تبیان، دستیار زندگی
رهگذر فیورا Malousak شباویز سیاوش صحنه  مهندس حامد  ندای سبز رهگذر: ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم .... قرن بیست و یكم است و من درمانده ام . تعارف ندارم؛ دست كم با تو تعارف ندارم.  تا همین دو دقیقه قبل فكر ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مطالب اعضای تبیانبه مناسبت مبعث رسول اكرم(ص)

رهگذر

فیورا

Malousak

شباویز

سیاوش صحنه

مهندس حامد

ندای سبز




رهگذر: ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم ....

قرن بیست و یكم است و من درمانده ام . تعارف ندارم؛ دست كم با تو تعارف ندارم.  تا همین دو دقیقه قبل فكر می كردم نباید بنویسم : تو ... اما حالا راحت ترم . یك سلولی كه از تن خسته تو در حاشیه درونم می گردد و نمی گذارد فراموش كنم از توام،  اجازه می دهد آسوده بگویم .

تلفن را برمی دارم و شماره های ذهنم را تك تك می گیرم :

الو ! الو ! ... نه.  میگم : محمد ... میشنفی یاد چی می افتی ؟ ... الو! ای بر همه كس تون صلوات ... اینم شد تلفن ...دوباره می گیرم . صداها در هم تنیده می شوند و در سرم می گردند :

یاد پیامبر ...

نه عزیز من ! .. منظورم غیر از پیامبره .

فایده ندارد . آدمها جز تو یاد كسی دیگر نیستند. این اسم ساده به نام مبارك تو ثبت شده است . میلیون ها محمد از امام محمد غزالی تا محمد علی رجایی زیر سایه نگاه تو نشسته اند. بعضی ها گمان می كنند هر چه زمان می گذرد بیشتر از یادها می روی اما آمار اسامی انبوه محمدهای گوشه و كنار عالم و ارزش خفیف قلبم گواهی می دهند كه همیشه دور، دور تو و فرزندان توست .

گاهی قلم می رود و من می مانم ... گاهی من می دوم و قلم . نمی تواند بیاید .. و گاهی درست مثل حالا دلم رفته است و من و قلم هر دو جا مانده ایم .

امیر از سفر حج برگشته است. انگار هر چه را كه از سفر می گوید درك نمی كنم. هر چه از مكه می گوید آخرش به مدینه می انجامد. خیس عرق می شود و برای توصیف هایش كلمه كم دارد . از پله های غار حرا می گوید و این كه شكاف دیواره غار، اشراف شگفتی به مسجد الحرام و كعبه دارد . از غروب دل انگیز غار می گوید و خواب آرامی كه در تنگنای درون غار،  جز با خم كردن زانو ها به داخل شكم ممكن نیست .

آدم اینجا تنهاست .

پشت هیچستان ....

چینی نازك تنهایی تو را بارها شكستند .

قرن بیست و یكم است  پدر! ... شناسنامه خانوادگی ام به روشن ترین شكل فریاد می كشد كه : مسلمانم .

مسلمانم . اما یادم نیست آخرین باری كه قبله ام یك گل سرخ بود كی بود ...

مسلمانم اما هرگز با تپش پنجره ها وضو نگرفته ام ... جانمازم بافت بهترین كارخانه خاورمیانه است!... سالهاست كه یادم می رود صلوات بفرستم . گاهی وقتی یاد كسی كه جایی اسمم را می نویسد می اندازم كه : ببخشید ! ... «محمد» نه ! «سید محمد»... با تعجب نگاهم می كند و آنقدر نگاهش را طول می دهد كه سرم را پایین می اندازم و با شرمندگی می گویم :

البته اگه زحمت می شه، نه ها ... محض یادآوری عرض كردم .

پدر! حالا حالم بهتر است و این  مطمئنم كه حاصل گفتن از تواست .

پراكنده گویی هایم تمام شده اند و اگر حالا بخواهم از تو بگویم : آسوده ترم .......

*********************************

فیورا:سلام به همه شما دوستان تبیانی خوب خود خودم !!!!!!!!

عید همه تون مبارك...............

ناگهان غار حرا پر نور گشت

راز گاهی رشك كوه طور گشت

كوه نور این روشنی را تازه دید

پرتوی بی حد و بی اندازه دید

آسمان افزون بر او تابیده بود

تاب مهر و ماه را بس دیده بود

روشن از او گشت چشم روزگار

ماند آئینش به گیتی پایدار

گاه گوید آسمان، گاهی زمین

آفرین فرزند صحرا آفرین

خواهش میكنم توی این روز من رو هم از دعای خیرتون محروم نكنید..........خیلی التماس دعا دارما.

موفق و پیروز باشید.

باز هم عیدتون مبارك.

