تبیان، دستیار زندگی
یكی از جویبارهای مهم دانش، كه در كنار سایر جویبارهای زلال معرفت، از سرچشمه عظیم و جوشان علوم و معارف قرآن كریم منشعب شد، ‌ترجمه قرن كریم است. از زمانی كه در سرزمین خراسان ـ پس از بحث و گفتگوی فراوان پیرامون جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن ـ تصمیم به ترجمه این
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت ترجمه‌ای آكادمیك از قرآن كریم

قرآن کریم

یكی از جویبارهای مهم دانش، كه در كنار سایر جویبارهای زلال معرفت، از سرچشمه عظیم و جوشان علوم و معارف قرآن كریم منشعب شد، ‌ترجمه قرن كریم است. از زمانی كه در سرزمین خراسان ـ پس از بحث و گفتگوی فراوان پیرامون جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن ـ تصمیم به ترجمه این كتاب آسمانی گرفتند ، تاكنون شاید تنها به زبان فارسی هزارها ترجمه انجام گرفته باشد و خود همین كار گنجینه عظیمی از لغات و تركیبات دلنشین زبان فارسی را از دستبرد تلف نگه داشت. تنها در آستان قدس رضوی ده‌ها نسخه از این ترجمه‌های كهن موجوداست كه برخی از استادان محترم دانشگاه سی نسخه از آنها را منبع گردآوری واژه‌های زبان فارسی آن عصر قرار داده است.

بررسی آغاز كار ترجمه و سیر تاریخی آن در هر یك از زبانهای روی زمین، خود شغل شاغلی است كه هدف این مقاله نیست و باید گروهی از قرآن شناسان و متخصصان ترجمه، بصورت جدی، فنی و مستمر به آن بپردازند.

در این مقاله فقط میخواهم توجه ارباب نظر را به این نكته مهم معطوف سازم كه: ضرورت دارد ترجمه‌ای دقیق ، ‌فنی و آكادمیك، بر اساس اصول و مبانی علمی ترجمه و با استفاده از شیوه‌های بدیع رایج، به بهترین وجه، از قرآن كریم بعمل آید و سپس بر اساس همان ترجمه و با همان شیوه، ترجمه قرآن به زبانهای دیگر انجام گیرد و پیدا است كه این كار مستلزم چند سال وقت گذاری گروهی از مفسران و مترجمان آگاه به دو زبان مبدء و مقصد است. باید ترجمه‌ای با چنان اعتبار خدشه‌ناپذیری فراهم ساخت كه هیچكس از آن، ‌به ترجمه دیگری روی نیاورد و وقتی دانشجو، استاد یا نویسنده‌ای می‌خواهد ترجمه آیه‌‌ای را در نوشته خویش بیاورد با اطمینان خاطر از آن نقل كند و ضرورت این كار وقتی روشن می‌شود كه مروری به ترجمه‌های معروف و در دسترس داشته باشیم و ببینیم در آنها چه مایه خطاهای بزرگ لفظی، و معنوی و حتی عقیدتی وجود دارد. خدای به مرحوم استاد الهی قمشه‌ای رفعت مقام دهاد، ‌كسانی كه آن روحانی وارسته را دیده‌اند می‌دانند كه در زهد و عبادت و تقوا و اخلاص و نیز در علم و حكمت و شعر و ادب چه جایگاه رفیعی داشت؟ دیوان اشعارش نمونه بارز ذوق و زبردستی وی در ادب فارسی است و « حكمت الهی » او نشانگر توان والای وی در فهم و نگارش متون دشوار فلسفه و حكمت . این عالم بزرگوار بیگمان از سر اخلاص و برای خدمت به دین خدا قران كریم را ترجمه و اندكی هم تفسیر كرد و ظاهراً ترجمه وی امروز بیش از هر ترجمه دیگری در دسترس مردم است. اما ( از بی‌دقتی و بی‌توجهی ناشران سوداگر كه بگذریم ـ ترجمه این نیكمرد دانشمند، خطاهایی دارد كه ترجمه را نیازمند اصلاحی چشمگیر می‌سازد و جا دارد فرزند دانشمند ایشان استاد دكتر حسین الهی قمشه‌ای به این مهم بپردازند و آنان را از آغاز تا پایان بدقت بنگرند و اصلاح كنند.

ما در اینجا به عنوان نمونه مواردی را كه در یك مرور گذرا بر چند موضع ، ‌دیده‌ایم مطرح می‌كنیم:

 1ـ ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ (بقره/2)

ترجمه: « این كتاب بی هیچ شك راهنمای پرهیزكاران است».

