تبیان، دستیار زندگی
در اروپا در میان مسیحیان اعم از ارتدوكسها و كاتولیكها كه با تظاهر به حسن نیت خواسته بودند پانصد نفر از بچه‌های یهودیان را به آیین كاتولیك در بیاورند تا معاف از نسل‌كشی بشوند، در روستاها و شهرها افراد یهودی را معرفی می‌كردند تا آنها ابتدا به گتو و سپس ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قیام در اردوگاه مرگ

درباره رمان «تربلنیكا»(1)

اندیشه صهیونیسم

به‌عنوان مقدمه و نكته قابل اهمیت و تعمق‌برانگیز، باید گفت: تبلیغات صهیونیستی برآمده از به‌اصطلاح هولوكاست در جنگ جهانی دوم به وسیله نازیسم آلمان در جهان رسانه‌ای مكتوب، علاوه بر امپراتوری رسانه‌ای یهودیان جهان، بیشتر از سوی احزاب چپ در اروپا و به تقلید از آن، روشنفكری وابسته به آنان در جهان سوم (فراماسونرها، سوسیالیستها، كمونیستها و...) ترجمه و ترویج یافته ‌است. به‌عنوان نمونه از دكتر مهدی سمسار كتاب حاضر، تربلنیكا، [شاید از زمره ترجمه‌های اول باشد] (سال 1345) و كتاب آخری كه وی قبل از مرگ ترجمه كرده است، خانواده تئو، (انتشارات سروش، سال 1379) است. یك پیوستگی زماندار و استمرار و پشتكار و موضوعی (ادبیات تبلیغاتی یهودی) دیده می‌شود.

هردو كتاب از فرانسه ترجمه شده و پیوستگی دیگری با مترجمان شاغل در این موضوع (ادبیات یهودی) با عبدالله توكل، ابوالحسن نجفی و احمد شاملو دارد. مقدمه شتابزده و عذرخواهانه دكتر مهدی سمسار مبنی بر زیر فشار بودن از سوی ناشر كه هرچه سریع‌تر آن را به بازار ارائه كنند، حكایت از جد و جهد همه عوامل دست‌اندركار دارد. در هر دو كتاب، مترجم كوشیده است تا جوهر چاپ خشك نشده آن را در اختیار خواننده قرار بدهد.

در مقدمه، سیمون دوبوار، كتاب را به‌عنوان پاسخی به «ساباتا»های اسرائیلی كه از گذشته بنی‌اسرائیل می‌پرسند درخور توجه دانسته و خود نیز مدعی است كه در سال 1945 تعدادی از گواهیهای افراد بازمانده از اردوگاه تربلنیكا را جمع‌آوری كرده بوده است. سیمون دوبوار و همفكرش، ژان پل سارتر ، در دهه 1950 و 1960 به مناسبت برخورداری از شهرت بین‌المللی، تبلیغات وسیعی را برای رژیم صهیونیستی در داخل و خارج از فرانسه انجام داده بودند.(2)

ویژگیهای رمان تربلنیكا

نویسنده با استفاده از آنچه خود گواهی بازماندگان از اردوگاه تربلنیكا نامیده، به روایتهای چندگانه از عملكرد اس.اس‌ها و افراد زیر فرماندهی آنها از اكراینیها پرداخته است. رمان در بیست و هشت فصل تنظیم شده كه مقدمه آن از اصطلاح پوگروم (در اصل یك نهضت ضد یهودی روسی است كه منظور از آن یك سلسله عملیات ضد یهودی است كه در زمان تزارهای روسیه انجام می‌شد و توأم با غارت و قتل‌عام یهودیان بود و مأموران تزار نیز آن را تشویق می‌كردند. پوگرومهای بزرگ یكی به سال 1882 در نیژنی گورود و دیگری در 1903 در كی‌شینف اتفاق افتاد ـ م) در شهر ویلنا، مركز لیتوانی، شروع می‌شود. در این كتاب به گذشته تاریخی به طور متناوب ارجاع می‌شود و ادعا می‌شود كه یهودیان در اسپانیای قرن پانزدهم و... قتل‌عام شده‌اند و قتل‌عام شصت هزار یهودی در گتوی آنجا و در ناحیه جنگلی به نام پونار، مقدمه اجرای طرح هیتلری «راه‌حل نهایی» نمایانده می‌شود.

