تبیان، دستیار زندگی
مدیر جلسه گفت آقای بهشتی رییس حزب می‌خواهند صحبت كنند. زمان سخنرانی ایشان فاجعه هفتم تیر رخ داد. من در میان جمعیت نشسته بودم و دو ساعت زیر آوار بی‌هوش بودم كه مرا به بیمارستان منتقل كردند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهشتی، خار چشم دشمنان و شما بود

شهید بهشتی

« گیرم شما با دكتر بهشتی، كه مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه كه بسیارشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید، جز آن‌كه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب می‌باشید، ما گرچه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم،‌ كه هر یك برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسیار متعددی را از دست دادیم كه (اشداء علی الكفار رحماء بینهم) بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره‌ای ثمربخش به شمار می‌رفتند، لكن سیل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خدای بزرگ هر كمبودی را جبران خواهد كرد. ».(امام خمینی(ره)- 9 تیر1360)

در هفتم تیرماه سال 1360، دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی، در حالی كه جمعی از مسوولان نظام، همچون آیت‏الله‏ بهشتی رییس دیوان عالی كشور، چهار وزیر، دوازده معاون وزیر و بیست و هفت نماینده مجلس در جلسه هفتگی حزب حضور داشتند، منفجر شد.

حزب جمهوری اسلامی از تاریخ 29 /11 /1357 یعنی یك هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت كرد. اعضاء موسس این حزب آیت‌الله سیدمحمد حسینی بهشتی، آیت‌الله سید علی حسینی خامنه‌ای، حجت‌الاسلام محمد جواد باهنر، آیت‌ا‌لله اكبر هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله سید عبدالكریم موسوی اردبیلی بودند.

تقابل بین نیروهای خط امام(ره) و بنی صدر پس از انتخاب نخست وزیر و كابینه نیز همچنان ادامه یافت و در زمستان 1359 دور تازه‌ای از منازعات شروع شد.

روز سه‌شنبه 30 /3 /1360 طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی بررسی شد و با 177 رای موافق، 12 رای ممتنع و یک رای مخالف تصویب شد و روز اول تیرماه، حضرت امام خمینی حکم عزل بنی‌صدر را از مقام ریاست جمهوری صادر کرد.

مدیر جلسه گفت آقای بهشتی رییس حزب می‌خواهند صحبت كنند. زمان سخنرانی ایشان فاجعه هفتم تیر رخ داد. من در میان جمعیت نشسته بودم و دو ساعت زیر آوار بی‌هوش بودم كه مرا به بیمارستان منتقل كردند

سازمان مجاهدین خلق پس از این وقایع، در 30 خرداد 1360، اعلام كرد كه فعالیت‌های این سازمان وارد فاز نظامی شده است. موج این فعالیت‌ها به قدری گسترده بود كه از مردم عادی در كوچه و خیابان تا مسوولین مملكتی را در بر گرفت.

در ششم تیر ماه سال 1360 جواد قدیری یكی از عوامل سازمان منافقین در مسجد اباذر تهران با بمب‌گذاری آیت‌الله خامنه‌ای را مجروح كرد كه البته این ترور نافرجام ماند.

روز بعد یعنی هفتم تیرماه، بر اساس برنامه حزب جمهوری، جلسه هفتگی برگزار شد.

اصغرنیا، از جانبازان و بازماندگان واقعه‌ هفتم تیر و مدیرعامل موسسه‌ جانبازان هفتم تیر (جهت)، درباره جلسه آن شب گفت:«ما در حزب هر هفته یكشنبه‌ها جلساتی داشتیم كه بعد از نماز مغرب و عشا آغاز می‌شد. در هر جلسه نیز دستور جلسه مشخص بود و دستور كار جلسه شب حادثه بحث تورم بود كه قرار بود آقای كاظم پوراردبیلی به همراه معاون وزارت بازرگانی این بحث را ارایه دهند»

كاظم‌پور اردبیلی، سخنران مققر برنامه و از مجروحان حادثه هفتم تیر، گفت:« من در حزب در حال سخنرانی بودم كه رحمان استكی، مدیر جلسه گفت آقای بهشتی رییس حزب می‌خواهند صحبت كنند. زمان سخنرانی ایشان فاجعه هفتم تیر رخ داد. من در میان جمعیت نشسته بودم و دو ساعت زیر آوار بی‌هوش بودم كه مرا به بیمارستان منتقل كردند. اوایل صبح روز بعد از هفتم تیر، رجایی و باهنر و بهزاد نبوی و وزرا به بیمارستان پاستور برای عیادت آمدند و جریان را پرسیدند. من تنها وزیر بازمانده از هفتم تیر بودم و كلانتری و عباس‌پور و فیاض‌بخش در حادثه شهید شدند.»