چنان كه می‌بینیم عبارت « لا ریب فیه» را در اینجا، ‌قید گرفته‌اند با آن كه به گفته كشاف و دیگران یا ذلك الكتاب ، مبتدا و لاریب فیه خبر است، یا ذلك مبتدا و الكتاب، خبر و لاریب فیه، خبر بعد از خبر است و اگر « فیه» را هم خبر مقدم و « هدی» را مبتدای مؤخر بگیریم ـ كه گرفته‌اند ـ باز هم به گفته زمخشری و آلوسی باید برای «لاریب » عبارت « فیه» را در تقدیر گرفت و باز هم می‌شود « لاریب فیه» ، كه خبر ذلك الكتاب و یا خبر بعد از خبر خواهد بود و بهر حال قید نیست .

 2ـ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ  ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ (تین/4 و 5)

ترجمه : « كه ما انسان را در (مقام) احسن تقویم (و نیكوترین صورت در مراتب وجود) بیافریدیم سپس (به كیفر كفر و گناهش ) به اسفل سافلین (جهنم و پست‌تر رتبه امكان برگردانیدیم».

اگر نیکی کنید به خود می کنید ، و اگر بدی کنید به خود می کنید و چون وعده دوم فرا رسید ، کسانی بر سرتان فرستادیم تا شما را غمگین سازند و چون بار اول که به مسجد در آمده بودند به مسجد در آیند و به هر چه دست یابند نابود سازند

همان‌طور كه می‌بینیم « اسفل سافلین » را ظرف، آن هم « جهنم و پست‌تر رتبه امكان » گرفته‌اند، با آن كه «سافلین » جمع مذكر عاقل و « اسفل » حال است از ضمیر «ه» در « رددناه» و باید چنین ترجمه شود: .... ما انسان را در بهترین صورتبندی ـ یا تركیب ـ آفریده‌ایم سپس او را (به كیفر كردارش) پست‌ترین پستان یا بصورت پست‌ترین پستان ـ باز گردانیدیم.

3ـ وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَكَّى (لیل /17/18)

ترجمه : « و اهل تقوی از آن آتش دوری جستند(و محفوظ ماندند)....»

توجه داشته باشیم كه فعل « سیجنبها» مضارع مجهول است و معنی چنین خواهد شد:

« و پروا پیشه‌ترین را كه مال خویش را ... می‌دهد از آن (آتش ) دور خواهند ساخت....، یا كنار زده خواهند شد».

4ـ إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیكَ وَرَافِعُكَ إِلَیَّ ... (آل عمران/55)

ترجمه : « بیاد آر وقتی كه خداوند فرمود ای عیسی همانا من روح ترا قبض نموده و بر آسمان(قرب خود ) بالا برم.

5ـ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی كُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ (مائده /117)

ترجمه : (عیسی گفت....) «وچون روح مرا به قبضه تصرف گرفتی باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی.

چنان كه می‌بینیم توفی به قبض روح ( یا میراندن ) ترجمه شده و این خلاف عقیده مشهور شیعه و حتی بسیاری از اهل سنت است و خود استاد عالیقدر آیه « بل رفعه الله الیه» در سوره نساء را این طور ترجمه كرده‌اند: « بلكه خدا او را به سوی خود بالا برده و این ، با آن دو ترجمه قبلی سازگار نیست، زیرا در آن دو، ‌گفته شده كه خدا او را قبض روح كرد(میرانید) و در این، گفته شده است كه او را (زنده) فرا برد.

 6ـ أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْكَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی (طه/39)

قران

ترجمه :« وحی كردیم كه كودك خود را در صندوقی گذار و به دریا افكن (چنین كرد و ) امواج دریا كودك را به ساحل رسانید تا دشمن من و آن طفل (یعنی فرعون) از دریا طفل را برگرفت...»

می‌بینیم «فلیلقه» كه فعل امر غایب است و نیز یأخذه كه جواب امر است هر دو به فعل ماضی (رسانید) و برگرفت ترجمه شده در صورتی كه ترجمه آیه چنین است:

(وحی كردیم) كه او (كودك) را در صندوق بگذار سپس او را به دریا بینداز، پس دریا باید او را به ساحل بیفكند تا دشمن من و دشمن او (فرعون ) او را برگیرد.

7ـ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ هَـذَا الْقُرْآنَ (یوسف/3)

ترجمه: ما بهترین حكایات را بوحی این قرآن بر تو می‌گوئیم».

در این آیه شریفه قصص بفتح قاف مصدر است با قصص به كسر قاف كه جمع قصه است اشتباه شده است. ترجمه درست آیه این است : ما با وحی كردن این قرآن به تو، با بهترین داستانسرایی بر تو داستان می‌سرائیم.

ترجمه جناب آقای معزی هم كه به اندازه ترجمه مرحوم الهی قمشه‌‌ای مورد استفاده همگان نیست، ‌اما بهر حال از ترجمه‌هائی است كه در دسترس عموم است، ‌خطاها و كم‌دقتی‌ایی بسیار بیشتر از ترجمه مرحوم الهی دارد ـ این ترجمه هم احسن القصص را بهترین قصه‌ها و اسفل سافلین را به «سپس باز گردانیدیمش فرود فروردین» ترجمه كرده است .

