بازگشت فیلم های جمشید آریایی
این واقعا جای تبریك دارد چراكه در این فضای ملالانگیز و درمیان ژانرهای تكراری، پیدا شدن سروكله فیلمهایی كه به ژانرهایی فراموش شده در سینمای ما تعلق دارند واقعا اتفاق محسوب میشود؛ مخصوصا اینكه «كیفر» فیلمی است دارای تشخص و نشان دهنده اینكه كارگردان و دیگر عوامل سازنده فیلم كار خود را جدی گرفتهاند و اگر كیفر حسابی تماشاگر را كیفور میكند، بهخاطر همین است. این اتفاق هم مدیون فیلمسازی است كه اغلب با آثارش ما را متعجب كرده است؛ چه آن هنگام كه با یك پیشینه موجه سریالسازی در تلویزیون به سینما رفت و فیلم بیاهمیتی مثل «ازدواج به سبك ایرانی» را عرضه كرد و چه آن زمانی كه با ادامه توفیق خود در تلویزیون دوباره به سینما آمد و فیلم قابل قبول «پستچی همیشه سه بار در نمیزند» را ارائه كرد و البته چه حالا كه با فیلم خوب و در خور اعتنایی مثل كیفر دوباره ما را متعجب كرد.
به گزارش همشهری ، از نمایش عروسی و صحنه آواز و مجالس مشابه در فیلمهای سینمای ایران خاطره خوبی نداریم. هنوز هم بسیاری از فیلمهای به اصطلاح بدنهای ایرانی برای اینكه جنسشان برای جذب مخاطب جور باشد، بیربط و باربط یك مجلس عروسی، برای فیلمشان تدارك میبینند با كمی آواز و البته رقص مردانه؛ برای اینكه در روحیه مخاطب تأثیر مثبت بگذارد! اما در كیفر اگر بناست فیلم با یك مجلس عروسی شروع شود همه چیز حكایت دیگری دارد؛ تصویر آن كودك غرق در خواب را به یاد بیاورید كه به زور بلندش میكنند كه با هنر خود مجلس را گرم كند؛ كودكی كه حین رقص میگرید و اشكهایش جاری است! همین صحنه كافی است كه بدانیم با فیلمی دیگرگونه روبهرو هستیم و هیچ بعید نیست شادی اولیه آن با تلخی و سیاهی بسیار ادامه پیدا كند، چنان كه همین گونه نیز میشود. فیلمساز در همین مجلس عروسی سكانس افتتاحیهای میسازد كه نه تنها قصه فیلم كه پرداختن به شخصیتها و روابط میان آنها كلید میخورد و تا انتهای فیلم هم ادامه پیدا میكند و لحظهای هم یقه تماشاگر را رها نمیكند.
همین ساختار حساب شده روایی و مضمونی كه پازلوار در كنار هم قرار گرفته شرایطی را به وجود آوردهاند كه نمیتوان دست به تكهای از تركیب آنها زد و آن را جابهجا كرد در غیر این صورت ساختار به هم میریزد
كیفر از نوع آثاری نیست كه بتوان با بغلدستی گپ زد، یا اگر چشمها گرم شد یك چرت كوتاه خوابید یا حین تماشای فیلم عنان ذهن را آزاد كرد تا به هرسو كه میخواهد بتازد و سرانجام هم چیزی را از دست نداد.
كیفر از همان آغاز نشان میدهد كه تماشاگری ششدانگ میخواهد كه لااقل برای یك ساعت و نیم فكر و ذكر دیگری نداشته باشد، جز تماشای این فیلم كه اگر برای یك لحظه كوتاه هم ارتباطش با فیلم قطع شود، بیشك چیزهایی را از دست خواهد داد؛ چرا كه فیلمنامه كیفر، فیلمنامهای است محكم و باخط و ربط درست كه ذره ذره و تدریجی به مخاطب اطلاعات میدهد؛ اطلاعاتی كه در كل فیلم پراكنده شدهاند، در سراسر حوادث و ماجرای فیلم و به اشكال مختلف خود را نشان داده و به تماشاگر منتقل میشوند؛ گاه به صورت دیالوگ، گاه به صورت یك اتفاق، یا حتی كنشی كوچك یا در نهایت با جلوههای بصری و در قالب یك نمای كوتاه و با اشارهای گذرا پیشروی مخاطب قرار میگیرند و همه و همه نیز در جای خود اهمیت دارند چرا كه مجموعه این دادهها كه برای درك زیر و بم فیلم به تماشاگر داده میشوند به دقت و ظرافت در یكدیگر تنیده شدهاند و هر یك در جایی قرار گرفتهاند كه باید.