اصغرنیا از حاضران در جلسه نیز به یاد دارد: « مرحوم بهشتی به ناظم جلسه آقای رحمان استكی نماینده شهركرد در مجلس پیشنهاد كرد كه اگر دوستان اجازه دهند موضوع مهمی است كه باید آن را مطرح كنند بعد از رای‌گیری قرار شد شهید بهشتی صحبت كنند و ایشان اوضاع و شرایط كشور را تشریح كردند و از موقعیت حساس آن ایام گفتند و عنوان كردند ما در حزب فرد مشخصی را برای كاندیداتوری ریاست جمهوری نداریم ولی خارج از حزب آقای رجایی هستند كه گزینه‌ مناسبی برای تصدی‌گری این منصب هستند. انتهای صحبت‌های مرحوم بهشتی بود كه بمب‌ها منفجر شد و آن حادثه تلخ و ناگوار پیش آمد.»

شهید بهشتی

سخنان شهید بهشتی ساعت 30: 8 آن شب در حالی كه می‌گفت:«ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره‌سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی‌گیرند انتخاب شوند...» با انفجار منافقین نیمه تمام ماند.

هادی غفاری نیز كه قرار بود در جلسه حاضر باشد اما به دلیل سخنرانی در جنوب شهر نتوانست به جلسه برسد، به یاد آورد: «حدود بیست دقیقه بعد از وقوع انفجار به آن‌جا رسیدم. سقف دفتر حزب بتن یك تكه بود. مردم روی آن رفتند و چه بسا بسیاری زیر آن در معرض خفه شدن قرارگرفتند. اگر جرثقیلی می‌آمد و تخته‌های بزرگ بتن را بلند می‌كرد چه بسا می‌ماندند. ما تا صبح آن‌جا بودیم و آن‌ها را یكی یكی بیرون آوردیم. سینه ستبر آقای بهشتی سوخته بود. وزیر راه و ترابری و آقای كلانتری را من بیرون كشیدم.»

دكتر حسن عارفی، عضو كابینه شهید رجایی، نیز پس از حادثه در محل دفتر حزب حاضر شده بود. وی درباره این حادثه می گوید:  «وقتی حزب جمهوری را بمب‌گذاری كردند، شهید رجایی به من اطلاع داد كه زود خودت را برسان چون من وزیر علوم بودم. من هم به عنوان طبیب به آن‌جا رفتم، نه به عنوان وزیر علوم و تا صبح آن‌جا بودم و خیلی هم موثر بود، برای این‌كه قبل از این‌كه من برسم، كسانی كه از زیر آوار بیرون می‌آمدند و می‌دیدند حال‌شان خوب نیست را رها می‌كردند اما من كه رسیدم گفتم هركسی از زیر آوار بیرون آمد، ‌چه زنده چه مرده، ‌یك سرم و یك ماسك اكسیژن به او وصل كنید و یك نوار بگیرید. تیم‌هایی هم آماده كردم و خیلی از كسانی كه علایم حیاتی نداشتند با همین روش ماساژ خوب شدند و زنده ماندند و من تا صبح آن جا بودم، تا ساعت 4 صبح كه به منزل رفتم، باز به من اطلاع دادند كه 6 صبح هیات دولت هست، در هیات دولت 9 نفر از ما شهید شده بودند.»

امام(ره) در پیام تاریخی 9تیر1360 به مناسبت انفجار هفتم تیرماه دفتر حزب جمهوری با اندوه و خشم از منافقین سخن گفت و خطاب به آن‌ها تاكید كرد: « ننگتان باد ای تفاله‌های شیطان و عارتان باد ای خودفروختگان به جنایتكاران بین‌المللی كه در سوراخ‌ها خزیده‌اید و در مقابل ملتی كه در برابر ابرقدرت‌ها برخواسته است به خرابكاری‌های جاهلانه پرداخته‌اید

دكتر عارفی می‌گوید:«رفتم پیش امام، سلام كردم، فشارشان را گرفتم، دیدم خوب است. ضربان‌شان هم خوب است. احساس كردم آرامش ایشان از آگاهی ایشان است. امام برای این آرام بود كه می‌دانست در یك انقلاب و حركت بالاخره یك عده هم كشته می‌شوند. ممكن است صدماتی بخوریم ولی هیچ انقلابی در دنیا نیست كه بدون مبارزه و درگیری باشد. این اتفاقات تاثیر منفی روی امام نمی‌گذاشت.»

چهارشنبه دهم تیر ماه سه روز بعد از حادثه، با یك ساعت تأخیر جلسه علنی مجلس شورای اسلامی برگزار شد.

بیست و هفت دسته گل به جای نمایندگان شهید در صحن مجلس به چشم می‌خورد و نمایندگان مجروح و زخمی نیز برای از رسمیت نیفتادن جلسه علنی در صحن حاضر شدند.