*********************************

Malousak: دلم می خواهد هر روز پنجره اتاقم رو به مسجد النبی باز شود و هر شب دیدگانم متبرك به گنبدی سبز رنگ شود ... دلم می خواهد هر روز كبوترهای دلم همبازی كبوترهای خاك آلود قبرستان بقیع باشد و میعاد شبانه ام با دل ، پشت نرده های سبز رنگ قبرستان بقیع باشد و دلم می خواهد بار دیگر سیر ببینم ، باب بیت الاحزانش را ... دلم می خواهد كاروانی پشت بقیع برایم بخواند :

اینجا بقیع عشق است ، گنبد چرا ندارد ؟

هر كس نبوسد این خاك، در كعبه جا ندارد

**********************************************

قال رسول اكرم (ص) :پنج چیز را بیشتر از پنج چیز غنیمت بشمار : جوانی را بیش از پیری ، سلامت بدن را بیش از بیماری ، بی نیازی را بیش از تهی دستی ،آسایش خاطر را بیش از گرفتاری، و زندگی را بیش از مرگ .

****************************************

امشب تو آسمون جشنه ...

تموم پله های آسمون رو گل گذاشتن ...

بهشت و چراغونی كردن ...

همه جا نورانی یه ...

كاش من هم اونقدر خوب بودم كه بشه به این جشن رام بدن ...

**************************************

شباویز :

***به نام تنها***

قال رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم :

دو دسته از امت من هستند كه اگر خوب باشند همه مردم خوب می شوند ، و اگر بد باشند همه مردم فاسد و بد خواهند شد. سؤال شد : آنان كیانند؟  فرمودند : آنها فقهاء و امراء از امت هستند.

(بحارالنوار، ج 72، ص 336 )

دو صنف از امتم اندر جهان است

مؤثر فعلشان بر دیگران است

چو خوبند آن دو ، خوبند اهل عالم

و گر بد ، بد شوند عالم مسلم

بگفتند آن دو از امت كیانند

كه منشا را اثر بر دیگرانند

بگفتا عالمانند و سلاطین

كه خلق از آن دو بنمایند تمكین

********************

مبعث پیامبر گرامی اسلام رو به پیشگاه آقا امام زمان (عج) و همچنین مسولین تبیان و همه بچه های گل تبیانی تبریك می گم .

