تبیان، دستیار زندگی
وقتی فرد به این مرحله رسید با توجه به سن خود - كه عموماً زیر 25 ساله‌ها را شامل می‌شود- آن خودباختگی اولیه‌ای را كه والدینش در اثر عدم‌آموزش هنجارها به وی هدیه داده بودند را در این مسائل می‌بیند و از آنها تحت عنوان «مشی» یاد می‌كند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انحطاط به شکل کاملا جدی

اصول تربیتی به مجموعه هنجارها و عملكردهایی گفته می‌شود كه والدین در قالب ساده‌ترین اشكال، از سن 2سالگی كودك به وی می‌آموزند تا بتوانند از این شمول ساده، یك اثرپذیری طولانی مدت به‌دست آورند حال اگر سرپرست خانواده‌ای نتواند در راه تحقق این مهم همت كافی به خرج دهد‌، اثرپذیری كودك از این اصول تربیتی از طرق دیگری نظیر گروه دوستان، عرف اجتماع‌، مدرسه و....تامین می‌شود.

انحطاط

طبق تحقیقات به عمل آمده توسط كارشناسان، معلوم شده كه این امور به‌صورت اكتسابی در ذهن ناخودآگاه كودك ملكه می‌شود و تاثیرات ژنی و هورمونی یك رفتار (بد)را كمرنگ می‌سازد. متأسفانه باید اذعان كرد كه بسیاری از والدین در راه پیاده‌كردن این اصول حیاتی اهمال می‌ورزند یا آن را كوچك و بی‌اهمیت می‌پندارند. مطمئناً با افزایش سن در كودك، دغدغه‌ای رشد می‌كند به نام «نبود اعتماد‌به‌نفس» و مشكل اساسی از همین جا شروع می‌شود.

نبود اعتماد‌به‌نفس در كودكان خیلی زود خود را نشان می‌دهد و شاید تا 10 سالگی متجلی شود.  والدین ریشه بسیاری از ناكارآمدی‌های فرزندشان را در عوامل محیطی یا شیطنت‌های خاص آن سنین می‌بینند و به همین دلیل است كه اقدام به انجام اعمالی اینچنینی می‌كنند.

در پیش گرفتن چنین رویه‌ای از سوی والدین مصادف می‌شود با پشت‌سر گذاشتن دوران فوق‌العاده حساسی به نام «بلوغ». طبیعتاً در چنین فضایی، بلوغ خیلی زودتر از موسم طبیعی خود، جلوه می‌كند و بدین ترتیب بحران، سراپای وجود درونی و بیرونی فرزند را دربر‌می‌گیرد. مشخص‌ترین خصوصیتی كه فرزند در مواجهه با چنین حالتی از خود بروز می‌دهد، «انجام امورات مختلف در خفا» و به دور از چشم والدین است. او كه رفتار پدر و مادر خود را می‌شناسد، وارد مرحله آزمون و خطا می‌شود و تمامی كارهایش را با پیش‌فرض‌هایی كه به محك عقل خود می‌سنجد به انجام می‌رساند.

او در این شرایط خواهان كسی است كه اقداماتش را درك كرده و در مواقع پرسش، به او رجوع كند؛ در این وضعیت، مناسب‌ترین و بهترین گزینه «دوستان» هستند.

همان خانواده‌هایی كه در راه تقویت این احساس در فرزندشان كوتاهی كردند، به واسطه عملكردهای ضعیف او، اقدام به واكنش‌هایی نظیر پرخاش، توهین، تنبیه فیزیكی، سركوفت و... می‌كنند و این خود اشتباه بزرگ دوم است كه سبب تقویت عدم‌اعتماد‌به‌نفس در فرزند می‌شود.

دوستان: دروازه ورود به سعادت یا شقاوت

نوجوان در گروه همسالان احساس بالندگی می‌كنند، به سراغ تفریحات غیراصلی می‌روند، نیاز خود به جنس مخالف را هدفمندتر می‌یابند، به چشم و همچشمی با یكدیگر می‌پردازند و دست به كارهایی می‌زنند كه به هر طریقی مورد توجه واقع شوند و در این فضاست كه علاوه بر تشدید بی‌انگیزگی در رشد اعتماد‌به‌نفس نداشته‌شان، قدرت «نه گفتن» نیز از آنها سلب می‌شود. او خیلی راحت به پیشنهاد‌های دوستانش پاسخ مثبت می‌دهد و قوه عقلانی خود را فرع قرار می‌دهد. عموماً سیگار یا مشروبات الكلی، خاستگاه نیاز این قشر است كه اكثرا پیشنهاد مصرف آن بدون كوچك‌ترین مقاومتی پذیرفته می‌شود و از اینجاست كه «انحطاط» به شكلی كاملاً جدی سایه خود را بر زندگی آن فرد و خانواده‌اش می‌گستراند. و  پس از آنكه لذت واهی این اعمال را چشید به سراغ مراتب بالاتر درك آن لذت می‌رود؛ مواد‌مخدر را طلب می‌كند و در گروه‌های دوستیابی یا شیطان‌پرستی مختلط وارد می‌شود و...

انحطاط

امیدوارانه نگاه نكنیم، راه برگشتی نیست!

