تبیان، دستیار زندگی
گفت‌و‌گو با استاد محمود فرشچیان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت‌و‌گو با استاد محمود فرشچیان

فرشچیان: یک ایرانی مسلمانم

فرشچیان

محمود فرشچیان که ساکن نیوجرسی آمریکاست، مدتی است به ایران آمده تا در کنار نمایشگاهی که از آثارش در گالری موزه فرشچیان در کاخ موزه سعدآباد برگزار شده، میزبان علاقه‌مندان آثارش باشد.

در اتاقی کوچک نشسته بود و صبورانه به حرف‌های مهمانانش گوش می‌داد. صدها نفر دانشجو، پیر و جوان و حتی کودکانی با پدر و مادرشان آمده بودند تا استاد آثارشان را ببیند و نظر بدهد، راهنمایی‌شان کند و عکسی بیاندازند و امضایی از او بگیرند و...

او نیز در 81 سالگی با آرامش و خوش‌رویی پذیرای تک‌تک مهمانانش بود.

با لهجه‌ای که هنوز یادآور زادگاهش بود، برای علاقمندان توضیحاتی می‌داد و گاه دست به قلم می‌برد و طرح‌هایی می‌زد تا راهنمایی‌شان کند. پس از آنکه از دفتر مدیریت موزه فرشچیان پایش را به گالری گذاشت باز این هجوم خیل علاقمندان به خود او و هنرش بود که بر سرش بارید. دست آخر مسئولان موزه به زحمت او را از طرفدارانش جدا کردند تا به موقع به یک ملاقات برسد. این گفت‌و‌گو در فاصله بین رفت و بازگشت محمود فرشچیان به دفتر مدیر کاخ موزه سعدآباد انجام شد و به لطف استاد که ترجیح داد، راننده را دنبال کارش بفرستند و قدم زنان به سئوالات پاسخ دهد.

شما وقتی از ایران رفتید بسیار جوان بودید و در معرض فرهنگ غرب قرار گرفتید، اما چه چیزی باعث شد در نهایت به یکی از اصیل‌ترین هنرهای ایرانی روی بیاورید و سال‌های سال توان و تلاشتان را به این هنر اختصاص دادید؟

حقیقت و ماهیت این هنر بود که مرا شیفته خود کرد. لطفی که این هنر داشت و رابطه‌ای که بین من و این هنر اصیل ایرانی وجود داشت، مرا آنقدر مجذوب خود کرده بود که نمی‌توانستم به جریان‌های فرهنگ و هنر غربی توجهی داشته باشم.

در واقع این عشق و علاقه شما ناشی از نوع تربیت شما در خانواده بوده است؟

نه، به هیچ وجه. همه عشق من به نگارگری برمی‌گردد به عظمت هنر ایرانی و ارزش والایی که این هنر دارد. احساس من درباره هنر ایرانی این بوده و هست که این هنر ارزش دارد که من همه عمر و زندگی خود را به پای آن بگذارم.

این را همواره گفته‌ام حتی در مصاحبه با نشریات خارجی. اخیرا یک روزنامه کثیرالانتشار که تیراژ چند میلیونی دارد با نام «رکورد» با من مصاحبه داشت، من آنجا هم اعلام کردم که یک ایرانی مسلمان هستم. من می‌دانم که مذهب در خون من و در نهاد من ریشه‌های عمیق دارد. مذهب من در تزکیه و تصفیه روح و کار من موثر بوده است.

نگران این نبودید که نقاشی ایرانی رنگ کهنگی به خود بگیرد و در جریان هنرهای نو فراموش شود؟ آیا نوآوری شما در نگارگری ایرانی و رسیدن به سبک جدیدی در این هنر نتیجه چنین نگاهی به هنر ایرانی بوده‌است؟

نوآوری من در این هنر، برگرفته از اصالت‌ هنر ایرانی و سنت‌های نقاشی ایرانی است. تلاش من این بوده که با حفظ این اصالت و سنت‌ها در جریان هنر معاصر، نقاشی ایرانی را پرورش بدهم و مطمئن بودم چون این هنر برآمده از سنت‌ها و اصالت‌های ایرانی در طی سال‌های بسیار طولانی است، در مواجهه با جریان‌های گذرای هنر معاصر نابود نخواهد شد و به حیات خود ادامه خواهد داد.

