تبیان، دستیار زندگی
آیا هشت پای جادوگر با آینه هشت وجهی اش در میانه میدان فوتبال کارایی دارد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جادو و جنبل در جام جهانی!

این روزها مثل خیلی از فوتبالی ها کمابیش اخبار مربوط به جام جهانی 2010 را دنبال می کنم. در یکی از همین خبرها شنیدم که در آفریقا با شروع مسابقات جام جهانی، بازار رمالی و جادوگری هم داغ و پررونق شده است.

هشت پای جادوگر

خبری دیگر حاکی از پیشگویی های یک هشت پای فوتبال دوستی(!) است که گفته می شود با آینه هشت وجهی مرموزش در بازی‌های جام یوفا در سال ۲۰۰۸ نتایج ۸۰ درصد از بازی‌های تیم ملی آلمان را به درستی پیش‌گویی کرده است. این مهمان اسرارآمیز آکواریم شهر اوبرهاوزن ضمنا به درستی پیش‌گویی کرده بود که آلمان در مصاف با تیم ملی انگلیس پیروز خواهد شد و به یک چهارم نهایی جام جهانی ۲۰۱۰ صعود خواهد کرد!

از آفریقا و ینگه دنیا که بگذریم در همین کشور عزیز خودمان هم به محض اینکه لیگی برگزار می شود می بینیم که پای جادوگر به نوعی به میانه میدان باز می شود، و حتی می شنویم که پاره ای از هواداران یا اسپانسرهای برخی تیم ها، دست به دامان این گونه افراد سوداگر شده و به این اجی مجی ها دلخوش می دارند و... خلاصه، روزی نیست که از این رسانه و آن خبرگزاری منتشر نشود که مثلا فلان جادوگر، بهمان تیم را طلسم کرده است و این حرفها.

عقیده به جاودگری البته در کشور سنت زده ای چون آفریقا که در سیستم اجتماعی شان، تعدد ادیان و باور به ارباب و آداب و رسومات کهن، ریشه ای بومی و دیرینه دارد عجیب نمی نماید، عجیب تر این است که در کشوری همچون ایران با چنین صبغه مذهب و دیرینه ای، اینگونه باورها در ذهن و زبان توده مردم، بی هیچ مقاومتی رسوخ می یابد.

شاید پنداری که این سیاه قلم، از همین ابتدا، اصل بنا را گذاشته است بر مبنای انکار پدیده ای به نام جادوگری.

نه اتفاقا، به عکس، می خواهم در این چند پاره خط  بر این حقیقت پای بفشرم که واقعیتی به نام سحر و جادو حتما وجود دارد؛ اما نه به این شکل و ساختار، و نه با این باورهای اپیدمی شده خرافی زده.

آیا این آسمون ریسمون بافی‌ها، این تردستی‌ها، این چشم بندی‌ها، این در بند دمیدن‌ها، این نخود برچیدن‌ها، این شامورتی بازی‌ها، و این نمی دونم چه‌ها را می توان به حساب سحر و جادوی اثرگذار در عالم امکان گذاشت؟

بگذارید همینجا، از قرآن مدد بگیرم و سخنم را مبرهن کنم.

رب جلیل در سوره بقره آیه 102 تکلیف ما را با سحر و جادو مشخص کرده است. در این کریمه می فرماید که « شیاطین به مردم سحر می آموختند.» خب این یعنی چی؟

روشن است. سحر آموختنی است پس واقعیت دارد، و اصلا تعلیم و تعلم مسبوق به فرض واقعیت است و مگر می شود چیزی را آموخت که نیست؟

در ادامه همین شریفه می گوید: «شیطان [صفت‏]ها [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پیروى كردند]، با اینكه آن دو [فرشته‏] هیچ كس را تعلیم [سحر] نمى‏كردند مگر آنكه [قبلًا به او] مى‏گفتند: «ما [وسیله‏] آزمایشى [براى شما] هستیم، پس زنهار كافر نشوى.» و [لى‏] آنها از آن دو [فرشته‏] چیزهایى مى‏آموختند كه به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفكنند.»

هاروت و ماروت – بنا بر نقل روایات – دو فرشته ای بودنند که مردمان را به سلاح سحر تعلیم و تجهیز می کردند؛ نه برای ذات این علم که برای ابطال سحر ساحران.

نتیجه اما چه شد؟ هیچ! باز شیادان و شیطان صفتان دست به کار شدند و این علم را فرا گرفته اند برای پیشبرد اهداف شوم خودشان همچون ایجاد اختلاف میان زن و شوهر(فَیتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ...)

