تبیان، دستیار زندگی
«خدا بهترین سخن را نازل کرده است؛ کتابى که آیاتش [در لطف و زیبایى و عمق و محتوا] همانند یکدیگر است؛ آیاتى مکرّر دارد [با تکرارى شوق انگیز] که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى می‌افتد که از پروردگارشان مى ترسند. سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مى
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روش سخنرانی دینی
1h4 3.fh1j /jfj

اهداف این درس:

1. آشنایی اجمالی با تاریخ سخنوری؛

2. شناخت دلایل رشد خطابه در بعضی از دوره‌های تاریخی؛

3. توجه به تأثیر اسلام بر خطابه؛

4. آشنایی با آداب سخنرانی در صدر اسلام.

مقدمه

یکى از موهبتهاى الهى به انسان، توفیق انتقال پیامهاى او از طریق زبان است. انسانها از ابتداى آفرینش، پیغامهاى خود را به همنوعان خود انتقال مى داده اند و یکى از مهم ترین ابزارهاى اطلاع‌رسانى آنان، زبان بوده است. براساس آیات قرآنى، همه پیامبران الهى از سخنورى براى تبلیغ پیامهاى الهی استفاده کرده اند. قرآن کریم مى فرماید: «وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛[1] «ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم.» این آیه، ضمن بیان مطابقت زبان پیامبران با زبان مخاطبان، نشان‌دهنده همگانی بودن استفاده از روش سخن‌گفتن در تبلیغات دینى پیامبران است.

جانشینان انبیا: نیز از سخنورى و خطابه استفاده کرده اند. امام علی(ع) مى فرماید: «اِنَّا لَاُمَراءُ الْکَلامِ؛[2] ما هر آینه پادشاهان سخنیم.» و البته سخنورى آنان روشمند نیز بوده است.

در عین حال براى بیان تاریخ فن خطابه و سخنورى به عنوان یک دانش و مهارت، معمولاً از یونان باستان آغاز مى کنند؛ زیرا قدیمى ترین کتابهاى موجود در این باره، مربوط به این دوران است.

خطابه در یونان

یونانیان از قدیم الایام «هومر» را پدر واقعى فن خطابه مى دانستند و پس از وى از خطباى بزرگى مانند «سولون» (558 - 640 قبل از میلاد)، قانونگذار آتن و مصلح آداب و عادات اجتماعى؛ «ابرخُس»، جمع‌کننده اشعار هومر (528 قبل از میلاد)؛ «پیسیستراتوس» (527، 605 قبل از میلاد) حاکم آتن؛ و «تمیستوکلِس» (460 - 525 قبل از میلاد) سردار یونانى و مشهور در خطابه هاى جنگى، یاد مى کنند.[3]

در عصر «پریکلس» (429 - 495 قبل از میلاد) که از مردان سیاسى و صاحب‌نفوذ بود، خطابه در یونان، شکوفایى خود را آغاز کرد. دلایل رشد خطابه در این زمان عبارت‌اند از:

1. ظهور حکومتهاى دموکراتیک؛[4]

2. رشد امور تجارى و صنعتى و گسترش تدریجى نیروى دریایى آتنیان؛

3. نظام قضایى آن عصر که در آن، افراد براى احقاق حقوق خود باید سخنورى زبردست باشند و یا از وکلاى سخنور استفاده کنند؛

4. استعداد یونانیان در خطابه.[5]

نخستین شخصی که به تعلیم خطابه پرداخت «کوراکس» از جزیره صقلیه بود که عربها وى را با نام «غراب خطیب» مى شناسند.[6]

در عصر «دموستن» (322 - 384 قبل از میلاد) خطیب وطن‌خواه آتنى، ادبیات در یونان رو به زوال رفت؛ اما او خطیبى توانا بود. راز موفقیت او را در صلابت روحى، تسلّط بر اعصاب، مهارت در گریز زدن به احساسات تند و آتشین میهن پرستى، آمیختن داستان‌سرایى با بحث و جدل و شاعرانه سخن‌گفتن مى دانند.[7]

قرآن کریم از نظر ادبى، بلیغ ترین خطیبان و شاعران عرب را تحت تأثیر خود قرار داد؛ از اینرو خطیبان مسلمان پس از نزول قرآن از اسلوب قرآنى تقلید و خطبه هاى خود را به آیات شریفه آن مزیّن کردند.