این فصل فقط از اصرار نویسنده به مقدمه‌چینی برمی‌خیزد وگرنه هیچ ارتباطی بین به ‌اصطلاح كشتارشوندگان و كشتاركنندگان دیده نمی‌شود، مگر ادعای استفاده آلمانیها از آن روش ابتدایی برای مكانیزه و پیشرفته‌تر كردن روشهای كشتار و ابداع طرحهای جدیدتر كه از مرحله كم‌كارآمدی (اعدام به وسیله جوخه كه عوارض روانی آن عاملان آلمانی را به جنون می‌كشاند) به مرحله خفه كردن اسرا در اتاقهای گاز ـ كه عوامل مستقیم دست‌اندركار آن از میان خود زندانیان به كار گرفته می‌شدند ـ ترفیع می‌یابد.

در این بخش، بی‌یلاس، فرمانده اردوگاه، كه همانند یك ماشین كهنه و كند است جای خود را به رابرت فرانز، كه آمیزه‌ای از هنر و خشونت است، می‌دهد.

2. در اروپا در میان مسیحیان اعم از ارتدوكسها (در روسیه و اروپای شرقی و مركزی كه پوگرومها را اجرا می‌كردند) و كاتولیكها كه با تظاهر به حسن نیت خواسته بودند پانصد نفر از بچه‌های یهودیان را به آیین كاتولیك در بیاورند تا معاف از نسل‌كشی بشوند، در روستاها و شهرها افراد یهودی را معرفی می‌كردند تا آنها ابتدا به گتو و سپس به تربلنیكا و یا بیركنائو فرستاده شوند و قتل‌عام شوند، همه در ردیف جنایتكاران علیه یهودیها معرفی می‌شوند. هیچ غیریهودی شریف دیده نمی‌شود (فصل هفتم صفحه 110)

3. طبق معمول همه فیلمهای داستانی و مستند، ‌سرنوشت‌نویسی شخصی و جمعی، رمانهای ادبی و خاطرات‌گونه، ‌در كتاب تربلنیكا هم یهودیان قوم برگزیده خداوند،‌ و لاجرم در معرض آزمایش ازلی و ابدی قرار دارند. یهودیان همه افرادی با حسن نیت مطلق هستند كه شهادت افراد غیریهودی و شاهد مبنی بر كشتار در ویلنا، ورشو، برلین، تربلنیكا و... را نمی‌پذیرند و همچنان صلح‌جو، باایمان و مداراگر باقی می‌مانند. آنها پیوسته در طول و عرض رمان و از شروع حوادث (روز اول ژوئن 1941 در ویلنا) تا پایان آن (دوشنبه دوم اوت 1943، قیام زندانیان علیه آلمانیها و اكراینیها زیر دستشان) «امید» را به جای «حقیقت» پاس می‌دارند. قطارهای فراوانی از اقصی نقاط اروپا حامل یهودیان به تربلنیكا می‌رسند. یهودیان تحویل داده شده، ابتدا به زن و مرد (اطفال زیر ده سال را هر كدام می‌توانند با خود همراه داشته باشند) تقسیم می‌شوند. لخت و عور می‌گردند. زنها به آرایشگاه برده می‌شوند و موهای سرشان چیده می‌شود. هر دسته با ظرفیت اتاقهای گاز به داخل رانده می‌شوند (به‌عنوان حمام كردن اجباری) بیست دقیقه بعد اجسادشان به وسیله دیگر زندانیان یهودی به گودالها حمل و روی هم تلنبار می‌شوند. به‌رغم این‌همه جنایت علیه بشریت، یهودیان حلیم، بردبار، خویشتندار، مظلوم و سربه‌زیر (!)، همچنان به وظایف تعیین‌شده از طرف آلمانیها عمل می‌كنند. آنها البته چندین بار كمیته قیام تشكیل می‌دهند؛ اما هر بار به نحوی با شكست مواجه می‌شوند. آنچه در اردوگاه می‌گذرد بارها با سرنوشتهای نسلهای پیشین یهودیان مقایسه می‌شود. آنگاه قطارها با البسه، پول و جواهرات و موهای زنان به مبدأ حركت برمی‌گردند تا كاروان دیگری را بیاورند.