داستان موسی و جریان جادوی ساحران فرعون را هم که لابد شنیده اید. قرآن افسونگری سحره فرعون را چنین باز می گوید: فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ

چون [ریسمان ها را] افکندند ، دیدگان مردم را جادو کردند و آنان را ترسانیدند و جادویی عظیم آوردند.

اینجا قرآن، سحر را متصف به وصف "عظیم" کرده و پیداست که امر عدمی را نمی توان موصوف به کوچکی و بزرگی کرد.

خب! حال اگر واقعیتی به نام سحر و جادو را بپذیری، طبیعی ترین سوالی که بی درنگ به ذهن تو هجوم خواهد آورد این است که آیا افسون جادوگر خارج از حوزه وجودی اش در دیگر اشیاء عالم هم اثر می کند یا نه؟ اگر آری! مکانیزم و نحوه تاثیرش چگونه است؟ در اعیان، اجسام و ظواهر وجودات خارجی تاثیر می کند یا در اذهان، روان و تخیلات آدمیان و بواطن اشیاء؟

برای پاسخ اجمالی به این سوال باز به سراغ قرآن برویم، ببینیم رهاوردمان از این کتاب آسمانی چه خواهد بود؟

در سوره فلق، کریمه چهارم می خوانیم: و من شر النفاثات فی العقد؛ یعنی ای پیامبر بگو پناه می برم به خدا از شر جادوگران زنی که در بندها می دمند.

"نفاثات" از ریشه "نفث" به معنی ریختن اندکی از آب دهان به بیرون است و چون این کار معمولا با دمیدن همراه است آن را به معنی "نفخ" نیز گرفته اند. این معنای لغوی کلمه بود ولی کثیری از مفسران این واژه را عبارت می دانند از زنان جادوگری  که برای افسون دیگران در بندها و ریسمان های خود می‌دمند.

جهت استنادم به آیه یاد شده این است که سحر حتما دارای تاثیر بیرونی است و الا معنا ندارد که خداوند رسولش را امر فرماید به استعاذه آن هم از چیزی که هیچگونه اثر تهدیدآمیزی نسبت به او ندارد.

اصل سخن در دایره تاثیر است و کیفیت آن.

به گمانم علامه طباطبایی_علیه الرحمة- در تبیین این مساله موفقتر از دیگران است لذا چکیده سخن علامه را اینجا می آورم:

بسیاری از اینگونه خوارق عادت که در آنها تردیدی هم نیست بواسطه تمرین و اعتیاد ممکن می شود. اینها اکثرا علت طبیعی دارند ولی این علت ها از چشم مردم پنهان است مثل کسی که داخل اتش می رود و بدنش نمی سوزد چرا که دارویی طلق مانند به خود مالیده تا نسوزد. بسیاری دیگر با سرعت حرکتی که بیننده آن را تشخیص نمی دهد انجام می پذیرد مانند تردستی شعبده بازان.

عقیده به جادوگری البته در کشور سنت زده ای چون آفریقا که در سیستم اجتماعی شان، تعدد ادیان و باور به ارباب و آداب و رسومات کهن، ریشه ای بومی و دیرینه دارد عجیب نمی نماید، عجیب تر این است که در کشوری همچون ایران با چنین صبغه مذهب و دیرینه ای، اینگونه باورها در ذهن و زبان توده مردم، بی هیچ مقاومتی رسوخ می یابد

علاوه بر آنچه گذشت، کارهای خارق العاده‌ی دیگری هم هست که مستند به اسباب طبییعی نیست مانند غیبگویی خاصه پیشگویی یا ایجاد محبت و دشمنی و گشودن گره ها، یا خواب بندی و احضار روح و حرکت دادن اشیاء و از این دست.

اگر دقت کنیم در می یابیم که این گونه کارها، مستند به قوت اراده ، و شدت ایمان به تاثیر اراده است ، چون اراده تابع علم و ایمان قبلى است ، هر چه ایمان آدمى به تاثیر اراده بیشتر شد اراده هم مؤثرتر می‌شود، گاهى این ایمان و علم بدون هیچ قید و شرطى پیدا می شود، و گاهى در صورت وجود شرائطى مخصوص دست می دهد، مثل ایمان به اینکه اگر فلان خط مخصوص را با مدادى مخصوص و در مکانى مخصوص بنویسیم ، باعث فلان نوع محبت و دشمنى می شود، و یا اگر آینه اى را در برابر طفلى مخصوص قرار دهیم ، روح فلانى احضار مى گردد، و یا اگر فلان افسون مخصوص را بخوانیم ، آن روح حاضر می‌شود، و از این قبیل قید و شرطها که در حقیقت شرط پیدا شدن اراده فاعل است ، پس وقتى علم بحد تمام و کمال رسید، و قطعى گردید، به حواس ظاهر انسان، حس درک و مشاهده آن امر قطعى را می‌دهد، تو گوئى چشم آن را مى بیند، و گوش آن را مى شنود...و از همین باب تلقین است که در تواریخ مى خوانیم : بعضى از اطباء امراض کشنده اى را معالجه کرده اند، یعنى بمریض قبولانده اند که تو هیچ مرضى ندارى ، و او هم باورش شده ، و بهبود یافته است . بنابراین اگر اراده انسان قوى شد، ممکن است که در غیر انسان هم اثر بگذارد، به این معنا که اراده صاحب اراده در دیگران که هیچ اراده اى ندارند اثر بگذارد.