ظهور سوفسطائیان، یکى از پدیده هاى قابل توجه در تاریخ خطابه یونانى است. سوفسطائیان، معلّمانی دوره گرد بودند و سبب گسترش علومى مانند: فلسفه، منطق، ادبیات، سیاست و قضاوت شدند؛ ولى در عین حال به دلیل نداشتن تعهد در برابر حق و حقیقت، پایه هاى اخلاقى یونان را متزلزل ساخته، سبب پدید آمدن شکّاکیت و پوچ گرایى شدند.[8]

در مقابل، دانشمندانى مانند: سقراط، افلاطون و ارسطو ظهور کردند که روش سوفسطائیان را مذمت مى کردند.[9]

«سقراط» استاد افلاطون، مکتبى براى تعلیم فن خطابه داشت و شاگردان او با این فن آشنا بودند و در بیان فلسفه از آن بهره مى بردند. «افلاطون» (347 ، 427 قبل از میلاد) همچون سقراط، جویاى حقیقت بود. از نظر او سخنورى در صورتى حقیقى است که مبتنى بر معرفت حقایق باشد و کسى که از حقیقت بى خبر باشد نمى تواند ذهن شنونده را به سوى حقیقت سوق دهد.[10]

به نظر «افلاطون»، استعداد فطرى، آموزش و تمرین، سه عامل اساسى براى توانایى در سخنورى است. از نظر او، هدف از سخنرانى فقط اقناع به معناى ظن غالب نیست؛ بلکه سوق‌دادن روح انسان به سوى فضیلت است؛ از اینرو شناخت روح و مباحث روان‌شناسى، از مباحث ضرورى در این فن است.[11] «ارسطو» شاگرد افلاطون از تعالیم وى بهره جست و کتابى در فن خطابه نوشت.[12]

خطابه در روم

از میان رومیان، «سیسرون»، درخشندگى خاصى در این باره دارد. وى کتابهاى ارسطو را بازنویسى و در آنها تحقیق کرد. او در سخنورى بسیار توانا بود و کتابى تحت عنوان «خطابه» نوشت.

از دیگر خطباى روم باستان، «کونیتیلیانوس» صاحب کتاب «فن خطابه»، «تاسیت» و «آدریانوس صورى» هستند.[13]

سریانیان و خطابه

پس از ظهور مسیحیت، این فن از نظر علمى و نه عملى، تحت تأثیر سریانیان در مناطقى مانند: الجزیره و سوریه قرار داشت. خطابه در میان اعراب از نظر عملى، بسیار رونق گرفته بود تا اینکه اسلام ظهور کرد و آثار یونانى که زمانى به زبان سریانى ترجمه شده بود، بار دیگر به عربى ترجمه شد.[14]

عصر جاهلى و خطابه

در عصر جاهلى، خطابه از نظر علمى و فنى جایگاهى نداشت و اعراب، بیش از هر چیز به خطابه عملى و سبک بیان توجه مى کردند. در این دوران، چه بسا یک سخنران با سخنان خود، قبیله اى را به اوج عزت یا حضیض ذلّت مى رساند؛ از اینرو سران قبایل، فردى را به عنوان سخنگوى رسمى و خطیب قبیله بر می‌گزیدند.[15] عوامل ذیل باعث رشد خطابه در این عصر بود:

1. شرایط جنگى و طبیعت صحرانشینى اعراب؛

2. تعصّب قبیله اى و فخر فروشى اعراب بر دیگران با امتیازات خود و قبیله شان؛

قرآن کریم از نظر اسلوب، محتوا و واژگان، بر خطابه هاى صدر اسلام تاکنون اثر گذاشته است. از سوى دیگر احادیث نبوى، خطابه هاى امام علی(ع) و امامان دیگر، تأثیر شگرفى بر خطابه هاى عصر اسلامى داشته است، تا آنجا که بسیارى از سخنوران، عین یا مضمون خطابه هاى آنان را بازگو کرده اند؛

3. طبیعت ادبیات جاهلى و شفاهى‌بودن و رواج نداشتن فن نویسندگى؛

4. نیاز به خطیب به عنوان مسئول هیئت، هنگام اعزام هیئتها به مناطق مختلف.[16]