من هرگز نگران این مسئله نبودم که در فضایی که جریان‌های مختلف و مکاتب متعدد شکل می‌گیرند، نقاشی ایرانی نابود شود و یا مخاطبی نداشته باشد چرا که به ارزش‌های این هنر و قابلیت‌ها و توانایی‌های آن ایمان داشتم و دارم. هنر ایرانی مبتنی به اصالت عظیمی است و همین به من اطمینان می‌داد که این هنر هرگز از بین نخواهد رفت. بسیاری از جریان‌های مهم هنری به دلیل نداشتن چنین اصالتی با وقفه روبرو شدند و از بین رفتند.

از همان زمانی که جوان بودید به این مسئله واقف بودید یا در طول زمان به این نتیجه رسیدید؟

نه، از همان دوران جوانی می‌دانستم که نقاشی ایرانی این قابلیت را دارد که پرورش پیدا کند و به حیات خود تا سال‌های سال ادامه بدهد.

مخاطبان آثار شما تردیدی ندارند که آنچه شما به هنر نقاشی ایرانی داده‌اید از جمله تابلوی عصر عاشورا و ضامن آهو، تنها نتیجه هنرمندی شما و تسلطتان بر تکنیک  و فن نقاشی نیست. در پس این آثار به جز دانش هنری و دستان توانمند، چیزهای دیگری را هم می‌توان دید که من نمی‌توانم نام جامعی برای آن پیدا کنم. خود شما فکر می‌کنید چه چیزهایی به آثارتان روح بخشیده است؟

من آدمی مذهبی هستم و به مذهبم اعتقاد زیادی دارم. این را همواره گفته‌ام حتی در مصاحبه با نشریات خارجی. اخیرا یک روزنامه کثیرالانتشار که تیراژ چند میلیونی دارد با نام «رکورد» با من مصاحبه داشت، من آنجا هم اعلام کردم که یک ایرانی مسلمان هستم. من می‌دانم که مذهب در خون من و در نهاد من ریشه‌های عمیق دارد. مذهب من در تزکیه و تصفیه روح و کار من موثر بوده است.

یعنی این اعتقاد مذهبی شما باعث شده در هنر به تعالی برسید؟

اعتقاد مذهبی یکی از عوامل بوده است. خیلی‌ها هستند که اعتقادات مذهبی دارند و اعتقاداتشان هم  از من بسیار عمیق‌تر و قوی‌تر است، اما چیزهای دیگری که به من کمک کرد تا در نقاشی ایرانی به موفقیت برسم، پشتکار، مطالعه، ریاضت و خیلی چیزهای دیگر بوده است.

به پشتکار اشاره کردید؛ داستان زندگی شما پر از ماجراهایی است که نشان می‌دهد همیشه انسان سخت‌کوشی بوده‌اید و برای رسیدن به هدف لحظه‌ای درنگ نکرده‌اید. این پشتکار در شما یک خصوصیت ذاتی است یا ناشی از عشق و علاقه شما به هنر و شاید هم خصوصیتی در راستای اعتقادات مذهبی شما؟

فکر می‌کنم این خصوصیت در من بیش از هرچیز به خاطر عشق به هنر است و نه فقط به هنر بلکه ناشی از اعتقاد من به ارائه کارهای ارزشمند است. همواره سعی کردم کارم را به بهترین شکل ارائه کنم.

 کسی نمی‌تواند منکر سهم عشق در شکوفایی یک هنرمند شود، اما امکانات و شرایط چقدر در شکوفایی استعدادهای یک هنرمند نقش دارد؟

به نظر من، شرایط خوب را هر کسی خودش برای خودش می‌سازد. من هنرمند نباید دست روی دست بگذارم و منتظر شوم تا شرایط را برای من مهیا کنند. شرایط هر کسی را هوش او، فراست او و تلاش و پشتکارش ایجاد می‌کند.