جادو در فوتبال

از فرمایش حضرت علامه، دو نتیجه مهم می توان استخراج کرد یکی این که امور خارق العاده دائر مدار قدرت اراده است، که اراده نیز مراتبى از شدت و ضعف دارد، و ممکن است بعضى از اراده ها اثر بعضى دیگر را خنثى سازد و دیگر آن که دامنه تاثیر جادوی ساحران، صرفا روان افراد و تخیلات سحر شوندگان است.

گیرم قبول که جادو جنبل همیشه موهوم نیست و می تواند خاستگاه واقعی و تاثیر بیرونی هم داشته باشد، اما آیا این آسمون ریسمون بافی‌ها، این تردستی‌ها، این چشم بندی‌ها، این در بند دمیدن‌ها، این نخود برچیدن‌ها، این شامورتی بازی‌ها، و این نمی دونم چه‌ها را می توان به حساب سحر و جادوی اثرگذار در عالم امکان گذاشت؟

آنچه ما در جامعه امروز شاهد آن هستیم بیشتر از نوع اول و دوم است یعنی اموری که شگفت می نمایند تنها به این دلیل که علت مادی آنها از چشم مردم پوشیده است.

انسانهای ساده لوح، ضعیف النفس و زود باور زمینه فراهمتری برای سحر و جادو داشته و طعمه فربه ای برای اهل سحر به شمار می روند.

در موارد نادری هم که اتفاق پیشگویی تا حدودی درست از آب در می آید، به مدد جن هایی است که ساحران آنها را به تسخیر در می آورند، و تسخیر جن هم از عهده هر کسی بر نمی آید و حتی حرفه ای ترین جادوگران نیز تنها قادرند که اجنه ضعیف النفس، ساده و ترسو را تهدید و مسخر کنند، جنیان عاقل هیچگاه به دام این شیادان در نمی افتند. تازه این جنیان ضعیف النفس نیز از آنجا که از این تسخیر ناراحتند، هر جا که بتوانند به مسخران خود ضربه می زنند و گاه دروغ ها و اباطیلی ردیف کرده و به خورد ایشان می دهد.

نتایج:

از آنچه معروض افتاد نتایجی چند زاییده می شود:

یکم: امور خارق العاده یا واقعی اند یا واقع نما؛ دسته دوم دارای علت طبیعی اما ناپیدا هستند.

دوم: برخی امور خارق العاده دارای علت ماوراء طبیعی و الهی اند که این چنین اموری اغلب از نفوس مهذب و به اذن و اراده الهی رخ می دهد مانند معجزات پیامبران و کرامات اولیاء خدا.

سوم: سحر و جادو امری واقعی است.

چهارم: دایره تاثیر فعل جادوگر، حوزه خیال و نفس آدمی است و نه جسم او.( این تاثیر بالذات روی نفس است و نه جسم اگر چه ممکن است به واسطه اتحاد و درهم تنیدگی روح و جسم، رابطه تاثیر و تاثر میان این دو نیز جاری شود).

پنجم: می توان با تسلط بر تخیلات راه نفوذ سحر و جادو را بست.

ششم: انسانهای ساده لوح، ضعیف النفس و زود باور زمینه فراهمتری برای سحر و جادو داشته و طعمه فربه ای برای اهل سحر به شمار می روند.

هفتم و آخر اینکه به موجب شریفه " و ما یفلح الساحر حیث اتی" ساحر هر کجا رود روی رستگاری نمی بیند و نیز شریفه " وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ" سحر ساحر به جایی نمی رسد مگر آنکه خدا بخواهد(که در این صورت نیز ساحر صرفا ابزاری برای تحقق آن "قدر"ی است که در انتظار آدمیان بوده است)


نوشته‌ی: شکوری_کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.