التماس دعا

**********************************

سیاوش صحنه:...رسول خدا (ص) پس از گرفتن وحی، آن هم در اولین مرحله، واقعا مضطرب و اندیشناك بود. بعثت یك تحول بزرگ در زندگی درونی و روحی ایشان بود. اصلا متوجه نشد چطور راه حرا را تا خانه آمد. گویی جبرئیل را در تمام آسمان می‌دید. صداها را می‌شنید. واقعا نگران بود. نمی‌گویم اطمینان نداشت. چرا كه با نبوت سازگار نیست. اما با آن سنگینی وحی طبیعی بود كه یك انسان، حتی اگر محمد(ص) هم باشد، شور و شوق و دلهره تمام دلش را فراگرفته باشد. وقتی به خانه آمدند، فقط یك جمله توانست بگوید و آن این كه: مرا بپوشانید. مرا بپوشانید. در این وقت شاید آدم می‌خواهد زیر پوششی برود، همه جا تاریك باشد، آرام باشد تا بتواند بیندیشد. اصلا نمی‌خواهد بیندیشد، می‌خواهد اندكی خود را به غفلت بزند تا آن اضطراب از درونش برود. آن فشار روحی وجسمی‌ سنگین كه در اولین برخورد با جبرئیل پیش آمد، احساس فشاری كه ایشان بر خود حس می‌كردند، نیاز به آرامش داشت. اما خداوند این نگرانی و اضطراب را دوست دارد. دیگر وقت آرام گرفتن، وقت قرار گرفتن نیست، وقت حركت است. اصلا این شوری كه خداوند به عنوان بعثت به پیامبر(ص) داده، برای قیام وحركت و انذار و بیم دادن است نه برای سكون و ركود و خوابیدن و زیر پوششی رفتن. اولین چیزی كه مهم است این است كه پیغمبر برای كار دعوتش، عجله به خرج نداد. خیلی‌ها در كار مبارزه بر ضد آنچه كه نمی‌پسندند، عجول هستند و زود هم سرنگون می‌شوند. البته از فرصت‌ها باید استفاده كرد، اما باید حلم نشان داد، صبوری ورزید. پیغمبر این كار را كرد. سه سال اول را خیلی آرام پیش رفت. اصلا دشمن را تحریك نكرد. آنها خبر از اسلام محمد داشتند، اما كاری به كار او نداشتند. این خیلی مهم است كه شما دشمن را در شرایطی قرار دهید كه نتواند تصمیم بگیرد، نتواند اقدام آخر و خشنش را انجام دهد. به نظرم سیزده سال، قریش سركار ماندند، نمی‌دانستند باید چه بكنند. برخورد آرام و صبورانه پیامبر آنان را خلع سلاح كرده بود. قاطعیتش را دارد، اما تحدی نمی‌كند. مرزهایی را نگه می‌دارد تا دشمن از آنها عبور نكند. فكر كشتن پیغمبر(ص) خیلی قدیمی‌ بود، اما سیزده سال طول كشید تا جدی شد. اگر این تصمیم را قریش اول كار می‌گرفتند، و عملی می‌كردند، منهای این كه خدا بخواهد یا نخواهد، از لحاظ ظاهری، كار اسلام فلج شده بود. نكته دیگر به نظرم آن بود كه پیغمبر، در امتداد همین حلیم بودن، می‌دانست كه با یك اقلیت نمی‌تواند در مكه كاری از پیش ببرد. او فقط با حضور مردمی‌ كه مسلمان شده بودند می‌توانست كار خود را پیش ببرد. لذا باید صبر و تحمل می‌كرد و از كارهای عجولانه جلوگیری می‌كرد.كار فرستادن اصحابش به حبشه خیلی دقیق بود. به نظرم بیش از آن كه بخواهد آنها را از شكنجه مشركین راحت كند، می‌خواست ایمان آنها محفوظ بماند. حتی شاید می‌خواست اگر نام اسلام در مكه خاموش شد، چراغ اسلام در جای دیگری روشن بماند. همین هجرت به حبشه كمر مشركین را شكست. آنان را به شدت تضعیف كرد، بی خود نبود كه آنها به دست و پا افتادند تا اینها را برگردانند، اما بازهم روش پیامبر(ص) به گونه‌ای دنبال شد كه آنها نتوانستند. به نظرم دلایل موفقیت پیغمبر خیلی بیشتر از اینهاست. نمی‌شود اینجا بیان كرد، اما آنچه مهم است این است كه پیغمبر اندیشید و متوجه شد كه تغییر در این جامعه راه و رسمی‌ دارد. نقش جوانان زیاد است، بردگان می‌توانند مهم باشند. درست است كه این جامعه اشرافی، برای این جوان‌ها، فقیرها و برده‌ها اهمیتی قائل نیست، اما درست به همین دلیل این‌ها خواستار تغییرند، خودشان تغییرپذیرند و می‌توانند به خود بقبولانند تا وارد عرصه‌های تازه تری شوند.پیغمبر می‌دانست كه در این جامعه قبیله اهمیت دارد. نه تنها خودش را از قبیله اش جدا نكرد بلكه روز اول آنها را دعوت كرد. جالب است كه غیر از ابولهب، خاندان بنی‌هاشم، مسلمان و كافرشان تا آخر از پیغمبر دفاع كردند. ببینید ایشان تشخیص می‌داد كه چطور لااقل خانواده‌اش را برای خودش نگه دارد. در سالهای سختی شعب ابی طالب، همه بنی‌‌هاشم حتی كافرهایشان هم آنجا در كنار هم بودند. این سیستم قبیله‌ای بود و پیغمبر از آن استفاده كرد. با آنها درنیفتاد.

**********************************

مهندس حامد: السلام علیك یا رسول الله

آری مسلمانان، امروز روزی است كه اكمل ادیان الهی اسلام بر پیامبر گرانقدر خدا فرستاده شد تا منجی زندگی انسانها گردد. به امید رسیدن به كمال به وسیله اسلام محمدی.

 

****************************************

ندای سبز: حضرت ابوجعفر امام جوادالائمه(ع) فرمود:

همانا در رجب شبی است كه بهتراست از آنچه می تابد بر آن آفتاب. و آن شب 27 رجب است كه صبح آن پیغمبر خدا بر رسالت مبعوث گردید و بدرستیكه از برای عامل در آن شب از شیعه ما اجر عمل شصت سال است. بخدمت آن حضرت عرض شد كه عمل در آن شب چیست؟ فرمود : چون بجا آوردی نماز عشاء را و به رختخواب رفتی پس بیدار می شوی هر ساعتی كه خواستی از شب تا پیش از نیمه آن و بجا می آوری دوازده ركعت نماز می خوانی در هر ركعت حمد و سوره از سوره های كوچك و مفصل از سوره محمد(ص) است تا آخر قرآن پس چون سلام دادی و در هر دو ركعتی و فارغ شدی از نمازها می نشینی بعد از سلام می خوانی حمد را هفت مرتبه و انا انزلناه آیة الكرسی هر كدام هفت مرتبه بخوان عقب این همه ، این دعا را « الحمدالله الذی....»

******************************************

رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وال و سلم:

و اما نشانه ریا كار چهار چیز است ؛

1. هنگامی كه كسی نزد اوست به عبادت خدا حریص است.

2. در تنهایی تنبل و بی حال است.

3. در همه امورش به دنبال ستایش دیگران است.

4. با تمامی توان در نیكو كردن ظاهر خود می كوشد.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.