4. در فصلهای آغازین رمان از قول روایت‌كننده‌ها از گتوهای ورشو و... گفته می‌شود كه از میان یهودیان جوانان طرفدار صهیونیسم تندروتر هستند و تن به مقررات آلمانیها نمی‌دهند. آنها در لهستان و دیگر كشورها به اقدامات سازمان‌یافته پارتیزانی دست می‌زنند و به‌رغم كشته دادنهایشان سرانجام این دیگر یهودیان هستند كه قهراً به راه صهیونیستها برگشته، دست به قیام می‌زنند. همچنین ایده صهیونیستی برای مهاجرت دادن یهودیان اروپای شرقی و مركزی سرانجام به واقعیت می‌پیوندد و آنها بعد از فرار از تربلنیكا و آوارگی كشیدنها و تحقیر شدن و توهین دیدنها، از مسیحیان، راهی فلسطین می‌شوند.

چهل نفر بازمانده‌ای كه به قول نویسنده خاطراتشان را تعریف كرده‌اند، اغلب در اسرائیل ساكن هستند و آن زمان هم در كیبوتصها (مزارع اشتراكی به شیوه كمونیستها كه در دهه 1930 و 1940 برپا شده بودند پایه‌های تشكیل دولت یهودی ـ صهیونیستی در سالهای 1947 و 1948 بودند) به هم می‌رسیدند.

در فصلهای مختلف، هر وقت یك یهودی از دیگری جدا می‌شود، به «امید دیدار» گفتنشان برای ملاقات بعدی در اسرائیل است. فرقه حسیدیمها، اصولگرایان یهودی‌اند كه از زمان نزول تورات باقی مانده‌اند. ابتكار عملی ندارند اما ایمان قوی‌تر مذهبی دارند.

5. سرانجام به اثبات رساندن این موضوع كه یهودیان دوستانی غیر از خود ندارند. به عملكردهای هرچند رهایی‌بخش شورویها و قیمومیت داشتن انگلیسیها بر فلسطین معترض‌اند. تنها دولتی كه از متفقین مورد حمایت ادبیات یهودی است، آمریكاست. نمونه‌های فراوانی از بدرفتاری روشها با افراد فراركرده از اردوگاه تربلنیكا داده می‌شود. همچنین پارتیزانهای كمونیست كشورهای مختلف و یا پارتیزانهای ملی‌گرای دیگر روی خوشی به یهودیان نشان نمی‌دهند. در بهترین حالت آنها خواهان بیكاری كشیدن از یهودیان هستند. در پایان رمان هم، باز هم كشتی اكسیدوس است كه بعد از هفته‌ها سرگردانی بین بندرهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم، سرانجام با كمك گروه مسلح شصت هزار نفری «هاگانا» به بندر حیفا می‌رسند.

در این آثار، یهودیان اگر بدرفتاری علیه دیگران می‌كنند، اگر خشونت در برابر فلسطینیها و اعراب مسلمان دارند همه از عقده‌های سركوب‌شدة تاریخی نشئت می‌گیرد. در چندین صفحه كتاب، افراد در حال جدا شدن از هم، در حال وصیت كردن، در حال دلداری به هم دادن، از كشورشان اسرائیل می‌گویند كه در آنجا همه رنجهای گذشته و فعلی‌شان به پایان خواهد رسید.

6. عنوان «راه‌حل نهایی» كه به هیتلر نسبت داده شده است تا با ریشه‌كن كردن یهودیان به بهشت هزارساله رایش جامه عمل بپوشاند مورد استفاده فنی نویسنده قرار گرفته است. یعنی راه‌حل نهایی یهودیان، راه‌حل نهایی آلمانیهاست (بعد از جنگ جهانی اول با پیمان ورسای، سران یهودی آلمان، كشور را زیر بدهیهای بی‌پایان فرو بردند. در پایان جنگ جهانی دوم باز هم یهودیان آلمان [ویلی برانت، هلموت كهل و...] آلمان را به دایه‌های مركب از آمریكا، شوروی و صهیونیسم سپردند كه همچنان همان حالت باقی است.) وقتی آخرین كاروانها از یهودیان پراكنده در بلغارستان و... از راه می‌رسند هر دو طرف (آلمانیها و یهودیان) می‌دانند كه پایان موجودیت اردوگاه فرا رسیده است. یهودیان می‌خواهند زنده بمانند و برای ثبت در تاریخ گواهی بدهند و آلمانیها می‌خواهند هر نوع ردپایی از كشتارها را پاك كنند. بنابراین از یك ماه مانده به پایان عمر اردوگاه، سر گودالها را باز می‌كنند و با سرعت تمام با بنزین، چوب و ماشینهای مورد استفاده به سوزاندن اجساد می‌پردازند و آن محل را چمن‌كاری و خیابان‌كشی می‌كنند.