در یك نگاه گذرا موارد زیر ملاحظه شد:

الف ـ فَمَا یُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّینِ (تین/7)

ترجمه:‌« پس چه چیز تكذیب كند از این پس به دین»

چنان كه می‌بینیم ضمیر كاف در یكذبك حذف شده و معنی بكلی از دست رفته است. با آن كه ترجمه درست آن چنین است: پس (ای انسان، بعد از این بیان روشن) دیگر چه چیز ترا وا می‌دارد كه بسبب (دروغ شمردن) جزاء ، دروغ بگویی؟ـ یا : (ای پیامبر، پس از بیان روشن) دیگر چه‌ چیز ترا در (خبر دادنت از) جزاء، ـ یا در مورد دین (اسلام)ـ كاذب وانمود می‌كند؟

ب ـ « و ما یدریك و ما ادراك» را « چه دانست» ترجمه كرده‌اند و پیدا است كه معنای محصلی ندارد.

ج ـ أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ  بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (قیامة /3 و 4) 

ترجمه: « آیا پندارد انسان كه هرگز گرد نیاوریم استخوانهایش را بلی توانائیم ....»

همانطور كه می‌بینیم « توانائیم» را خبر گرفته‌اند با آن كه «قادرین» حال است از فعل محذوف و باید چنین ترجمه شود:« بلی (گرد می‌اوریم آنها را ) در حالی كه توانائیم بر این كه سر انگشتانش را (هم نیك) بپردازیم» و میان خبر گرفتن «قادرین» و حال گرفتن آن فاصله بسیار فراوان است زیرا در صورت اول خداوند، تنها خبر می‌دهد كه می‌تواند سر انگشتان انسان را بپردازد اما از تحقق و وقوع گرد آوردن استخوانهای انسان خبر نمی‌دهد ولی در صورت حال بودن، از وقوع گردآورن استخوانها خبر می‌دهد با این قید كه حتی می‌توانیم سر انگشتان وی را هم بپردازیم و بصورت نخست درآوریم.

د ـ وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا (عادیات/1)

«ـ ترجمه: « سوگند بدوندگان بستوه آمدن»

می‌بینیم كه معنای قابل فهمی نیست و ترجمه آن این است : « سوگند به تكاوران دمان».

هـ ـ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا (اسراء/7)

ترجمه: « و هنگامی كه بیاید وعده بار دوم ناخوش دارند وجوه شما را و درآیند مسجد را چنان كه درآمدندش نخستین بار...»

ملاحظه می‌كنید كه جواب « اذا جاء » را «لیسوؤا» گرفته‌اند با آن كه «لیسوؤا» با لام جر نمی‌تواند جواب باشد بلكه متعلق به فعل محذوفی است و ترجمه درست آیه چنین است: پس وقتی وعده (بار ) دوم بیاید (باز هم بندگان نیرومند خویش را بر می‌انگیزیم ) تا چهره‌های شما را (از شدت اندوه) ناخوشایند سازند و وارد مسجد (بیت‌المقدس) شوند آن چنان كه نخستین بار وارد آن شدند... و در این ترجمه و شاید درهمه ترجمه‌ها بدون استثناء دو واژه « الرحمن الرحیم » به « بخشاینده مهربان» ترجه شده با آن كه ریشه این دو كلمه « رحمة‌» است و جای سؤال است كه چرا در «رحمن » به « بخشایش» و در «رحیم» به «گستردگی و عموم و شمول معنای « رحمن» مراعات شده باشد.

اینها نمونه‌های پراكنده‌ای است از دو ترجمه در دسترس و نسبتاً معتبر، و پیداست كه ترجمه‌های نامعتبر مزدبگیران و ناواردان چگونه خواهد بود، و این در زبان فارسی است كه ترجمه در آن، ظاهراً كهن‌ترین سابقه را دارد، چه رسد به زبانهای دیگر. در ترجمه‌ای غربی گاه وضع بسیار بهتر از زبان فارسی و گاه برابر آن و گاهی هم بدتر از آن است. آربری در ترجمه خویش كه در شمار بهترین ترجمه‌ها است، ظاهراً به تبع برخی از مترجمان پیش از خودـ سوره قدر را سوره Power یعنی قدرت ترجمه كرده است ـ (1) و نمونه آن در سایر ترجمه‌های اروپایی كم نیست.

بنابر آن چه به اختصار گفته شده باید همانطور كه در آغاز سخن گفتیم در این زمینه، یك كار گروهی فنی آكادمیك با دقت تمام انجام گیرد و اختلاف تفسیرها و اختلاف قرائات معتبر را هم مانند ترجمه آلمانی رودی پارت به گونه‌ای در پاورقی منعكس كنیم و این كاری است كه واقعاً جای آن خالی است.

(1) به خواست خداوند در آینده پاره‌ای از موارد اشتباه مترجمان غربی را ذكر خواهیم كرد.

تالیف :دكتر احمد احمدی

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی فعالیتهای قرآنی دانشجویان ایران

منبع : بینات 1، سال اول ـ صفحه 82ـ77