بادهی گلگونو به خاطر دارم که در روایتی دیدم که قرآن در آن روز به هر کس که میگذرد از آن کس زیباتر و نورانیتر است تا اینکه به پیامبر اسلام برسد که با آن حضرت مساوی است.میرزا جوادآقا ملکی تبریزی
به مناسبت یادنامه آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، برگزیدهای از سه کتاب "رسالهی لقاءالله"، "اسرارالصلوة" و "المراقبات" را تحت عنوان "بادهی گلگون" ــ معروف است که میرزا در قنوت نماز شب میخوانده است:
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن
ضرورت اشتغال سالک به عیوب خویش
ای طالب اصلاح باطن! اگر خدا بندهای را کمک نمود که بر نفس خود غالب آمد و او را به عیوب نفس و آفات عملش آگاه نمود و راههای نفوذ شیطان را در وجود او به او نمایاند، چنین کسی به جای عیبجویی از دیگران به خود مشغول میشود و تا آنجا پیش میرود که خود را از سوء رفتار و کردار از همه بدتر میبیند و هر که را غیر خود میبیند، متقیتر و بهتر از خود میپندارد و این حال از بهترین حالات بنده است؛ بلکه در بعضی اخبار آمده که "این صفت آخرین مرتبه از صفات حسنه و تمام امر است" و اگر تصور این مطلب برایت مشکل باشد که چگونه ممکن است که مومن همهی مردم را از خود بهتر بداند؛ در حالی که در بین مردم فساق و نابکارانی هستند و از انجام هر گناه کبیرهای علناً رویگردان نبوده و به هر معصیتی دست میزنند و مسلماً او از آنها متقیتر خواهد بود و این امر احتمالش هم دشوار است؛ تا چه رسد به قطع و یقین، میگویم تصور این حقیقت پس از تامل در حال کسانی که خوف و عشق و شوق بر دلهایی آنان غالب آمده به گونهای که قلب آنها را مالک گشته است و بر درون و سِر آنها تسلط یافته و آثارش در اعضاء و حواس آنها آشکار است؛ برایت میسر خواهد شد، زیرا چنین افرادی را میبینی که به خلاف حس حکم میکنند.
آیا آن مثل معروف را نشنیدهای که مار گزیده از ریسمان سفید و سیاه هم میترسد؟ با این که یقین دارد که آن ریسمان نمیتواند ضرری به کسی بزند. و آیا شرح حال کسانی که شوق و محبت بر آنها غالب آمده نشنیدهای که چه بسا با آتش، بدن آنها سوزانیده میشود؛ ولی آنها به خاطر غلبهی لذت وصال احساس درد و رنج نمیکنند؟!
مومن هم آنگاه که عظمت مولایش بر او تجلی کند و مراتب عطوفت و مهربانی و عنایت حضرت حق تعالی بر او معلوم گردد و از طرف دیگر جنایات و گناهان خود را نسب به این خدای بزرگ و مهربان در نظر آورد و از حکم عدل و جلال او اندکی آگاه شود؛ خوف بر عقل او غلبه کند و در دلش اثر گذارد و بر حواس او غالب آید و در نتیجه او به این مطلب میرسد که گناه و معصیتی که دارد ممکن نیست که در عالم مثل او یافت شود و گاهی بر اثر حیا و شرمساری از اعمال خود از این هم فراتر می رود و اگر علاوه بر خوف و شرمساری شوق و محبت هم بر او غالب شود؛ از دو مرحله پیشین اثرش بیشتر خواهد بود. تا آنجا که کارش به جایی میرسد که بر خلاف حس حکم میکند و مردم چنین میپندارند که عقلش زایل گشته، در حالیکه چنین نیست، بلکه افرادی از مشاهدهی عظمت ذات اقدس حق بیمار گشتهاند و شدت سلطان او تبارک و تعالی عقل آنها را برده است و دیگران آنان را بیمار میپندارند؛ در حالی که آنها را مرضی نیست. بلکه از اولیاء خدا هستند که جز خدا فکر و ذکری ندارند و جز ذات اقدس او به چیز دیگری نمیپردازند و همت و مقصودی جز رضای محبوبشان برای آنها نیست و به چیزی از دنیا و آخرت به جز او اعتنایی ندارند.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟! فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟! دیوانه کنی هر دو جهانش بخشید یوانهی تو هر دو جهان را چه کند؟!
میگویم ای دریغ و آه از آنچه ما در آن هستیم. " انا لله و انا الیه راجعون" از غلفت و غروری که ما را در این دنیا فرا گرفته و تاسف و حسرتی که در آخرت نصیب ما خواهد شد، این مصیبتی است بس بزرگ که عقابی سخت در پی دارد.
