تبیان، دستیار زندگی
. بامدادان که لشکر ابرهه آماده حرکت به سوی کعبه شد ناگهان دسته هایی از پرندگان در آسمان ظاهر شدند که در منقار و پاهای خود سنگ هایی حمل می کردند. این مرغان لشکر ابرهه را سنگ باران کردند به گونه ای که بیشتر لشکریان هلاک شدند. ابرهه دستور عقب نشینی داد و خود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نیاکان پیامبر؛ موحد یا بت پرست

بت

مورخان نوشته اند که نسب حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به حضرت اسماعیل و حضرت ابراهیم (ع) می‌رسد، البته خود حضرت وقتی از نیاکانش نام می برد فقط تا عدنان می شمرد و از نقل نیاکان قبل از عدنان خودداری می‌فرمود. نیاکان پیامبر به ترتیب عبارت اند از: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف، قصّی، کلاب، مرّه، کعب، لُوی، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکّه، الیاس، مضر، نزار، معد، و عدنان. همه نیاکان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر دین حضرت ابراهیم(ع) بودند و خدای یگانه را می پرستیدند و هیچ اعتنایی به خدایان دست ساز مردم مکه نداشتند.(حکیم، ص 64؛ آیتی، ص 2).

شمه ای از زندگی برخی نیاکان پیامبر

1. قصّی بن کلاب، جدّ چهارم پیامبر است. پدر وی کلاب و مادرش فاطمه است. قصّی در گهواره بود که پدرش را از دست داد. مدتی نزد مادر و شوهر مادرش در شام به سر برد، ولی در دوران جوانی به مکه برگشت. در مکه به سبب شایستگی‌اش، حکومت مکه و کلیدداری کعبه بر عهده او نهاده شد. وی کارهای بسیاری برای رونق شهر مکه انجام داد؛ از جمله ساختن خانه ها در کنار کعبه و تشکیل شورای حل اختلافی به نام دارالندوه (لغت نامه، ذیل «دارالندوه»). قصّی اولین کسی بود که پذیرایی از حاجیان و میهمانان خانه خدا را بر قریش واجب گرداند. از وی دو فرزند به نامهای عبدالدار و عبد مناف باقی ماند.(سبحانی، ص 112؛ آیتی، ص 36)

2. عبد مناف بن قصّی، نیای سوم پیامبر است. او بسیار پرهیزکار و خوش رفتار بود. صله ارحام به جا می آورد و به مردم کمک می کرد. حکومت و ریاست مکه طبق وصیت پدر با برادر بزرگترش، عبدالدار، بود. پس از فوت دو برادر در شورای دارالندوه قرار بر این شد که ریاست و تولیت کعبه با فرزندان عبدالدار و سقایت(تهیه آب برای زائران) و مهمانداری حجاج با فرزندان عبد مناف باشد.(سبحانی، ص 113؛ آیتی، ص 41)

در نزدیکی مکه، ابرهه مأموری فرستاد و به وی گفت که پیش بزرگ قریش برو و بگو که هدف من نابودی کعبه است و اگر قریش مقاومت نکند هیچ خونی ریخته نخواهد شد. عبدالمطلب در پاسخ گفت «کعبه خانه خداست، خدا هر چه صلاح بداند همان را انجام خواهد داد.

3. هاشم بن عبد مناف، نیای دوم پیامبر است. نامش عمرو، ملقب به «اعلاء» و معروف به «هاشم» است. او و عبد شمس دوقلو بودند. مورخان نوشته اند که در هنگام تولد، انگشت هاشم به پیشانی برادرش، عبد شمس، چسبیده بود. موقع جدا کردن آن دو، خون فراوانی جاری شد و مردم این پیشامد را به فال بد گرفتند. بعدها این فال بد تعبیر شد و همیشه بین فرزندان هاشم (بنی عباس) و فرزندان عبد شمس (بنی امیه) جنگ و خونریزی بود.

هاشم زمامداری لایق بود و برای بهبود وضع زندگی مردم تلاش بسیاری می کرد از جمله با بلاد یمن و ایران پیمان هایی بست تا وضعیت مردم مکه را سامان بخشد و بازارها را گسترش دهد. مسافرت های تجاری به شام و یمن از زمان هاشم در بین مکیان رواج پیدا کرد. هاشم با زنی به نام سلمی، دختر عمرو خزرجی، ازدواج کرد و نتیجه این ازدواج پسری بود به نام شیبه، وقتی هاشم در حال مرگ بود نگهداری از فرزندش را به برادر خود، مطلب، سپرد و فرزند خود را غلام مطلب خواند؛ از این رو شیبه به عبدالمطلب مشهور شد.(سبحانی، ص 114- 115؛ آیتی، همان جا)

4. عبدالمطلب بن هاشم، نخستین جد پیامبر اکرم است. وی زمامدار قریش و کلیددار کعبه بود و حدود 80 سال زندگی کرد. در سراسر عمر خود لب به شراب نزد و مردم را از آدم کشی و میگساری و بدکاری باز می‌داشت. او در شمار مردان موحد و معتقد به معاد بود. یکی از کارهای مهم عبدالمطلب حفر چاه زمزم و بهره‌برداری رایگان عموم از آن بود. در آن هنگام عبدالمطلب فرزندی به نام حارث داشت که با کمک او چاه را حفر کرد. عبدالمطلب چون یک فرزند داشت احساس می کرد که در میان قریش ضعیف و ناتوان است؛ پس در پیشگاه خداوند نذر کرد که اگر صاحب ده پسر شود یکی را در پیشگاه کعبه قربانی کند. وقتی شمار پسران عبدالمطلب به ده رسید عبدالمطلب خود را برای ادای نذرش آماده کرد. در مراسم قرعه کشی برای انتخاب قربانی قرعه به نام کوچکترین فرزند عبدالمطلب، عبدالله پدر گرامی حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) افتاد.(سبحانی، ص 118- 119؛ آیتی، ص 45- 50)

