تبیان، دستیار زندگی
طی کردن راه رشد و کمال، برای انسان بسیار دشوار و با موانعی همراه است و تا زمانیکه، این موانع از وجود انسان زدوده نشده و سد راهش قرار گرفته، امکان رشد و تکامل برای انسان قابل تصور نیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل و زمینه های رشد

رشد

"رشد" در لغت به معنی راه یافتن به مقصد است.[1] و در اصطلاح قرآنی به معنی هدایت یافتن به سوی خیر و صلاح است؛ در مقابل "غیّ" که به معنی انحراف از حقیقت میباشد.[2]

واژه ی "رشد" در قرآن 19 بار با صیغههای مختلفی مانند: رشد، رشاد، مرشد، راشدون و رشید استعمال شده که در مقابل واژه های غیّ، ضرّ و شرّ  قرار گرفته است.

رشد از منظر قرآن

از آنجا که انسان فطرتاً موجودی کمالطلب است، یکی از  بزرگترین آرزوهای او  رسیدن به نهایت مرزهای پیشرفت بوده و در این راه خستگی ناپذیر است:

«لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُوسٌ قَنُوطٌ»[3]

«انسان هرگز از تقاضاى نیكى (و نعمت) خسته نمى‏شود و هر گاه شرّ و بدى به او رسد، بسیار مأیوس و نومید مى‏گردد!»

اما به دلیل محدودیت دایره ی آگاهی ها و نیز عجول بودن در رسیدن به خیرات، رشد طلبیِ فطریِ او، از مسیر واقعی خود منحرف شده و حتی به اشتباه، کمال را در جایی غیر از محل و مسیر آن جستجو می­نماید؛ لذا قرآن، این نیاز بشر را به طور شفاف به او معرفی نموده و بهترین برنامه ها را جلوی دید وی قرار داده است؛ تا در این راه، آسانتر به رشد واقعی نائل شده و گرفتار رشدهای کاذب نگردد:[4]

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی‏ هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبیراً»[5]

«این قرآن، به راهى كه استوارترین راه‏هاست، هدایت مى‏كند و به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مى‏دهند، بشارت مى‏دهد كه براى آنها پاداش بزرگى است.»

اقسام رشد

از آنجا که انسان دارای دو بُعد فردی و اجتماعی است؛ رشد او نیز در این دو مقوله متصور بوده که قرآن، برای روشن ساختن راه انسان در هر دو بُعد فردی و اجتماعی، از افراد رشد یافته و کامل یاد نموده و جوامعی که از نظر مادی به رشد نسبی دست یافته بوده اند، نیز اشاره میکند. در این نوشتار به اختصار به برخی از آن ها میپردازیم:

1.    رشد فردی:

قرآن، در مورد افراد رشد یافته، از ابرهیم (ع) یاد نموده و دربارهی او میفرماید:

«وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمینَ»[6]

«ما، وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگىِ) او آگاه بودیم.»

این آیه ی شریفه از ابراهیم، به عنوان یک شخصیت رشد یافته یاد کرده؛ چرا که او به صورت فطرى و تام، ‏به سوی توحید و معارف حقه هدایت یافته بود. و اضافه ی رشد به ضمیرى كه به ابراهیم بر مى‏گردد (رُشْدَهُ)، اختصاص رشد را به وى مى‏رساند؛ که بر اساس لیاقت و استعدادش به او عطا شده بود.[7]

2.    رشد اجتماعی:

در طول تاریخ جوامعی وجود داشته که از ابعاد مختلف به مراحل بالایی از رشد و تکامل دست یافته­اند؛ قرآن کریم، جامعه  سبا را به عنوان یک جامعه ی رشد یافته و پیشرفته معرفی نموده که با دقت نظر در آیاتی که در توصیف این قوم وارد شده، میتوان به شاخصه های رشد در این جامعه پی برد. برخی از این شاخصه ها از این قرارند:

3.    رشد اقتصادی:

یکی از شاخصه های رشد در جوامع بشری رشد اقتصادی بوده که جامعه ی سبا از آن در حدّ بالایی برخوردار بوده است:

«لَقَدْ كاَنَ لِسَبَإٍ فىِ مَسْكَنِهِمْ ءَایَةٌ  جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَ شِمَالٍ كلُُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ  بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور»[8]

«براى قوم "سبا" در محل سكونتشان نشانه‏اى (از قدرت الهى) بود:

دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه ی عظیم با میوه‏هاى فراوان و به آنها گفتیم:) از روزى پروردگارتان بخورید

و شكر او را بجا آورید، شهرى است پاك و پاكیزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)!»