از طرفی، نویسنده سعی كرده است بعد از نمایش رنج و دردهای یهودیان، خوداتكایی آنان را به نمایش بگذارد. لذا، نه از كمك ارتش سرخ حرف زده می‌شود و نه از پول و امكانات آمریكاییها و در مواردی انگلیسیها و نه از فراماسونری آلمان (مارشال رومل فراماسونر از مقابل لشگرهای تانك مونتگمری انگلیسی گریخته به برلن برمی‌گردد تا در زیر پای هیتلر بمب‌گذاری كند) كه منطقه فلسطین و خاور میانه را بدون جنگ و دودستی تقسیم انگلیسیها می‌كنند تا موجودیت رژیم صهیونیستی به سهولت انجام یابد.

7. اغراق درباره هولوكاست مرموزانه و زیركانه و با انبوهی از تولید كتابها، موزه‌ها، یادبودها، نمایشها و فیلمها، آن هم بی‌وقفه و در جغرافیای جهانی، در ظرف شش دهه گذشته ادامه یافته و همچنان به‌رغم مبتذل و تكراری بودنش، پرداخته‌تر استمرار دارد. این‌همه كوشش و هزینه، البته دستاوردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قومی به همراه آورده و می‌آورد. (اكثر پارلمانهای اروپایی قوانین كیفری علیه انكاركنندگان هولوكاست را در همین دهه اخیر به تصویب رسانده‌اند.)

در فصل نهم كتاب تربلنیكا، گالفسكی، رئیس یهودی زندانیان، كه رئیس مقاومت نیز هست، در جلسه كمیته می‌گوید: «... تصور كنید كه مثلاً اس.اس‌ها یك روز بیایند و اعلام كنند كه همه ما را خواهند كشت و قسم هم بخورند و در همان حال قتل‌عام را نیز آغاز كنند، و در این صورت شكی نیست كه دو میلیون و نیم یهودی لهستانی دست به قیام خواهند زد...» (صفحه 134)

ظاهراً آمار را یك نفر زندانی یهودی به دیگر زندانیان می‌گوید و آن هم در داستانی به نام تربلنیكا، و نه مثلاً توسط رئیس آژانس یهود و...، این‌گونه آمار دادنها كه تنها یك ادعای دروغین است و جمعیت مدام در حال جنگ لهستان (یهودیان اقلیت كمتر از 2% لهستان بوده‌اند) رشد منفی داشته، چگونه دو و نیم میلیون یهودی برپا خواهند خاست؟!

همین آمار دادنها در مورد اجساد نیز با پراكنده‌گویی همراه است. در فصلی، هفتصد هزار جسد و در صفحه‌ای دیگر هشتصد هزار جسد یهودی از گودالهای بعد از اتاقهای گاز بیرون آورده شده و سوزانده می‌شوند.

در فصل چهاردهم گفته می‌شود كه تعداد اتاقهای گاز را به شانزده رسانده بودند و هر روز بیست و چهار هزار نفر از هفت صبح تا یك و ربع بعدازظهر در اتاقهای گاز از بین می‌رفتند.

فصل شانزدهم به شیوع تیفوس در میان زندانیان می‌پردازد و نویسنده فراموش می‌كند كه از همان تشریح بیماریها و مرگها آماری بدهد.

در فصل هفدهم، جییلو، از اردوگاه شماره 2 خبر می‌آورد كه تعداد كشته‌شدگان ششصد هزار نفر بوده است (صفحه 245) و باز هم نقض‌كننده گفته‌های گالفسكی درباره دو و نیم میلیون یهودی لهستانی (...در ورشو قبل از ژوئیه 1942 ششصد هزار نفر یهودی زندگی می‌كردند كه تا آن زمان بیش از هشتاد هزار نفرشان باقی نمانده بود) فصل هجدهم از قول خوكن، كه در قیام گتوی ورشو حضور داشته است ـ صفحه 266) تناقض دیگر در فصل بیست و چهارم و چند روز مانده به پایان سرنوشت تربلنیكا آورده شده است:

