تبیان، دستیار زندگی
دلم دوست می‌ خواهد. دوستی كه اهل پیله كردن نباشد. از آنها نباشد كه مدام به پر و پای آدم می‌ پیچند و پیشنهادهای جوراجور می دهند. از آن دوست ‌ها نباشد كه دوست دارند توی همه كارهای آدم سرك بكشند و درباره همه چیز نظر بدهند. دلم دوست می ‌خواهد. نه دوستی كه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نشانی ‌های دوست من!

گل

دلم دوست می‌ خواهد. دوستی كه اهل پیله كردن نباشد. از آنها نباشد كه مدام به پر و پای آدم می‌ پیچند و پیشنهادهای جوراجور می دهند.

از آن دوست ‌ها نباشد كه دوست دارند توی همه كارهای آدم سرك بكشند و درباره همه چیز نظر بدهند.

دلم دوست می ‌خواهد. نه دوستی كه همقد و همسن خودم باشد. نه آن قدر ساده و بی شیله پیله، كه نتواند حرف دو پهلو بزند. نه آن قدر ساكت و آرام كه همه حرف‌ هایش را زیرلبی بگوید. دلم دوست می ‌خواهد. نه دوستی كه زود قهر كند، چشم و ابرو بیاید، پز بدهد یا از خودش تعریف كند. نه دوستی كه هر سال جشن تولد بگیرد و كیك ‌های صورتی سفارش بدهد یا آهنگ ‌های خارجی گوش كند و چشم‌ هایش را ببندد و هی از تو دور و دورتر شود. نه دوستی كه مدام با تو پای تلفن باشد، اما وقتی با او خداحافظی می ‌كنی احساس كنی انگار سال ‌هاست با هیچ كس حرف نزده ‌ای!

دلم، دوست می‌ خواهد. نه دوستی كه یك هو برود سفرودور شود. بسیار دور و تو از او فقط یك مشت خاطره داشته باشی كه به درد گریه كردن بخورد با چند تا عكس كه نگاه ‌شان كنی و آه بكشی و وقتی شماره تلفنش را نگاه می ‌كنی چه ‌قدر به نظرت غریبه بیاید. شماره‌ ای كه دیگر هشت رقمی نیست. انگار پنجاه تا عدد عجیب و غریب است كه آن هم معلوم نیست اگر وصل شود، پشت گوشی همان آدم با همان صدای همیشگی و آرزوهای قدیمی باشد یا نباشد!

دلم دوست می‌ خواهد. دوستی كه ناپدید نشود. نرود. دلم دوستی می ‌خواهد كه عوض نشود. آن قدر یكهو عوض نشود كه دیگر خودش نباشد. حالت چشم‌ هایش، تكیه كلام ‌هایش، گرمای دستش، حوصله ‌اش،آرزوهایش... آه... آرزوهایش!

دلم دوستی می ‌خواهد كه خودش باشد. با همه آن چیزی كه توی قلبش دارد و همه فكرهای كوچك و شیطنت ‌آمیزی كه توی كله ‌اش دارد و همه آن حرف ‌هایی كه رك و پوست‌ ‌كنده به آدم می زند. دوستی كه فكرهای ریزش را و هدف ‌های كوچكش را از تو پنهان نكند. دوستی كه برای تو همیشه وقت داشته باشد. دوستی كه برای تو همیشه جا داشته باشد. دوستی كه هیچ وقت حوصله‌ اش را سر نبری. دوستی كه تو را بخواهد. از آن مهم‌ تر، دوستی كه تو را بشناسد. بداند تو چه خواب ‌هایی می ‌بینی و بداند سه شنبه ‌ها سنگینی و حالت هیچ خوب نیست، و بداند اگر كوه نروی كم كم هوای قلبت مسموم می‌ شود و بداند چه وقت هایی بغض می ‌كنی، اشكت سرازیر می ‌شود، صدایت می‌ لرزد، بداند دست‌خطت چه وقت ‌هایی بد می ‌شود، كی دیگر گریه‌ات بند نمی آید، داشتن یك دفترچه نو چه ‌قدر خوشحالت می ‌كند، صبحانه خوردن را چه ‌قدر دوست داری و رازهای قلبت را كجا نگه می ‌داری كه بیرون نمی‌ ریزد.

دوستی كه بداند تو را به چه نام ‌هایی صدا كند و بداند آهنگ چه جمله ‌هایی را دوست داری و گاهی بدون آن ‌كه صدایش كنی برگردد و در لبخند پنهان مغمومش نشانت بدهد كه به تو فكر می‌ كند. دوستی كه فكرهای تو را بخواند و زبان تو را بداند. دوستی كه كلمات تو را بشناسد و همیشه بداند كه حرف‌ ‌هایش را

چه جوری تمام كند. بداند سر حرفش را با تو چه جوری باز كند. بداند... دوستی كه تو را، با همه­ شادی ‌های كوچك و دردهای عمیقت، تو را با نشانی بن بست ‌ها و بزرگراه هایت بشناسد!

دوستی می‌ خواهم كه ... من دوستی می ‌خواهم كه پیر نشود، مریض نشود و... نمیرد!

شما با این نشانی ‌ها كسی را می ‌شناسید؟

بخش کودک و نوجوان تبیان-حدیث غلامی

مطالب مرتبط

   آن همه شیرینی

منجی همه منتظران

وقتی او را توی دلم ببینم

او از ته دلم خبر داشت!

او تا همیشه مهربان خواهد ماند

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.