جامعه ی سبا، از صنعت کشاورزی و اقتصادی، در حدّ بالایی قرار گرفته بود؛ چون، دو مزرعه ی سرسبز در دو طرف این شهر وجود داشته که بواسطه ی حاصلخیزی، تمام اقتصاد این شهر را اداره می­نمود؛ اما بعد از جاری شدن سیل، این رشد نیز از بین رفت.[9]

طی کردن راه رشد و کمال، برای انسان بسیار دشوار و با موانعی همراه است و تا زمانیکه، این موانع از وجود انسان زدوده نشده و سد راهش قرار گرفته، امکان رشد و تکامل برای انسان قابل تصور نیست

4.    رشد امنیت:

رشد امنیت در جامعه از دیگر شاخصه های رشد یافتگی، در جوامع بشری است. قرآن در این رابطه به میزان خیلی بالا، رشد امنیت در جامعه ی سبا را مطرح نموده و میفرماید:

«...وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَْ  سِیرُواْ فِیهَا لَیَالىِ‏َ وَ أَیَّامًا ءَامِنِین‏»[10]

«... و سفر در میان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزدیك) مقرّر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادی ها با ایمنى (كامل) سفر كنید!»

قرآن بیانگر مسافرت های شبانه روزی این قوم، با قریه های نزدیک میباشد که در امنیت کامل صورت می­گرفته است.[11]

5.    رشد سیاسی:

از مهمترین شاخصه های رشد یافتگی در جوامع بشری رشد سیاسی است که بنابر گزارش قرآن، قوم سبا از آن برخوردار بوده اند؛ که جریان مشورت ملکه ی سبأ با بزرگان را اینگونه بیان میکند:

«قَالَتْ یَأَیهَُّا الْمَلَؤُاْ أَفْتُونىِ فىِ أَمْرِى مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتىَ‏ تَشهَْدُون‏»[12]

«گفت: اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو كنید، كه من هیچ كار مهمّى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده‏ام!»

اداره ی جامعه ی سبا با تکیه بر نظام مشورتی، نشانگر رشد و بلوغ سیاسی در آن میباشد. جمله­ی «حَتىَ‏ تَشهَْدُون» حكایت از مشورت ملكه ی سبأ با بزرگان قوم خود در تمام امور بوده و بدون نظر­خواهی از آنان کاری انجام نمیداده است. این مسئله در زمانی که اکثر حکومت ها به صورت استبدادی اداره میشده، بسیار قابل توجه است.[13]

اسلام

عوامل و زمینه های رشد

علیرغم فطری بودن رشد طلبی انسان، دستیابی به رشد قرآنی، نیازمند عواملی است؛ تا انسان را در این راستا یاری نماید. برخی از آنها عبارتند از:

1.    دعا:

یکی از عواملی که زمینه های رشد انسان را فراهم میسازد، دعا به درگاه خداوند احدیت است:

«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنىّ‏ِ فَإِنىّ‏ِ قَرِیبٌ  أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون‏»[14]

«و هنگامى كه بندگان من، از تو در بارهی من سؤال كنند، (بگو:) من نزدیكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، پاسخ مى‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!»

در حقیقت، دعا، نوعی ایجاد ارتباط با خداست که کمال مطلق و منبع رشد اوست؛ و چه رشدی بالاتر از این که بنده ی ناچیز با خداوند عالمیان رابطه ای نزدیک داشته باشد.[15]

2.    کسب علم:

کسب علم و آگاهی از مهمترین عوامل رشد و غذای روح است؛ لذا، هر چه بیشتر به تحصیل علم پرداخته شود، موجب رشد و تغذیه ی بیشتر روح میگردد.[16]قرآن گفتگوی حضرت موسی با همراهش (خضر) را اینگونه بازگو میکند:

«قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا»[17]

«موسى به او گفت: آیا از تو پیروى كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزى؟»

آیه در حقیقت درخواست موسی از خضر را بیان میکند که جهت دستیابی به رشد، از ایشان درخواست آموزش و تعلیم نمود.[18]

3.    عبرت از گذشتگان:

بیان قصه های گذشتگان یکی از مواردی است که خداوند از آنها برای رشد انسان ها در قرآن به کار برده است:

«لَقَدْ كانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما كانَ حَدیثاً یُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[19]

«در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلكه، (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روى او قرار دارد و شرح هر چیزى و هدایت و رحمتى است، براى گروهى كه ایمان مى‏آورند!»