«... آنچه از دست لالكا [فرمانده] برمی‌آمد انجام داد اما هفتصد هزار جسد را سوزاندن كار آسانی نبود... تا آن هنگام رقم بازدهی به روزی ده هزار جسد سوزاندن نرسیده بود ـ صفحه 363»

و باز آماری دیگر از فصل بیست و پنجم: «... ماه ژوئیه بود و تربلنیكا یك سال داشت. هشتصد هزار مرد و زن قتل‌عام شده بودند ـ صفحه 380»

8. به طور معمول ناشر و مترجم ایرانی این اثر نیز، چنان شیفتگی از خود نشان می‌دهند كه گویی حامل پیام وحی‌اند. گذشته از ترجمه، بلافاصله بعد از نشر به زبان اصلی، پاورقیها و مقدمه نوشتنهایشان نیز با همان شیفتگی است. مترجم زیر صفحه 250 درباره اسم افسانه‌ای «گولیات» توضیح داده است: «گولیات یكی از پهلوانان غول‌پیكر قوم فیلیستن بود كه به روایات افسانه‌ای با برجسته‌ترین سربازان اسرائیلی به جنگهای تن‌به‌تن می‌پرداخت و در یكی از این نبردها حضرت داوود با سنگی كه از فلاخن رها كرد او را كشت. فیلیستنها، كه نام خود را به فلسطین امروز داده‌اند، قومی بودند كه در قرنهای قبل از میلاد سرسخت‌ترین دشمنان قوم یهود به شمار می‌آمدند و در بعضی مناطق كه امروز شهرهای اسرائیل قرار دارد می‌زیستند ـ م»

چنان‌كه ملاحظه می‌شود مترجم به‌سادگی برای قوم فلسطین پرونده‌ای از شرارت، بت‌پرستی و زورگویی می‌سازد و از خود متن (تربلنیكا) هم فراتر می‌رود. طبیعی است كه پرونده‌سازی منفی برای فلسطینیها پرونده‌سازی مثبت برای صهیونیسم است.

9. مطابق ادبیات صهیونیستی در مورد هولوكاست پایان‌بخش مطلب كه همه فصلها را به هم می‌پیوندد دو نتیجه حاصل می‌كند، پرداختن به كشتی «اكسیدوس» دشمنی به‌اصطلاح انگلیسیها و تشكیل كشور مجعول اسرائیل است. در فصل پایانی (بیست و هشتم) بعد از آنكه چهل نفر از ششصد نفر كارگر زندانی در تربلنیكا زنده می‌مانند، به جنگلها پناه می‌برند و در كنار گروههای پارتیزانی به مبارزه می‌پردازند به سوی كشتی اكسیدوس در قبرس رانده می‌شوند. انگلیسیهای پیروزشده در جنگ جهانی دوم، مدیترانه و فلسطین و لبنان و سوریه و مصر و... را در اختیار دارند. در پایان به‌رغم خباثت انگلیسیها بازماندگان آواره از بندر مارسی به بندر حیفا می‌رسند.

سرانجام اینكه در رمان تربلنیكا كه در سال 1966 به چاپ رسیده است و در رمان یعقوب كذاب كه حدود چهل سال بعد از آن نوشته شده است یك نوع صحنه‌پردازی، شخصیت‌پردازی، قضاوت یكسویه و مظلوم‌نمایی مضاعف دیده می‌شود. فراوانی نسخه‌های مختلف می‌تواند در تأثیرگذاری موضوع تعیین‌كننده باشد. چنان‌كه یهودیان همین استراتژی طلب‌كاری از اروپا و جهانیان را در ابعاد دیگر بعد از تصمیم به كشتن استالین با رمان و فیلمهایی چون «دكتر ژیواگو» ادامه داده‌اند.


پی‌نوشت ها:

1. نوشتة ژان فرانسوا استاینر؛ مترجم: دكتر مهدی سمسار؛ چاپ اول: پاییز 1345، انتشارات جوانه.

2. غیر یهودیانی چون دوبوار و سارتر و... پیش‌قراول صهیونیستها بودند ـ مراجعه شود به سفر به ولایت عزرائیل، جلال آل احمد.


مجتبی حبینی

تهیه و تنظیم : مهسا رضایی - بخش ادبیات تبیان