در خلوتگه عشق
در خلوتگه عشق
از مرحوم حجة السلام سید محمود یزدی که در بیرونی مرحوم ملکی می نشست نقل شد که گفته بود: شبها که ایشان برای تهجد بر می خاست مدتی در رختخواب ضمن اجرای دستوراتی و آدابی هنگام برخاستن از خواب از قبیل: سجده و دعا، گریه می کرد پس به صحن منزل می آمد و به طرف آسمان نگاه می کرد و آیات(اِنّ فی سماوات و الارض...) سوره آل عمران، آیات 190و 191 را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد و پس از وضو ساختن چون به مصلایش می رسید مشغول تهجد می شد که دیگر حالش خیلی منقلب می شد، او گریه های طولانی در نمازها و مخصوصاً درقنوت ها داشت تا آنجا که بعضی ایشان را جزء بکائین عصر به شمار آورده اند.
توقف در منزلگاه ابدی فرزند
حاج آقا شالچی فرمودند: روزی همراه استادم مرحوم میرزا جواد آقا ملکی قد می زدیم که ایشان در جایی نشستند و مشغول خواندن چیزی شدند و احساس کردیم ایشان مشغول فاتحه خوانی هستند و در عین حال قبری را هم نیافتیم. از ایشان سوال کردیم آیا قبر بزرگی در اینجاست که مشخص نیست و ما نمی دانیم؟
ایشان با لبخندی گذشتند ما فهمیدیم که مایل به جواب گفتن نیستند پس ازاین ماجرا هفته بعد فرزند ایشان فوت کرد و درهمان جا دفن گردید و معلوم شد که مرحوم ملکی خبر این حادثه را از قبل می دانستند.
جاذبه کلام های عارف بزرگ
دانشمند خطیب و محترم نامی،استاد فاطمی نیا تبریزی در کنگره بانو اصفهانی فرمودند: در مورد جمال السالکین آیة الله آقا میرزا جواد آقا تبریزی می نویسند که وقتی در مجلس می نشست می فرمود: ای مردم! یکی از نامهای خداوند غفار است، همین را که می گفت چند نفرغش می کردند و آنان را از مجلس بیرون می بردند.
آیة الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم می فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آنچنین تاثیر آتشین بر دلها می گذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان غش می کردند و بی هوش می شدندو روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تاثیر سخنان شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشتند و بی هوش روی زمین افتاده است.
تنظیم برای تبیان آشتیانی
منبع سایت بوستان ولایت