قصص قرآنی از آنجا که افسانه سرایی نبوده؛ بلکه، واقعیات تاریخی را به گونه ای عبرت آموز بیان میکند؛ برای کسانی که طالب رشد و هدایت هستند، بسیار لازم، مفید و راهگشا میباشد.[20]

4.    توجّه به معاد:

توجّه دادن انسان ها به مسأله ی معاد و روز جزا، تأثیر بسیاری در رشد آن ها دارد:

«وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ یَاقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ یَاقَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الاَْخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ»[21]

«كسى كه (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: اى قوم من! از من پیروى كنید تا شما را به راه درست هدایت كنم. اى قوم من! این زندگى دنیا، تنها متاع زودگذرى است و آخرت سراى همیشگى است!»

برای اینکه مؤمن آل فرعون ثابت کند که راه او منجر به رشد و رستگاری میگردد، جهت نفوذ بیشتر در سخنان خود، به مسأله ی معاد اشاره میکند؛ چون، عقیده به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن زندگی پس از مرگ، انسان را به خود میآورد؛ تا برای زندگی ابدی خود نیز اندیشه ای نموده و نیروهای خود را در این راستا به تحرک وادارد.[22]

موانع رشد

طی کردن راه رشد و کمال، برای انسان بسیار دشوار و با موانعی همراه است و تا زمانیکه، این موانع از وجود انسان زدوده نشده و سد راهش قرار گرفته، امکان رشد و تکامل برای انسان قابل تصور نیست. دو نمونه از اهم آن موانع را اشاره میکنیم:

1.    تکبّر:

تکبر ورزیدن در برابر خدای متعال و حقایق الهی، طی رشد و تکامل را از انسان گرفته  و به ضلالت و بدبختی میکشاند؛ زیرا، با اینکه انسان راه رشد و گمراهی را میبیند، اما تکبر و غرور او، از ایمان آوردن به آیات الهی و واردشدن در راه هدایت و سعادت ممانعت میکند و با قرار گرفتن در مسیر لجاجت، راه رشد و هدایت را رها مینماید:[23]

«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَاتىِ‏َ الَّذِینَ یَتَكَبرَُّونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَیرِْ الْحَقّ‏ِ وَ إِن یَرَوْاْ كُلَّ ءَایَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بهَِا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لَایَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَىّ‏ِ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا»[24]

«بزودى كسانى را كه در روى زمین بناحق تكبّر مى‏ورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مى‏سازم! آنها چنانند كه اگر هر

آیه و نشانه‏اى را ببینند، به آن ایمان نمى‏آورند؛ اگر راه هدایت  را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى‏كنند و اگر طریق گمراهى را ببینند،آن را راه خود انتخاب مى‏كنند!»

2.    همنشین ناسالم:

همنشینی و مباشرت با افراد ناسالم یکی از موانع بزرگ در مسیر رشد و هدایت انسان است؛ چرا که این افراد، انسان را به غفلت گرایش داده و از یاد خدا باز میدارند:

«وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی‏ الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُون‏»[25]

«و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى‏برند، و باز نمى‏ایستند!»

آیه بیانگر اینست که مشرکان توسط برادران ناباب خود به سوی گمراهی کشیده میشوند و آنها را در مسیر انحراف یاری میرسانند.[26]

نویسنده :  محمد مؤذنی

تنظیم از گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

[1].  فراهیدی، خلیل بن أحمد؛ العین، انتشارات هجرت، قم ، 1410ق، چاپ دوم، ج‏6، ص242.

[2]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران،بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش ج‏4، ص140؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، 1412ق، ص 354.

[3]. فصلت/49.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج‏12، ص 36.

[5]. إسرا/9.

[6]. أنبیاء/51.

[7]. طباطبائی(علامه)، سیّد محمد حسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفترانتشارت اسلامی جامع? مدرسین، 1417ق، چاپ پنجم، ج‏14، ص 296و 297.

[8]. سبأ/ 15.

[9]. تفسیر المیزان، ج‏16، ص 365.

[10]. سبأ/ 18.

[11]. تفسیر نمونه، ج‏18، ص 64.

[12]. نمل/ 32.

[13]. تفسیر المیزان، ج‏15، ص 359و 360.

[14]. بقره/186.

[15]. قرشى، سید على اكبر،تفسیر أحسن الحدیث، بنیاد بعثت‏، 1377ش، تهران ، چاپ سوم،، ج‏1، ص 338.

[16]. طیب، سید عبد الحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم، ج‏13، ص 396.

[17]. کهف/66.

[18]. تفسیر المیزان، ج‏13، ص 342.

[19]. یوسف/111.

[20]. تفسیر نمونه، ج‏10، ص 101.

[21]. غافر/38- 39.

[22].تفسیر المیزان، ج‏17، ص 332.

[23]. تفسیر نمونه، ج‏6، ص 367.

[24]. أعراف/146.

[25]. أعراف/202.

[26]. تفسیر المیزان، ج‏8، ص381.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.