مقصود اصلی نماز
ای سالک طریق قرب، اگر توانستی که به حقیقت قلبت اعتقاد پیدا کنی به این که نماز معراج بنده و زیارت پروردگار است. در خواهی یافت که نماز موجب رستگاری و بهترین اعمال است، در نتیجه از این که تنها به انجام صورت اعمال و ارکان نماز بپردازی و اذکار و مناجاتهای آن را تنها بدون توجه به معنای آن بر زبان آوری، راضی نخواهی گشت و قلب و روحت از افعال و قرائت و مناجات و تکبیر آن متاثر خواهد شد.
و مقصود اصلی از نماز بلکه روح و حقیقت آن چیزی جز همین امر نیست و در این صورت است که از قرائت و مناجات، لطایفی که در گفتگوهای بنده با خدا در هنگام نماز نهفته و در اخبار وارد شده؛ انسان لذت خواهد برد.
حصن توحید و ولایت
ای پناه آورنده به حضرت دوست. حصن و قلعه و دژ الهی کلمهی طیبه "لاالهالاالله" و ولایت اولیاء اوست، چنان که در اخبار آمده که "لاالهالاالله حصنی" و "ولایة علیبن ابیطالب حصنی" و کسی واقعاً متحصن به لاالهالاالله شده است که معبودی غیر از ذات اقدس برای او نباشد و متحصن به ولایت امیرالمومنین کسی است که قدم جای قدم آن مولا بگذارد و در تمام حرکات و سکنات خود به آن بزرگوار اقتدا کند.
اما کسی که هوای نفسش را به خدایی گرفته و مشایع پیرو و دشمنان خدا و امیرالمومنین گردیده و از سنت آنها پیروی میکند؛ چنین کسی را اگر متحصن به حصن شیطان و درآمده در قلعه و دژ ابلیس بدانیم سزاوارتر است از این که او را در زمرهی متحصنین به حصنالله به حساب آوریم.
مراقبهی سالک در تلاوت قرآن
بدان ای سالک مراقب که قرآن امری بس بزرگ بوده و برای آن نزد خدای متعالی شانی والاست و آن شفیعی است که اگر شفاعت کند؛ شفاعتش پذیرفته میشود و اگر از کسی بد بگوید تصدیق میشود و ذات اقدس حق در چند جای از کتاب خود از قرآن به نور یاد نموده و نور مساوی با معنای وجود و هستی است.
قرآن موجودی شریف و حکیمی صاحب بیّنات حیات و زندگی و نطق و برای او در هر عالمی صورت و جمالی است و روز قیامت که شود او در زیباترین صورت تجلی کند؛ و بر مسلمانان میگذرد و میگویند؛ او از ماست بر پیامبران می گذرد و میگویند: از ماست؛ از آنها هم میگذرد و به ملائکه میرسد میگویند؛ از ماست تا این که نزد حضرت پروردگار منتهی میشود. پس برای قاریان خود شفاعت کند تا آن که هر یک از آنها را به همان منزلی که خود دارد برساند.
و به خاطر دارم که در روایتی دیدم که قرآن در آن روز به هر کس که میگذرد از آن کس زیباتر و نورانیتر است تا اینکه به پیامبر اسلام برسد که با آن حضرت مساوی است.
و برای قرآن حقیقتی است غیر از این خط و نقشی که به دست ماست. رسول خدا فرمود: "اولین کسی که بر خداوند عزیز جبار درآید من هستم و پس از من قرآن و اهلبیت من." و خلاصهی کلام آن که برای قرآن حقیقتی و روحی و حیاتی است و او تجلی و پرتوی از تجلیات اولیهی ذات اقدس حق است. بلی برای آن در عالم الفاظ صورتی و لفظی و در عالم نقش و نگارش، صورتی منقوش است و حال، حقیقت آن هر چه که باشد بر بندهی مراقب است که حرمت قرائت آن را مراعات کند و با توجه به عظمت متکلم آن که این کتاب کلام او است؛ به عظمت آن پی ببرد و بداند که اگر استتار انوار او به صورت حروف و کلمات نبود، در مقابل تجلی و پرتو افشانی آن نه عرش را یارای ثبات و استقامت بود و نه فرش را و اجزاء عالم از عظمت و بزرگی سلطان او و پرتو انوارش متلاشی میگشت و اگر ذات اقدس حق نگهبان و نگهدار کلیمش نبود؛ طاقت شنیدن کلامش را نداشت، هم چنان که کوه، در برابر مبادی تجلی او طاقت نیاورد و ریزه ریزه گشت و حضرت موسی بیهوش افتاد.
و در هنگام تلاوت قرآن در آیات آن تدبر نما و از آن چه مانع فهمیدن آن میشود، خویشتن را خالی نما، زیرا شیطان بر دلهای بیشتر قاریان قرآن پردههایی افکنده که آنها را از فهم حقایق قرآنی و عجایب احکام آن و تازگیهای اشارات و دقایق و ریزه کاریهای اسرار آن باز میدارد و مانع میشود و از رسول خدا رسیده که فرمود اگر نبود گردش شیاطین بر گرد دلهای بنیآدم هر آینه آنان ملکوت را مشاهده مینمودند.
تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
منبع کتاب نیوز