وقتی فرد به این مرحله رسید با توجه به سن خود - كه عموماً زیر 25 ساله‌ها را شامل می‌شود- آن خودباختگی اولیه‌ای را كه والدینش در اثر عدم‌آموزش هنجارها به وی هدیه داده بودند را در این مسائل می‌بیند و از آنها تحت عنوان «مشی» یاد می‌كند. وقتی فرد به لذت كذایی انجام این امور واقف شد، به درك و احساس لذات بالاتری ترغیب شود. او دیگر برای جلب توجه، در خیابان نمی‌خندد و سر به سر كسی نمی‌گذارد بلكه به اقداماتی نظیر سرقت یا آدم‌ربایی می‌اندیشد، در چنین موقعیتی دیگر نه عقل تصمیم‌گیرنده است و نه احساس بلكه آن تصمیماتی به وقوع می‌پیوندند كه فرد گمان می‌برد انجامش در آن لحظه درست است و هیچ زمینه‌ای را نیز در نظر نمی‌گیرد.  والدین و جامعه فقط زمینه را برای تهییج فعالیت‌های او به‌وجود آورده‌اند و او اكنون مستعد انجام هر عمل انتحاری است.

در عصر حاضر كه «ارزش‌ها» نزد فرزندان بسیار بی‌اهمیت جلوه داده می‌شوند. و جملاتی نظیر«بچه است نمی‌فهمد»،

انحطاط

«هیچی ارزش اینو نداره كه به خاطرش بچمو ناراحت كنم»، «عزیزم هرچی می‌خوای بگو» و... نمی‌تواند آینده تربیتی خوبی را برای فرزندان به ارمغان بیاورد. به تعبیری ساده‌تر، اگر فرزندان نتوانند سالم و پاستوریزه از فیلتر خانواده عبور كنند، بی‌شك دچار كجروی‌های فراوانی خواهند شد كه علی‌القاعده، نمی‌تواند هیچ‌گونه خوشحالی را برای كسی در پی داشته باشد.

راهكارهایی برای خانواده‌ها

بسیاری از مسائل حساس تربیتی در این سن (از 2 تا 6 سالگی) درون ذهن ناخودآگاه كودك نهادینه می‌شود و شخصیت او را شكل می‌دهد. به فرزند خود اعتبار ببخشید همواره به این فكر كنید كه چگونه می‌توانید قدم‌های مؤثری را در تقویت اعتمادبه‌نفس او بردارید. او به نگاه و توجه شما، نیاز اساسی دارد و نمی‌تواند این نیاز خود را در قالب گفت‌وگو بیان كند. با او راحت باشید و نیازهایش را شناسایی كنید و به‌تدریج زمینه‌ای را فراهم آورید كه او بتواند درددل‌هایش را با شما بازگو كند و بدین ترتیب بیشتر به سمت شما متمایل باشد تا گروه دوستانش. مقتضیات سن او را در نظر بگیرید و خارج از توان او، حكم نكنید، حس مسئولیت‌پذیری را با كارهای كوچكی در او زنده گردانید .

«وجدان» عنصر مشترك در بین همه انسان‌هاست. نباید اجازه دهیم كه این عنصر گرانبها، حتی برای یك لحظه نیز از سوی فرد فراموش شود.

اگر خواسته نامشروعی را مطرح كرد، ذهن او را در نظر بگیرید و با توجه به توان ذهنی وی، او را قانع كنید كه این كار نمی‌تواند هیچ خوشایندی برای او و شما در بر داشته باشد. به یاد داشته باشید كه اجازه انجام هیچ كار نامشروع و نادرستی را حتی برای یك بار هم به فرزندتان ندهید. كافی است او در آن سنین حساس، مزه شیرین كاذب آن عمل زشت را بچشد و آن‌را تا آخر عمر از یاد نبرد. بر امورات فرزندان خود، وقوف داشته باشید و با او از در دوستی دوطرفه وارد شوید و مصالح جفت‌تان را در نظر بگیرید. فرزندانتان را به‌شدت به‌خودتان وابسته كنید.نه در ان حد که توان فعالیت های مستقلانه را نداشته باشد بلکه به صورتی که علاقه داشته باشد اوقات تفریح و خوش گذرانی را با شما سپری کند . البته اشتباه نكنید، لوس بار آوردن فرزندان با وابستگی روحی تفاوت عمده‌ای دارد. اگر فرزندتان را به این منوال، از همان سنین كودكی تربیت كنید، از او فردی خانواده ‌دوست، متعهد، خویشتن‌دار و سالم می‌سازید در غیراین صورت... .

نقش مسئولان، به‌شدت تعیین‌كننده است

رسانه‌های جمعی نظیر تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها و... بهترین مكان‌ها برای نشان دادن اخبار، تحلیل‌ها، هشدارها و آموزش‌هاست. ‌در بعد دیگر، مسئولان می‌بایست زمینه‌های تفریحی و آموزشی فرزند را در بطن جامعه تسری بخشیده و آنها را به خانواده‌ها معرفی كنند. جامعه می‌تواند با توجه به جذابیت‌هایی كه در خود پدید می‌آورد، تابوی گرایش منفی فرد به دوستان را از بین برده و او را به سمت خود بكشاند. این مورد باید با جدیت فراوانی از سوی مسئولان امر پیگیری و اجرا شود.  خانواده‌ها باید در نظر داشته باشند كه با فرزندان خود تفاوت نسلی دارند و نمی‌توانند به‌طور تمام و كمال، خواسته‌های او را دریافته یا در راه تحقق آن قدم بردارند. این وظیفه مسئولان است كه والدین را ترغیب کنند و از كارشناسان مشاوره بجویند. ‌یك كار مهم دیگر شناسایی فرد معتاد و آموزش فرهنگی وی می‌تواند یك راه میانبر بسیار مؤثری باشد در جهت داشتن جامعه‌ای سالم و عاری از جنایت.

همشهری

خانواده و زندگی - تنظیم و تلخیص : کهتری

مقالات مرتبط

به او بگویید، دوستش دارید

چوب حراج به دختران ایرانی

نوجوانان! از این مرز فراتر نروید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.