤتمر و از نواهی منتهی بوده و در آشکار و نهان ، فضیلت تقوا را شعار خود ساخته ، پا از اندازه شریعت غرّا بیرون نگذارد و بر تقدیر عروض اثم و گناه با استغفار و توبه و انابه و ندامت ، به زودی تدارک مافات نماید .

دوم ، دوام ذکر حق به قلب و لسان که لمحه ای به غفلت نگذارند و ساعت را غنیمت شمارد و به غیر فایده ، ایّام مهلت را از دست ندهد که هر ساعت ، گوهر گرانبهایی است که جمیع دنیا و مافیها با آن برابری نمی نماید .

سوم ، توکل و واگذاشتن امور به ولی حقیقی و پناه بردن به جناب مقدس اوست ، تعالی شانه . که در هیچ حال به رای و تدبیر خود اعتماد ننموده ، اتکال به ذات بی زوال نموده ، آنچه منعم حقیقی درباره او تقدیر نماید ، راضی بوده ، جناب متعال را متهم در قضا نداند و ضیق قلب و سخط اقدار را از صفحه دل بزداید .

چهارم ، تمسّک است به جمیع شرایع دین مبین در سنت سنیّه سید المرسلین و اخذ نمودن آن از علمای دین و ورعین متّقین که تخلّف از آن منشأ و اخذ به بدع و اهواء و باعث بر هلاکت است ، مانند: مداومت فرایض و واجبات و باز داشتن نفس از منهیّات علی کرور اللیّالی و الایام . باید نهایت اهتمام و سعی تمام معمول داشت و به مجرّد وصف طریق بدون اعمال نفس ، به نصیحت شفیق اکتفا ننموده و در خصوص مرغبات نوافل و مندوبات فضایل بعد ذلک به قدر جهد طاقت و فراغ و صحت در لیل و نهار ، سعی بسیار نموده ، از ندامت تضییع عمر گرانبها در روز عرض اکبر با حذر بوده و زیان از سخن لغو و بی فایده خصوصاً فحش و کذب و غیبت و نمیمه نگاهداشت و از استماع و سماع منهیّات و امورات بی فایده دینیّه و دنیویّه با حذر بوده و جمیع اعضا و جوارح را از خلاف رضای مالک حقیقی مضبوط و محفوظ داشت .

پنجم ، ممارست زهد وبی رغبتی در دنیای و مافیها و اقتصاد در معیشت ، به قدر بلغه از حلال و ضبط نفس از اشتغال و فضول عیش و استغنای از جمیع ناس در قلیل و کثیر؛ چه احتیاج به ناس با مذلّت حاضره و نسیان آخرت ، مورّث یاس و موجب افلاس است .

ششم ، دوام یاد مرگ و مستعد بودن برای نزول فرض است که مکرر در نصب عین خود دانسته ، لمحه ای غافل نشود که غفلت ، باعث و بال دنیا و آخرت است و تهیّه اسباب سفر آخرت از وصیت و آماده کردن کفن و غیر آن از ضروریات را لازم داند که با ترک استعداد هر چند عمر یابد مرگ او فجأة خواهد بود .

هفتم ، دوام محاسبه نفس است در هر صبح و شام . پس هر گاه چیزی در اعمال خود ببیند ، حمد و شکر الهی را به جای آورده و آن نعمت عظما را از جناب مقدس او تعالی دانسته ، توفیق زیادت طلب نماید و هرگاه شرّ و بدی در اعمال خود ببیند ، در تو به و انابه استعجال نموده ، به آب حسرت و ندامت ، صفحه دل را پاک گرداند و به تدارک اعمال نیک ، نفس نفیس را از آن دنیّه رهاند .

هشتم ، مداومت بر استغفار و طلب آموزش است و ساعات روز و شب ، خصوصاً در اعصار و اسحار؛ چه در وصیت حضرت لقمان که برای ولد خود فرموده مسطور است: «بسیار بگو: اللهم اغفرلی» پس به تحقیق که برای جناب احدیت ، وقتهایی چند می باشد که در آن وقت ردّ سائلی از درگاه عزت و جلالت نمی نماید . پس دائم الاوقات باید در دعا بود شاید دعا در ساعتی از ساعات به هدف اجابت رسد .

