تبیان، دستیار زندگی
با توجه به اینکه این روزها اغلب دوبلورهای قدیمی نسبت به ادامه فعالیت در این زمینه دچار نوعی دلزدگی شده اند، چه عاملی موجب ادامه فعالیت شما شده است؟ تنها دلیلی که می توانم برای ادامه فعالیتها بیاورم مردم هستند، یادم می آید در...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خسرو خسرو شاهی



با توجه به اینکه این روزها اغلب دوبلورهای قدیمی نسبت به ادامه فعالیت در این زمینه دچار نوعی دلزدگی شده اند، چه عاملی موجب ادامه فعالیت شما شده است؟

تنها دلیلی که می توانم برای ادامه فعالیتها بیاورم مردم هستند، یادم می آید در برنامه جام جم که اجرا آن به عهده من و آقای شجاعی مهر بود،به قدری تماس های تلفنی مردم زیاد بود که فرصت نمی شد به این همه محبت پاسخ بدهیم. به قول آقای شجاعی مهر«کاش زمان برنامه بیشتر بود تا شرمنده مردم نمی شدیم.»

البته باید این را هم بگویم که در حال حاضر یک سری حد و حدودها در محیط کار رعایت نمی شود و این باعث تاسف است، مثلا عده ای که به تازگی وارد فضای دوبله شده اند به راحتی جای بسیاری از حرفه ای ها را که پیشکسوت هستند گرفته وبه جای آنها صحبت می کنند. مثل منوچهر اسماعیلی که از پیشکوستان این حرفه می باشد، در حال حاضر خانه نشین شده است.


به نظر شما دلیل این نوع رفتار چیست؟

خوب دلیل آن شرایطی است که طی این سالها برای اسماعیلی پیش آمده، او از جمله کسانی است که دل سوخته این کار می باشد، به هر حال اگر مسایل مالی را هم در نظر بگیریم ایشان خواسته زیادی نداشته اند ولی با وجود این حرفها متاسفانه حرمت ها رعایت نمی شود.


فکر نمی کنید تقابل خواسته های طرفین باعث بروز این نوع رفتار می شود؟

ببینید مردم به قدری تشخیص شان درست است که شما حتی نمی توانید آن را تصور کنید. برای مدتها صدای من از تلویزیون پخش نشده بود یعنی در هیچ فیلمی حرف نزده بودم اما بعد از دوبله فیلم گودزیلا خیلی از آشنایان و غریبه ها که مرا در کوچه و خیابان می دیدند، گفتند: آقا شما بالاخره رفتید سرکار؟


در آن مورد، شرایط شما برای کارکردن چه بود؟

شرایط رفاقتی بود، یعنی طوری بود که بعد از سی و پنج سال همکاری با دوستم، نیاز نبود که ازمن خواهش کند، حتی اگر مسئله مالی هم در بین نبود این کار را برای او انجام می دادم.


شما به جای هنرپیشه های نامداری صحبت کرده اید، از معروفترین آنها که برای مردم خاطره انگیزتراست چه کسانی بوده اند؟

من به جای آلن دلون، آل پاچینو، رابرت دنیرو، کوین کاستنر و بسیاری از هنرپیشه های معروف دیگر که در حال حاضر اسامی شان را به خاطر ندارم صحبت کرده ام.


زمانی که آلن دلون به ایران آمد با او برخورد هم داشته اید؟

نه او را ندیدم، چون زمانی که به ایران آمد مدت اقامتش بسیار کوتاه بود.


هیچ وقت وسوسه نشدید طی سفری به خارج از کشور با او (دلون) ملاقات داشته باشید؟

نه، وسوسه نشدم، با این که حتی 3 ماه در پاریس بودم، فکر کردم که شاید او را اتفاقی ببینم اما اینکه با او ملاقات داشته باشم، نه.


اگر او را می دیدید چه می کردید؟

نزدیک می رفتم و خودم را به او معرفی می کردم، البته ایشان در حال حاضر کانادا هستند و دیگر در فرانسه زندگی نمی کنند.


در حال حاضر ما به لحاظ  وضعیت دوبلاژ در ایران از موقعیت ضعیفی برخورداریم، دلیل آن را چه می دانید؟

گاهی پیش می آید که ما شخصی را به عنوان گوینده قبول کنیم ولی باید در تلویزیون هم تأیید شود تا بتواند به عنوان کارآموز وارد استودیو شود البته گوینده ها هم درجه بندی دارند. اما بعد از مدتی که این افراد در کنار ما فعالیت می کنند ناگهان استعفا می دهند. در واقع کمتر پیش می آید که شخصی ماندگار شود و دلیلش این است که حقوق مکفی به این افراد داده نمی شود و اکثر آنها به این دلیل ابدا جذب این هنر نمی شوند بنابراین هنوز هم که هنوز است این وظیفه سنگین بر عهده قدیمی ها است.