خطباى جاهلى در مراسم مهم و جلسات پرجمعیت، سوار بر مرکب خود، خطابه ایراد مى کردند. آنان، اغلب، هنگام ایراد سخن با عصا، سرنیزه یا شاخه درخت به حاضران اشاره مى کردند. آنها با صداى بلند سخن مى گفتند و سخنان خود را به سجع و ضرب المثل می‌آراستند.[17]

خطابه در اسلام

قرآن کریم، زمانى نازل شد که هنر غالب مردم عرب، سخنورى و خطابه بود. خداى متعال بهترین و اثرگذارترین سخن را در این زمان نازل کرد و فرمود: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَبًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ »؛[18] «خدا بهترین سخن را نازل کرده است؛ کتابى که آیاتش [در لطف و زیبایى و عمق و محتوا] همانند یکدیگر است؛ آیاتى مکرّر دارد [با تکرارى شوق انگیز] که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى می‌افتد که از پروردگارشان مى ترسند. سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مى شود.»

قرآن کریم از نظر ادبى، بلیغ ترین خطیبان و شاعران عرب را تحت تأثیر خود قرار داد؛ از اینرو خطیبان مسلمان پس از نزول قرآن از اسلوب قرآنى تقلید و خطبه هاى خود را به آیات شریفه آن مزیّن کردند. به این سخنان امام علی(ع) توجّه کنید:

«تَعاهُدُوا اَمْرَ الصَّلاةِ وَحافِظُوا عَلَیْها وَاسْتَکْثَرُوا مِنْها وَتَقَرَّبُوا بِها فَاِنَّها «کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَبًا مَّوْقُوتًا[19]» اَلا تَسْمَعُونَ اِلى جَوابِ اَهْلِ النَّارِ حِینَ یُسْئَلُوا «مَا سَلَکَکُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛[20] نماز را رعایت کنید و در حفظ آن بکوشید و آن را زیاد بخوانید و خود را با آن [به خدا] نزدیک کنید؛ زیرا آن «بر مؤمنان واجب شده است.» آیا جواب دوزخیان را نمى شنوید، وقتى که از آنها سؤال مى شود: «چه باعث شد که گرفتار جهنم شدید؟! گفتند: [براى آنکه ] نماز نمى خواندیم.»

قرآن کریم از نظر اسلوب، محتوا و واژگان، بر خطابه هاى صدر اسلام تاکنون اثر گذاشته است. از سوى دیگر احادیث نبوى، خطابه هاى امام علی(ع) و امامان دیگر، تأثیر شگرفى بر خطابه هاى عصر اسلامى داشته است، تا آنجا که بسیارى از سخنوران، عین یا مضمون خطابه هاى آنان را بازگو کرده اند؛ مثلاً یوسف بن عمر ثقفى نماینده هشام بن عبد‌الملک در کوفه به مردم چنین خطاب مى کند: «اِتَّقُوا اللَّهَ عِبادَ اللَّهِ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ اَمَلاً لا یَبْلُغُهُ وَجامِعٍ مالاً لا یَأْکُلُهُ وَمانِعٍ ما سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَوَرِثَهُ عَدُوّاً احْتَمَلَ اِصْرَهُ[21] وَباءَ بِوِزْرِهِ وَوَرَدَ عَلى رَبِّهِ اَسِفاً لاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ.»[22]

این خطابه را با سخن ذیل از امام علی(ع) مقایسه کنید:

«مَعاشِرَ النَّاسِ، اِتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ ما لا یَبْلُغُهُ وَبانٍ ما لا یَسْکُنُهُ وَجامِعٍ ما سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَاحْتَمَلَ بِهِ آثاماً فَباءَ بِوِزْرِهِ وَقَدِمَ عَلى رَبِّهِ آسِفاً لاهِفاً، قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ؛[23] اى مردم! از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آرزو [ی خود] نرسد و سازنده ساختمانی که در آن ساکن نشود و گردآورنده مالی که به زودى آن را بگذارد، و چه بسا که از راه باطل [و حرام ] آن را جمع کرده و یا حق دیگران را بازداشته، و به سبب آن، مرتکب فعل حرام و متحمل گناهانى شده است، و با گناه و بار سنگین بر مى گردد و با پشیمانی و حسرت بر خداى وارد مى شود؛ در دنیا و آخرت زیان کرده، و این است زیان آشکار.»