جعفر فتوت، كه همزمان با انفجار دفتر حزب جمهوری در هفتم تیر ماه سال 1360 در شاخه‌ دانش‌آموزی این حزب فعال بود نیز گفت: «كلاهی، عامل بمب‌گذاری در دفتر، اصرار داشت كه جلسه‌ای دانش‌آموزی و جلسه شورای مركزی هر چه زودتر برگزار شود تا به جلسه‌ اصلی برسیم. هر دوی این جلسات كمی طولانی شد و جلسه اصلی موكول شد به بعد از نماز مغرب و عشاء كه به امامت شهید بهشتی برگزار شد.»

وی ادامه داد:« موضوع بحث اصلی جلسه آن شب، وزارت بازرگانی بود اما با توجه به این كه هشت روز قبل از آن بنی‌صدر فرار كرده بود و كشور توسط شورای ریاست جمهوری اداره می‌شد، اولویت تغییر كرد. مرحوم رحمان استكی مدیر جلسه‌ آن شب بودند كه اعلام كردند دكتر بهشتی گزارشی از عملكرد چند روز گذشته، ارایه می‌دهند.»

فتوت با یادآوری این‌كه «شهید بهشتی هیچ‌گاه در سخن و كلام خود روی اهانت‌آمیز با كسی نداشت» ادامه داد:« دكتر صحبت خود را با این بحث شروع كرد كه نظام به دست نیروهای حزب‌الله افتاده است و مردم منتظرند كه ببینند ما چه می‌كنیم. در این وضعیت دیگر اختلاف سلیقه معنی نمی‌دهد و همگی باید با یكپارچگی در جهت رفع مشكلات مردم گام برداریم.»

دری نجف‌آبادی نیز كه «به دلیل خستگی از سفر روز قبل در جلسه حزب شركت نكرده بود» گفت:«آن شب بعد از نمازمغرب خواستم دقایقی استراحت کنم که این استراحت طولانی شد و درعین حال منتظر بودم که برادرم بیاید و با هم به حزب برویم که نشد و صبح روز بعد دوستان این خبر را به من دادند. رحمان استکی که در این حادثه شهید شد هم در آن منزل همسایه ما بود.»

شهید بهشتی

نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که « در آن زمان می‌خواستیم نشان دهیم که نظام همچنان پابرجاست» افزود: «تلاش کردیم جلسه علنی مجلس با حضور نمایندگان رسمی برگزار شود که برای این کار مجبور شدیم برخی نمایندگان مجلس که در انفجار دفتر حزب مجروح شده بودند را با برانکارد به مجلس بیاوریم و برگزاری جلسه علنی مجلس در این شرایط برای این بود که تو دهنی به جریان‌های نفاق زده باشیم و این‌که نظام با قدرت و صلابت پای آرمان‌ها و انقلاب ایستاده است.»

حسین موسوی تبریزی هم درباره عامل این انفجار گفت: «پس از انفجار محمدرضا كلاهی چند روزی در ایران مخفی بود اما آن زمان كه وزارت اطلاعات نداشتیم. پیگیری‌هایی شد و همه متوجه شدند كه مسوول این كار آقای كلاهی بوده است. اما پرونده قضایی تشكیل نشد. چون شخصی در كار نبود؛ این یكی از جرایم مهم سازمان مجاهدین خلق است كه اصلا دنبال نشد؛ اما پرونده انفجار دفتر ریاست‌جمهوری را آقای ربانی املشی قبل از این‌كه من به دادستانی بروم، دنبال كرده بود كه بیشتر یك درگیری درون حزبی بود چون از اول پرونده،‌ بحث منحرف شده بود و به جایی نرسید.»

وی درباره پیگیری این پرونده خاطرنشان كرد:« شهریور 60 دادستان كل انقلاب شدم، راضی نشدم آن پرونده منحرف شده را تحویل بگیرم. یك طیف می‌خواست انفجار دفتر ریاست جمهوری را به عهده طیف دیگر بیندازند. عده‌ای را متهم و بازداشت كردند، سرانجام آن‌چنان سیاسی شده بود كه امام(ره) دستور داد كه آن‌ها را آزاد كنند و پرونده مختومه اعلام شود.»

اما سرانجام پرونده مختومه حزب جمهوری 73 شهیدی است كه در بهشت زهرای تهران در خاك آرمیده‌اند و عامل بمب گذاری آن حادثه، عامل نفوذی سازمان منافقین در حزب جمهوری، محمد رضا كلاهی است كه دفتر مركزی حزب واقع در سرچشمه تهران را منفجر كرد و پس از چند روز مخفی شدن به فرانسه گریخت.

منبع:ایسنا

تنظیم:س.آقازاده