5. عبدالله بن عبدالمطلب، پدر بزرگوار حضرت محمد است که ظاهراً در 546 میلادی به دنیا آمد. عبدالله وقتی به 24 سالگی رسید پدرش، عبدالمطلب، در صدد اجرای نذرش برآمد و همان طور که گفته شد قرعه به اسم عبدالله درآمد. عبدالمطلب عبدالله را به سوی قربانگاه برد، اما با تدبیر مرد دانایی از اهالی یثرب قربانی کردن عبدالله به قربانی کردن صد شتر بدل شد و عبدالله از مرگ نجات پیدا کرد. بعد از مراجعت از قربانگاه عبدالمطلب به خانه وهب بن عبد مناف بن زهره رفت و دختر پاکدامن او، آمنه، را به عقد عبدالله درآورد و حمزه بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، در همان سال تولد پیامبر، از دلاله متولد شد.(سبحانی، ص 139؛ آیتی، ص 139؛ آیتی، ص 51- 52)

عبدالمطلب بن هاشم، نخستین جد پیامبر اکرم است. وی زمامدار قریش و کلیددار کعبه بود و حدود 80 سال زندگی کرد. در سراسر عمر خود لب به شراب نزد و مردم را از آدم کشی و میگساری و بدکاری باز می‌داشت. او در شمار مردان موحد و معتقد به معاد بود. یکی از کارهای مهم عبدالمطلب حفر چاه زمزم و بهره‌برداری رایگان عموم از آن بود.

در سال 570 میلادی، که پیامبر و عمویش به دنیا آمدند، واقعه اصحاب فیل به وقوع پیوست. ابرهه حبشی از طرف پادشاه حبشه مأمور شد تا یمن و بعد عربستان را به تصرف درآورد و کعبه را ویران سازد تا مردم به جای زیارت کعبه، به زیارت کلیسایی که پادشاه حبشه در صنعا ساخته بود بروند. وی برای تحقق این هدف شوم با سپاهی عظیم همراه فیل های جنگی به سوی مکه رهسپار شد. در نزدیکی مکه، ابرهه مأموری فرستاد و به وی گفت که پیش بزرگ قریش برو و بگو که هدف من نابودی کعبه است و اگر قریش مقاومت نکند هیچ خونی ریخته نخواهد شد. عبدالمطلب در پاسخ گفت «کعبه خانه خداست، خدا هر چه صلاح بداند همان را انجام خواهد داد.» (سبحانی، ص 128)

عبدالمطلب به مردم مکه گفت که به کوه های اطراف پناه ببرد تا در امان باشند. سپس خود را به کعبه رساند و با دلی سوزان به پروردگار چنین گفت: «بارالها برای مصون بودن از شر و گزند آنان، امیدی به غیر از تو نیست. آنان را از حریم خود باز دار. از خانه خود دفاع کن. روزی را نرسان که صلیب آنان پیروز گردد و خدعه آنان غالب و فاتح شود». سپس خود نیز همراه مردم به کوه های مکه پناه برد و در انتظار ماند. بامدادان که لشکر ابرهه آماده حرکت به سوی کعبه شد ناگهان دسته هایی از پرندگان در آسمان ظاهر شدند که در منقار و پاهای خود سنگ هایی حمل می کردند. این مرغان لشکر ابرهه را سنگ باران کردند به گونه ای که بیشتر لشکریان هلاک شدند. ابرهه دستور عقب نشینی داد و خود بر اثر زخم هایی که از پرتاب سنگ بر بدن داشت در صنعا جان سپرد. خداوند در سوره «فیل» به این واقعه اشاره فرموده است. آن سال به سبب این واقعه به عام الفیل مشهور شد و مبدأ تاریخی پیدا کرد. (همان، ص 130)

عبدالله و آمنه در این سال منتظر به دنیا آمدن فرزندشان بودند، مورخان گفته اند که احتمالاً آمنه در ایام تشریق باردار شده است.(سبحانی، ص 153، آیتی، ص 54) (ایام تشریق به روزهای 11 و 12 و 13 از ماه حج می کردند، یکی ذی الحجه و دیگری ماه رجب، که احتمالاً آمنه در ماه رجب حامل نور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شده است). بعد از مدتی عبدالله برای تجارت همراه کاروان قریش به سوی شام رهسپار شد؛ در حالی که همسرش آمنه باردار بود. بعد از مدتی کاروان به مکه بازگشت، اما عبدالله همراه آنان نبود. از کاروانیان شنیدند که عبدالله در یثرب بیمار شده و برای استراحت در نزد خویشان خود توقف کرده است. عبدالمطلب حارث را برای جویا شدن از حال برادر به یثرب فرستاد. حارث وقتی وارد یثرب شد دریافت که عبدالله با همان بیماری چشم از جهان فرو بسته است. وی این خبر را به پدرش و آمنه رساند. سوگ عبدالله برای آمنه و عبدالمطلب بسیار سنگین و گران بود. از عبدالله پنج شتر و یک گله گوسفند و یک کنیز باقی ماند. برخی منابع ذکر کرده اند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) چند ماهه بود که پدرش فوت کرد و قول مشهور آن است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش رخت از این جهان بربست.(سبحانی، ص 146، آیتی، ص 52)


برگرفته از تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج 1، دکتر علی اکبر ولایتی

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.