خطابه در صدر اسلام، آداب و ویژگیهایى داشته است؛ از جمله:

1. به کار بردن کلمات مسجّع؛

2. ایستادن بر بلندى؛

3. گذاشتن عمامه بر سر؛

4. تکیه بر عصا یا شمشیر یا کمان خویش؛

5. شروع با ستایش خداوند؛

6. پایان دادن با دعاى خیر.[24]

پرسش‌نامه

1. از نگاه قرآن کریم، سابقه سخنرانی برای تبلیغ دین به کجا باز می‌گردد؟

2. چرا برای بیان تاریخ خطابه از یونان باستان آغاز می‌کنند؟

3. چهار نفر از خطبای بزرگ یونانی را نام ببرید.

4. دلایل رشد خطابه در عصر «پریکلس» را بنویسید.

5. غراب خطیب کیست؟

6. دلایل موفقیت «دموستن» را در خطابه بیان کنید.

7. نظر افلاطون درباره سخنوری حقیقی چه بود؟ عوامل اساسی توانایی در سخنوری را از نظر او نام ببرید.

8. مشهورترین خطبای روم باستان چه کسانی هستند؟

9. کدام عوامل سبب رشد خطابه در عصر جاهلی شدند؟

10. برخی از آداب سخنرانی را در عصر جاهلی نام ببرید.

11. قرآن کریم چه تأثیری بر خطابه گذاشت؟

12. تأثیر احادیث نبوی و خطابه‌های امامان معصوم: را بر خطابه‌های عصر اسلامی توضیح دهید.

13. آداب و ویژگیهای خطابه را در صدر اسلام بیان کنید.

تحقیق کنید

با رجوع به کتابهای موجود در زمینه خطابه و سخنرانی، وضعیت تولید علم را در این باره، به لحاظ تاریخی بررسی کنید.


پدیدآورنده: پژوهش و تدوین: حسین ملانورى

تنظیم برای تبیان مولادوست گروه حوزه علمیه


پی نوشت ها:

[1]. ابراهیم/4.

[2]. نهج البلاغه، خطبه 233.

[3]. آئین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن، علی اکبر ضیایى، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، تهران، 1373، ص 79 و 80.

[4]. مردم در دولت شهرهاى یونان باستان، در روزهاى خاصى در میدان شهر جمع مى شدند و در باره مسائل اجتماعى به بحث و تبادل نظر مى پرداختند و رأى اکثریت را اجرا مى کردند. در این شرایط کسانی که از قدرت سخنورى بیش ترى برخوردار بودند، بهتر رأى خود را به دیگران مى قبولاندند. (آئین سخنورى،‌محمدعلی فروغى، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، 1368، ص 173- 174.)

[5]. آئین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن، علی‌اکبر ضیایى، ص 81 و 82؛ فن الخطابه، ابراهیم البدوی، دار الامیر، بیروت، چاپ اول، 1414ه‍ق، ص26- 27.

[6]. فن الخطابه، ابراهیم البدوی، ص 28.

[7]. آئین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن، علی اکبر ضیائى، ص94 ، 96؛ فن الخطابه، ابراهیم البدوی، ص 30 و 31.

[8]. آئین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن،‌علی اکبر ضیائى، ص 86 ، 92.

[9]. آئین سخنورى، محمدعلی فروغى، ص 176.

[10]. ر.ک: آئین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن، علی اکبر ضیائى، ص86 ، 105.

[11]. همان، ص 105.

[12]. همان، ص 114.

[13]. ر.ک: همان، ص 123 ، 128.

[14]. ر.ک: همان،‌ص 132 ، 134.

[15]. فن الخطابه، ابراهیم البدوی، ص 33.

[16]. آیین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن، علی اکبر ضیائى، ص 140 ، 141.

[17]. همان، ص 141 ، 143؛ فن الخطابه، ابراهیم البدوی، ص 37 ، 38.

[18]. زمر/23.

[19]. نساء/103.

[20]. مدّثّر/42 و 43 و نهج البلاغه، خ 199.

[21]. یعنى «ثقله».

[22]. آیین سخنورى و نگرشى بر تاریخ آن، علی اکبر ضیائى، ص 174.

[23]. نهج البلاغه، حکمت 344.

[24]. آیین سخنورى و نگرشى بر تاریخ آن، علی اکبر ضیائى، ص 179 - 182.