این روزها با بسیاری از ورزشکارهای قدیمی که صحبت می کنیم به نوعی آن ها هم اعتقاد دارند که تنها عشق و علاقه شان به کار باعث ادمه فعالیت شان شده است اما جوان های امروزی که به نحوی وارد عرصه های مختلف فرهنگی، هنری، ورزشی، و ... می شوند در وهله اول مسئله مالی را در نظر می گیرند که با توجه به مشکلات زندگی، این مسئله تا حد زیادی قابل تامل است، نظر شما در این رابطه چیست؟

بله، این وضعیت در دوبلاژ هم حکم فرماست بارها پیش آمده است که گوینده های جدیدی از میان جوان ها انتخاب کرده ایم اما بعد از مدتی به دلیل مکفی نبودن حقوق و مزایا نتوانسته اند در این حرفه دوام بیاورند.


چقدر معتقدید صدای دوبله ای که برای شخصیت های یک فیلم انتخاب می کنید باید به صدای خود آن ها نزدیک باشد و تا چه حد این مسئله را هنگام دوبله رعایت کرده اید؟

این مسئله را همه رعایت می کردند. البته آن زمان بچه ها با دقت و حوصله زیادی کار می کردند اما در حال حاضر نیروی جدید ما این گونه عمل نمی کند، متاسفانه بسیار پیش آمده که بعضی از فیلم ها در عرض یک روز دوبله شده اند، این قضیه موجب شده کیفیت کار پایین بیاید.

به خاطر دارم که فیلم انگشتر عقاب نشان را دوبله می کردیم، فقط 2 ماه روی دیالوگ نویسی معطل شدیم، البته عده زیادی به ما ایراد گرفتند مبنی بر این که شما فقط وقت تلف می کنید؛ به قول بعضی از دوستان حاصل این کار جز دشمن زیاد کردن، نتیجه دیگری ندارد در صورتی که راه درست و اصولی این است که برای دوبله مناسب فرصت کافی در اختیار داشت، در غیر این صورت ثمره کار، مطلوب نخواهد بود.


مسئله دیگری که ما در سینما با آن مواجه بودیم، دوبله فیلم های ایرانی بود، نظرتان در این باره چیست؟

این مسئله در خیلی از نقاط دنیا وجود دارد. مثلا در ایتالیا بسیاری از فیلم های داخلی دوبله می شود و این عمل به صورتی است که بیشتر بازیگرها جای خودشان صحبت می کنند اما گاهی اوقات ما ناچار می شویم به جای بازیگر صحبت کنیم چرا که او از صدای خوبی برخوردار نیست و همین ممکن است به کار لطمه وارد کند.

در هر صورت گمان می کنم سینمای ایران تا حد زیادی به دوبله بدهکار است شاید باور کردن آن کمی دشوار باشد، ولی اگر دوبله نبود سینمای ایران مثل سینمای مصر و اردن همان موقع تعطیل می شد.


گاهی پیش می آید که یک دوبلور، بسیاری از دیالوگ ها و طنزهای خاص را خودش در کار خلق می کند نظر شما در این مورد چیست؟

البته به لحاظ حرفه ای، این کار چندان قابل قبول نیست و نباید جملات را کم و زیاد کرد ولی گاهی اوقات برای جذاب تر شدن کار بعضی از دوبلورها از این شیوه استفاده می کردند. مرحوم قنبری و ایرج دوستدار از این دسته دوبلورها بودند که هنگام دوبله بسیاری از قسمتها، به عنوان چاشنی تکه هایی را به کار اضافه می کردند.


اما این به نوعی هنر محسوب می شود فکر نمی کنید محبوبیت بسیاری از هنرپیشه ها همچون"جری لوئیس" در ایران به خاطر نوع دوبله ای بود که آقای قنبری انجام می دادند؟

بله موافقم، مرحوم قنبری و بسیاری از دوستان مهارت زیادی در جذاب کردن شخصیت ها برای مخاطب داشتند و این به محبوبیت بازیگر هم اضافه می کرد.


به عنوان آخرین سوال اگر امکان دارد لطفا خاطره ای از دوران کاریتان برایمان تعریف کنید؟

از اتفاقات جالبی که برایم افتاده است هنگام دوبله فیلم "عروسی خوبان" بود. در آن فیلم قرار بود من به جای شخصیت حاجی صحبت کنم، در آن زمان حادثه ای برایم رخ داد و پایم شکست، وقتی سرکار رفتم محسن مخملباف هم آنجا حضور داشت، نگاه بسیار عجیبی به من انداخت و گفت: واقعا!، گفتم: محسن جان یعنی چی واقعا؟! چیزی نگفت تا وقتی که وارد اتاق کار شدم و فیلم را دیدم آن وقت بود که با کمال تعجب متوجه شدم حاجی قصه هم پایش شکسته است و آن را گچ گرفته اند. اینجا بود که محسن به من گفت خسرو ببین چه جوری کنار هم قرار گرفتید و من خندیدم.

برگرفته ازسایت فیلم و سینما