همین ساختار حساب شده روایی و مضمونی كه پازلوار در كنار هم قرار گرفته شرایطی را به وجود آوردهاند كه نمیتوان دست به تكهای از تركیب آنها زد و آن را جابهجا كرد در غیر این صورت ساختار به هم میریزد.
كیفر از آن فیلمهایی است كه اگرچه به لحاظ فیلمنامه محكم و ساختار به هم تنیده و حسابشدهاش نمونههایی در سینمای ایران دارد اما آنچه باعث میشود تا این اندازه تماشاگر را ذوقزده كند بدان دلیل است كه از این نمونهها لااقل در سینمای بدنهای و مخاطبمحور نداشتهایم؛ فیلمی كه برای مخاطب قصه میگوید، قصه خوبی را به خوب تعریف میكند و تنها چیزی كه میخواهد از مخاطب توجه و دقت است و جالب اینكه نویسنده فیلمنامه و فیلمساز آنقدر هنر دارند كه اغلب تماشاگران را در شرایطی قرار دهند كه مجبور به دقت كردن باشند.
كیفر، فیلمی خوشساخت است البته این نكتهای نیست كه در آثارحسن فتحی، اعم از سریالهای تلویزیونی و آثار سینمایی او تازگی داشته باشد، او حتی در فیلمی مثل ازدواج به سبك ایرانی بارقههایی از خود به نمایش میگذارد كه نشان دهنده فیلمسازی مسلط و تواناست كه از قضا فیلمنامهای كممایه را برای ساخت در دست گرفته اما در كیفر با توجه به كیفیت فیلمنامهای كه دارد بستری فراهم آمده تا او هنرش را آنگونه كه شایسته است به نمایش بگذارد.كیفر تا اندازه زیادی وامدار و مدیون فیلمنامه خود است اما این همه ماجرا نیست تا آن را صرفا فیلم فیلمنامه بنامیم. فتحی در كسوت فیلمساز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد مخصوصا كه در جای جای فیلم به میزانسنهایی بر میخوریم كه تأثیر صحنههایی را كه به روی كاغذ آمده چند برابر میكند.
به یقین فتحی در حد بضاعت خود از كنار چیزی ساده نگذشته است. فیلمی در این سطح كه قرار است یك الگو و نمونه برای همتایان خود محسوب شود باید همه چیزش خوب باشد، از فیلمبرداری گرفته تا تدوین، موسیقی و البته بازیها. همه اینها نیز در كیفر در سطحی بالاتر از استاندارد سینمای حرفهای ایران قرار میگیرند.
فیلم یك جمشید هاشم پور فوقالعاده دارد كه نقش یك بزن بهادر پابه سن گذاشته و تركخورده را عالی ایفا میكند و البته یك مصطفی زمانی كه باوجود پیشینه ناامید كنندهای چون یوسف پیامبر، نشان میدهد اگر فیلم خوب باشد او هم توانایی و استعداد همراهی با آن را دارد.
كیفر، شخصیتهای متعدد دارد كه اغلب نیز از حضوری مؤثر در روند فیلم برخوردارند؛ آدمهایی كه در طول فیلم و به شكلی تدریجی در موقعیتهای مختلف پرورش یافته و به تماشاگر شناسانده میشوند؛ شخصیتهایی خاكستری كه به مدد بازیهای خوب هنرپیشگانش بهدرستی از كار درآمدهاند و حضوری به قاعده دارند؛ همانقدر كه باید باشند و دیالوگهایی كه از زبان آنها میشنویم متناسب با چند و چون آنهاست.