نهم ، امر به معروف و نهی از منکر است به قدر مقدور و با تحقق آداب و شرایط که مشهور و در کتب اسلاف مسطور است و هر گاه اظهار حق ممکن نشود ، لااقل مجالست اشرار را اختیار ننموده ، از دل باید اطوار و رفتار ایشان را ناخوش شمرده ، مداهنه با ایشان اصلاً به عمل نیاورد .

دهم ، مساعدت و یاری نمودن برادران دینی است در امور خیریّه و متوجّه شدن بر آوردن حاجتهای ایشان است ، خصوصاً ذریّه طیبه حضرت با رفعت خیر البریّه و سلاله علویه فاطمیه .

یازدهم ، عظیم شمردن فرمانهای الهی و تعظیم و تکریم علمای دین و اهل تقوا و اصحاب ورع از مؤمنین است که منشأ رستگاری دنیا و نجات عقبی است .

دوازدهم ،صبر نمودن است در جمیع مواطن که صبر به منزله سرایمان است و راضی بودن به اقدار ، باعث راحت دارین است و باید هرگز تمنّی و آرزو ننماید چیزی که عاقبت آن را نمی داند و دایم ، در هر حال ، شاکر بوده باشد که منشأ مزید نعمت است و درتعجیل فرج آل محمد(ص) مکرر داعی بوده باشد .

سیزدهم ، اشتغال است به ممارست علوم دینیّه نافعه در سلوک مسلوک آخرت و طلب آن از اهلش و از ملامت احدی بیم ننماید و در جهالت نماند .

چهاردهم ، اخلاص ورزیدن است در جمیع اعمال که غیر حقّ ، معیار نظر نبوده؛ چه ریا نعوذ باللّه شرک است و اجتناب از آن واجب است .

پانزدهم ، سعی نمودن در صله ارحام و احسان به آنهاست که منشأ رفع درجات و برکت مال و طول عمر و رضای حضرت کردگار است ، هر چند سلام دادن بوده باشد . هر گاه غیر از آن ممکن نشود ، خصوصاً و الدین که حقوق ایشان بی شمار و عقوق ، موجب خسران و وبال است خواه در حیات و خواه در ممات .

شانزدهم ، زیادت برادان دینی و مذاکره ایشان است در امور دین و آخرت که از مذاکره با ایشان ، استعداد تام و توشه سفر پر خطر عقبی حاصل می گردد .

هفدهم ، عدم توسع است در مباحات و عدم سخت گیری است بر نفس ، بلکه اقتصاد و میانه روی باید سلوک داشت .

هجدهم ، معاشرت با مردم دنیا ، به عنوان مدارا ، در خور فهم و تاب عقل ایشان معامله نمودن و اعراض نمودن در معارف از آنچه ایشان منکر می شمارند و به عقل ناقص راست نمی آرند و مزاوله و حسن خلق و کظم غیظ و تواضع و رفع کبر و عجب و خود بینی و خیلاء و نخوت و درخواست اصلاح اعمال خود و ایشان از درگاه احدیت است و سر رشته جمیع امور در اخذ به تقوا و پرهزکاری و دام مراقبه و نگهبانی ، جناب اقدس الهی ، تعالی شانه ، و توسل به اهل بیت اطهار ، صلوات اللّه علیهم ، فی اللیل و النهار می باشد .

نوزدهم ، تحصیل خوفو رجاست که از سخط جباری هراسان و از رحمت بی نهایت در مهد امن و امان بوده . در یک مرتبه این دوحال را نگهدارد که یاس و امن ، هر دو منشأ مآتم بی شمار می گردد ، مگر در دم احتضار که دست از جان شسته ، رجاء رحمت باید غالب باشد .

بیستم ، تحصیل عفت نفس با وجود و سخاوت و ثبات و اطمینان و مواسات اخوان و مسامحه با ایشان است و تامل در دقایق مسطور و ریاضت نفس با مداومت ، مثمر سعادت و ارتفاع شقاوت است .

عصمنا اللّه واخواننا المؤمنین عن هوا جس الشیطان اللعین

وجعلنافی یوم الدین فی مقام الامنین .آمین ربّ العالمین .


منبع : حوزه نت

تنظیم برای تبیان مولا دوست