یعنی معتقدید یک هنرمند در بدترین شرایط و در محروم‌ترین جامعه هم می‌تواند استعدادهایش را به شکوفایی برساند و بدرخشد؟

صد در صد. من خودم تابلوهایی از خیام ساخته‌ام که کارهای بدی نیستند و فکر می‌کنم به لحاظ تکنیک و ایده و نحوه ارائه کار، آثار جالبی باشند، این تابلوها را در سخت‌ترین شرایط زندگی‌ام ساخته‌ام. در شرایطی که به لحاظ روحی و به لحاظ مالی اصلا اوضاع خوبی نداشتم؛ شرایطی که می‌تواند هر انسان مصممی را هم از پای در بیاورد اما چون هدفم را عالی می‌دیدم و نگاهم به سوی آینده بود، به این شرایط بد غلبه کردم.

زمانی که جوان بودید و هنوز در حال تحصیل، امروزتان را برای خودتان ترسیم کرده بودید؟

نه اصلا. مگر من الآن پیر شده‌ام خانم؟!

منظور من جایگاه علمی و هنری امروز شماست نه سن و سالتان!

بله. متوجه هستم، اما آن زمان من به خودم فکر نمی‌کردم؛ به این فکر می‌کردم به جایی برسم که در خور شأن فرهنگ و هنر کشورم باشد.

شما از معدود استادانی هستید که همچنان که در قید حیات هستید و سایه‌تان بالای سر هنر ماست، موزه‌هایی به نام شما نامگذاری شده و ...

این موزه‌ها برای مملکت ساخته شده.  موزه را برای شخص من نساخته‌اند، کاری که من کردم این قابلیت را پیدا کرده که برایش موزه بسازند.

درست است، اما وقتی نام شما برای یک موزه انتخاب می‌شود، نشان از آن دارد که برخلاف بسیاری از هنرمندان، دیده شده‌اید و قدرتان شناخته شده!

بله، اما این نامگذاری به خاطر عشق و پشتکار من و نفس کاری است که ارائه کرده‌ام، نه به خاطر خود من. نام من روی این موزه به این دلیل است که به این نتیجه رسیده‌اند کار من این شایستگی را دارد که موزه‌ای برای گردهم آوردن آثار هنری داشته باشد. به همین دلیل هم من باید از وزارتخانه‌های ذی‌ربط و کسانی که این امکان را برای هنر کشورم فراهم کرده‌اند تشکر کنم.

شما سال‌هاست در عرصه هنر فعالید و در دوره‌های مختلفی کار کرده‌اید. در داخل کشور و خارج از آن، قبل از انقلاب و بعد از آن، در زمان جنگ و در فضاهای مختلف سیاسی و مدیریت دولت‌های مختلفی که هر کدام شیوه خودشان را در اداره امور فرهنگی و هنری کشور داشته‌اند. به اعتقاد شما مدیران اجرایی چقدر می‌توانند در جریان هنر و فرهنگ نقش داشته باشند و این نقش چگونه باید ایفا شود؟

من خودم به شخصه هرگز خواسته یا توقعی از دولت‌ها نداشته‌ام چون آنقدر هنر عظیم و ارزشمند است که خودش به تنهایی برای هنرمندان و هنردوستان کفایت می‌کند. به همین دلیل آنهایی که به راستی عاشق هنر هستند، به نوع مدیریت هنری یا اقدامات دولت‌ها کاری ندارند.

این نکته را قبول ندارید که برنامه‌‌ریزی در عرصه فرهنگ و هنر و داشتن سیاست‌های درست و اصولی می‌تواند به رونق هنر و رشد آن بیانجامد؟

چرا مسلم است که برنامه‌ریزی برای جریان هنر می‌تواند نتایج خوبی داشته باشد. مثلا من بارها از مسؤولان امر خواسته‌ام مرکزی برای آموزش هنرهای اصیل ایرانی تأسیس کنند. این درخواست هرگز به خاطر خودم نبوده چرا که سن و سال من اجازه چنین منفعت‌طلبی‌هایی را نمی‌دهد. من نه سمتی می‌خواهم و نه اصولا احتیاجی به چنین مرکزی دارم.

این خواسته من به خاطر اصالت‌های هنری این سرزمین است و کسانی که به این هنرهای اصیل عشق می‌ورزند. به همین دلیل هم بارها و بارها به مسؤولان نامه نوشتم و این خواسته را با آنها در میان گذاشتم، اما تا این لحظه هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته است. در این شرایط چه می‌شود کرد؟ کار دیگری از دست من برنمی‌آید.


گفتگو : آذر مهاجر- خبر آنلاین

تنظیم از گروه هنر تبیان