دیالوگهای فیلم همانند اغلب كارهای فتحی بسیار خوب نوشته شدهاند كه
هم تركیب واژگانی جذابی دارند و هم متناسب با چند و چون شخصیتها و موقعیتهای روایی فیلم هستند بنابراین درست در جای خود مینشینند و گاه كیفیتی دو پهلو پیدا میكنند و به نكتهای ارجاع میدهند كه دلالت بر منطق درونی و اجزای مختلف روایی فیلم دارد و حتی زمانی چنان طلایی جلوه میكنند كه میتوان آنها را در زمره دیالوگهای ماندگار به ذهن سپرد.
كیفر یكی از آن درامهای نوآر معمایی است كه در سینمای ایران همیشه جای خالی آنها احساس شده؛ فیلمی كه در هوای آثار نوآر سینما و ادبیات تنفس میكند و نشان میدهد اگر قریحه و ذوق باشد میتوان نامتناسبترین ژانرها با فضای فرهنگی و اجتماعی ایران را نیز برای ساخت فیلمی ایرانی و در فضایی ایرانی بهكار گرفت. هرچند كه در كیفر نیز لغزشهایی در این زمینه دیده میشود اما حاصل كار آنقدر دیدنی هست كه بتوان از این اندك ناهمخوانی صرف نظر كرد. نمونهاش برقراری مسابقات بكس چینی در مكانی متروكه است كه برای فیلمی در جغرافیای ایران غریب مینماید و ظاهرا میل به داشتن قهرمانی كتكخورده باعث شده چنین صحنهای در فیلم تدارك دیده شود اما با این حال اجرا آنقدر خوب از كار در آمده كه زیاد توی ذوق نزند.
به هرحال به سنت بسیاری ازآثار نوآر، قهرمان فیلم بر اثر یك اتفاق راه میافتد تا حقیقت را دریابد و بعد وقتی قصه پیش میرود و نقاب از چهره آدمهایی كه دورهاش كردهاند، كنار رفته و صورت واقعی آنها آشكار میشود، تازه درمییابد كه چقدر تنهاست. فیلمنامه كیفر از الگوی سفر در داستانگویی بهره میبرد؛ سفر قهرمان فیلم به دل حادثه و عطش او برای كشف واقعیتی كه لحظه لحظه پیچیدهتر شده و در عین حال سیاهتر نیز جلوه میكند.
بازیای در پیرامون این شخصیت در جریان است كه همه شخصیتها در آن شركت دارند و سهمی را بر عهده گرفتهاند. در طول مسیری كه به رمزگشایی از آن میانجامد، مخاطب پا به پای قهرمان فیلم به حدس و گمانهزنی میپردازد با او فریب میخورد، با او پی به واقعیت میبرد و از این همراهی نیز لذت میبرد.
شخصیت اصلی در پایان فیلم در نقطهای قرار میگیرد كه واقعا از جنبههای گوناگون با نقطه آغازین فیلم متفاوت است؛ نهتنها بهدلیل دریافت تازه كه از آدمهای پیرامون خود دارد، بلكه به لحاظ بار روانیای كه بر ذهن او سنگینی میكرده و در این رهگذر، فوران كرده و او را به آرامش میرساند؛ نگاه او به دختری كه هانیه توسلی نقشاش را بازی میكند، در سكانس پایانی فیلم به یاد بیاورید.
در سینمایی كه بر مدار كلیشههای مستعمل و فرسوده میگردد و جریان مسلطش بر تولید انبوه كمدیهای نازل و سخیف بنا شده است، ساخته شدن فیلمی چون كیفر را باید غنیمت دانست. كیفر به مخاطب و شعور او احترام میگذارد و از این رو تماشاگر جدی را نیز وادار به احترام میكند و این نمونه خوبی در سینمای ایران برای این ایده است كه اگر میخواهی تماشاگر تو را دستكم نگیرد، تو هم او را دستكم نگیر!
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی