آغاز پیدایش نقد ادبی در روم باستان
ادبیات رومی از انتشار و گسترش تمدن, فرهنگ و ادبیات یونانی در میان رومیان پدید آمد. رومیان پیش از آشنایی با یونانیان, آشنایی چندانی با شعر و ادبیات نداشتند و حتی واژه ای ویژه برای نامگذاری شعر و ادبیات در زبان آن ها موجود نبود. رومیان پیش و بیش از آن كه اهل ذوق و ادب و هنر باشند, مردان رزم و مبارزه و سیاست بودند و از فنون جنگ آوری و رقابت سیاسی بیشتر از فنون ادبی سر در می آوردند. به قول ویرژیل:
« رومیان برای هنر آفریده نشده بودند, بلكه جهت سلطه و حكومت ساخته شده بودند.»
از نظر آن ها هرگونه فعالیت فكری و ذوقی , تلف كردن وقت و هدر دادن عمر با ارزش بود. آن ها مردان كار و مكر و پیكار بودند و كسانی را كه شعر می گفتند, خیال می بافتند,یا به اندیشه های فلسفی و حكمت آمیز می پرداختند, افرادی بیكاره, لاابالی, مفتخور و ولگرد می شمردند.
ادبیات در حدود سال 272 پیش از میلاد به وسیله ی " لیویوس آندرونیكوس" كه در آن سال در جنگی در ناحیه ی " تارنتوم" اسیر رومیان شده بود, به روم راه یافت. او زبان های لاتینی و یونانی را به فرزندان مالك خود و گروهی دیگر آموخت, و برای رومیان " اودیسه" را به نظم " ساتورنی" لاتینی ترجمه كرد و آن نظمی بود با بیت هایی كه دارای وزن های نامنظم و گسسته بود و بر مبنای تكیه ی حروف تقطیع می شد.
آندرونیكوس, به پاس خدمات فرهنگی و ادبی اش از بندگی آزاد شد و در قبال این آزادی ماًموریت یافت كه برای مسابقات جشنواره ی روم یك تراژدی و یك كمدی بنویسد و در جشنواره, آن ها را به نمایش بگذارد. او این نمایش ها را مطابق نمونه های اصیل یونانی ساخت و بر روی صحنه آورد و خودش در مقام بازیگر نقش اصلی به ایفای نقش پرداخت و شعر های نمایش را همراه با نوای فلوت به آواز خواند.
نمایش های ادبی آندرونیكوس مورد توجه فراوان مقامات دولتی قرار گرفت و سبب شد تا آن ها به او و سایر شاعران اجازه ی تشكیل انجمن های ادبی بدهند و به این ترتیب انجمن ادبی مهمی به وجود آمد كه نشست ها و همایش های ادبی خود را در معبد مینروا بر پا می كرد و از آن پس رسم شد كه از این گونه نمایش های صحنه ای در جشن های همگانی اجرا شود.
چند سال پس از این نخستین نمایش تاریخی, " كنایوس نایویوس" با نوشتن كمدی جالبی به سبك كمدی های آریستو فانس, دغلكاری های سیاسی متداول در پایتخت را بی پروا هجو كرد كه خشم سنت پرستان را بر انگیخت و با شكایت از او, وی را به محاكمه كشیدند و به زندان انداختند. او پس از عذر خواهی رسمی و اعتراف به خطاكاری و طلب بخشش, آزاد شد, اما دیری نگذشت كه با سرودن هجویه ی تند و تیزتر از اولی, از روم تبعید و طرد شد. در دوران تبعید, حماسه ای در تشریح چگونگی بنیان گذاری دولت روم سرود كه بعدها الهام بخش ویرژیل, بزرگترین شاعر روم, در بخش های گوناگونی از آثارش شد. نایویوس, هم چنین , نمایشنامه ای به شعر, بر اساس تاریخ روم نوشت. از او با نهایت افسوس بیش از چند قطعه ی ادبی كوتاه باقی نمانده كه همین قطعات كوتاه نشان دهنده ی طبع روان و ذوق سرشار و نبوغ آمیز اوست.
یكی از مهم ترین ادیبان این دوران روم, " كوینتوس انیوس" بود كه در یونان زاده شد و به وسیله ی " كاتو" به روم آورده شد. او در تارنتوم درس خوانده بود و روح پر شورش از درام های یونانی كه در تماشاخانه های تارنتوم دیده بود, اثری ژرف پذیرفته یود.هنگامی كه او به روم آمد, از راه تدریس زبان های لاتینی و یونانی و خواندن سروده هایش برای دوستانش, به گذراندن روزگار پرداخت. سرانجام به عضویت در انجمن " سكیپیوییان" كه حلقه ای بود از دوستداران فرهنگ " هلنیسم", پذیرفته شد. این انجمن, كانونی بود برای تشویق و گسترش ادبیات و فلسفه ی رومی ـ یونانی, تبدیل زبان لاتینی به زبانی ساخته و پرداخته و روان و رسا, رهنمون شدن شاعران رومی به سرچشمه های الهام بخش شعر یونانی, و فراهم آوردن خواننده و شنونده برای شاعران یا نویسندگان صاحب قریحه آما گمنام ودارای آینده ی درخشان.
انیوس بر این باور بود كه جانشین بر حق هومر است و روان هومر پس از گذر كردن از كالبدهای بسیار, در مسیر تناسخ, و از جمله گذر كردن از كالبد فیثاغورس, و هم چنین از كالبد یك طاووس, به او رسیده و در بدن او حلول كرده است. او چندین كمدی و دست كم بیست تراژدی نوشت و هیچ شكلی از شعر و ادب نبود كه انیوس در آن عرصه طبع آزمایی نكرده باشد.
انیوس تاریخ حماسی روم را به گونه ای بسیار دلنشین و جذاب به نظم درآورد و سالنامه هایش تا زمان " ویرژیل" چكامه ی ملی روم به شمار می آمد, افسوس كه از آن ها جز چند قطعه ی پراكنده به جا نمانده است. این كلام مشهور از اوست:
« دولت روم بر پایه ی اخلاقیات كهن و مردان بزرگش استوار است.»
حماسه ی منظوم انیوس انقلابی عظیم در وزن شعر رومی پدید آورد و شعر روان و نرمش پذیر " شش وتدی" یونان را جانشین اسلوب سست " ساتورنی" نایویوس نمود.
انیوس زبان لاتینی را استحكام, جلا و صیقل بخشید و آن را خوش ساخت و نكوپرداخت كرد. برای شعر رومی قالب های نوین ایجاد كرد و برای شاعران بزرگ آینده, چون " لوكرتیوس" , "هوراس", و " ویرژیل" روش بیان و موضوع ادبی و ماده ی خام اندیشه فراهم كرد.
او در هفتاد سالگی پس از سرودن این بیت غرور آمیز برای سنگ مزارش, در گذشت:
برای من اشك مریز و به ماتم منشین
كه من روی لبان مردمان, برای ابد, پاینده و زنده ام.
ادیب مشهور دیگر این دوره " تیتوس ماكیوس پلاوتوس" ـ مشهور به دلقك بی چاك و دهن ـ بود. او مدتی به عنوان كارگر صحنه ی نمایش زندگی گذراند و پولی اندوخت, بعد پولش را وارد بازار سوداگری و معاملات تجاری كرد و چون همه ی آن را از دست داد, ناچار برای امرار معاش به نمایشنامه نویسی روی آورد و به اقتباس از آثار نمایشی یونانی پرداخت.او بیش از صد و سی نمایشنامه نوشت یا تصحیح و ویرایش كرد كه از آن ها حدود بیست تا باقی مانده است.
راز توفیق كمدی های " پلاوتوس", وقوع پشت سر هم و بی وقفه ی وقایع مطایبه آمیز و مضحك, جناس های سبكسرانه, بازنمودن صحنه هایی از زندگی خصوصی مردم كوچه و بازار روم با همه ی زشتی ها, وقاحت ها , قباحت ها و جنبه های زننده و هرزه اش, بازنمودن حال و روز زنان بی پروا, و تشریح عواطف شگفت انگیز و لجام گسیخته ی آنان, و نمایش حوادت روزمره ی زندگی به طرزی خنده دار و مسخره بود.
نمایشنامه نویس و ادیب دیگر این دوره " پوبلیوس ترنتیوس آفر" , مشهور به" ترانس" است كه برده ای بربر و از نژاد سامی بود. اربابش, " ترنتیوس لوكانوس", كه سناتوری رومی بود, چون متوجه قریحه و استعداد شگفت انگیز این غلام نوجوان شد, او را به وجهی نیكو و شایسته تربیت كرد و سرانجام نیز آزادش كرد. جوانك به نشانه ی سپاس نسبت به صاحبش, نام او را بر خود گذاشت, و شروع به نوشتن نمایشنامه های دل انگیزی كرد كه به زودی شهرت و محبوبیتی بی نظیر و استثنایی یافتند. از نخستین نمایشنامه هایش, " آندریا" و " هكورا" چیزی به جا نمانده است. فقط می دانیم كه " هكورا" توفیقی نیافت و در نخستین اجرا با شكست سنگینی مواجه شد كه به آن پیش از این اشاره شد.
مشهورترین نمایشنامه اش " خویشتن آزار" نام داشت و با نوشتن و اجرای آن بخت و اقبال به سراغش آمد و نمایش با استقبالی بی نظیر روبرو شد. این نمایش داستان پدری است كه پسرش را از ازدواج با دختر محبوبش منع می كند و چون پسر با وجود منع اكید پدر , با محبوبه اش ازدواج می كند, و از دستور پدر سر پیچی می كند, پدر خشمگین می شود و در اوج خشم و غضب , پسرش را از خانه می راند و او را طرد و از فرزندی خود محروم می كند. مدتی بعد, پدر از رفتار زشت خود پشیمان می شود و برای آن كه خود را به خاطر این تصمیم عجولانه و نا بخردانه تنبیه و مجازات كند, تمام ثروت فراوان خود را به جا می گذارد و می رود در گوشه ای, بقیه ی عمر را به تنگدستی و مشقت می گذراند. چون یكی از همسایگانش به قصد شفاعت و وساطت نزد او می آید و می كوشد او را از تصمیم هایی كه گرفته منصرف كند, پدر از او می پرسد, چرا این چنین در مورد مشكلات دیگران احساس مسئولیت و دلسوزی می كند؟ همسایه در پاسخ, این جمله ی مشهور را كه بعد ها در طول تاریخ ادبیات و فرهنگ بارها به آن استناد شد و اندیشمندانی چون ماركس آن را بسیار دوست می داشتند و به مناسبت های گوناگون بر زبان می اوردند, بیان می كند:
« انسانم, و به هیچ چیز انسانی بی اعتنا نمی توانم بود.»
نمایشنامه های " ترنتیوس" سرشار بودند از روح یونانی. اغلب این نمایشنامه ها عنوان یونانی داشتند و در آن ها زندگی یونانیان و آداب و رسوم آن ها مورد توجه قرار گرفته و از اشاره ی مستقیم به زندگی رومیان به دلایل مختلف پرهیز شده بود.
آثار " ترنتیوس" سرزندگی و شوخ طبعی سرشار آثار " پلاوتوس" را نداشت و هرگز نشانی از توجه به زندگی رومیان در آن ها دیده نمی شود.جملات نغز و دلنشین و عبارات زیبای فراموش نشدنی در آثار او فراوانند, مانند:
« بخت یار دلیران است.» یا « به شماره ی آدمیان عقیده هست.»
نمایشنامه هایش سرشار از اندیشه های بلند و عمیقند و فهم آن ها نیازمند به چنان هوش فلسفی و نكته سنجی ادبی است كه نزد توده های عوام یافت نمی شد. به همین دلیل آثارش به درستی در زمان خودش درك نشدند.
كمدی هایش نیمه تراژیك بودند و ماجراهای خوش ساختی داشتند كه اگر چه خیلی كند و آرام پیش می رفتند, اما نغز و پر مغز و عمیق بودند. سبكش بیش از اندازه هموار و گفتگوهایش به نهایت آرام و كند بودند و دنبال كردن آن ها حوصله و شكیبایی بسیار می طلبید كه نزد رومیان آن زمان نادر و كمیاب بود.
سیسرون( كیكرو) او را بهترین شاعر عصر جمهوری روم می شناخت. ژولیوس سزار( قیصر) او را شیفته ی سخن ناب نامید و تنها ضعف آثارش را فقدان نیروی خنده و خنداندن دانست.
با این همه ترنتیوس, خدمتی بس بزرگ به ادبیات رومی كرد, و خدمت بزرگش این بود كه با الهام از زبان و ادبیات یونان, سرانجام زبان لاتینی را به صورت چنان ابزار بیان ادبی پر قدرت و نرمش پذیری درآورد كه یك قرن بعد, نثر سیسرون و نظم ویرژیل را امكان بروز و ظهور بخشید.
" ماركوس پوركیوس كاتو" را شاید بتوان نخستین نظریه پرداز و منتقد ادبی رومی شمرد. او از دلبستگان به سنت های اصیل رومی بود و هجوم ادبی, فلسفی, علمی, هنری و فرهنگی یونان به روم و ایجاد دگرگونی های عمیق و گسترده در آداب و سنن و روحیات و تلقیات و نگرش رومی در اثر این هجوم و نفوذ باعث نگرانی و تشویش خاطرش بود. كاتو در رشته ی حقوق تحصیل كرده بود و وكیل مدافعی زبر دست با بیانی گرم و پر شور و قانع كننده بود كه با فصاحت و بلاغت بسیار سخن می گفت, و سخنانش هیجان و شور بسیار بر می انگیخت. در جوانی به رم رفت و در 30 سالگی به مقام خزانه داری رسید, سپس مقامات عالیتر دولتی از شهربانی و پرایتوری تا كنسولی و در نهایت سنسوری را یكی پس از دیگری به دست آورد. او 26 سال تمام در مقام سربازی سلحشور و سرداری لایق در جنگ ها شركت كرد و در پیروزی ها و فتوحات بسیاری , پا به پای سربازانش شركت كرد. در دوران های كوتاه صلح و آرامش به سخنوری و سخن پردازی می پرداخت و بزرگترین سخنور زمان خود بود, اگر چه در خطابه های خود هر جا فرصت یافته, سخنوران و سخن پردازان را نكوهیده و سرزنش كرده است. رومیان با شیفتگی شوق آمیزی دور او جمع می شدند و به خطابه های شورانگیز او گوش جان می سپردند, زیرا هیچ كسی تا آن زمان , چون او با چنان صداقت و لطفی, و با چنان جملات نیشدار و گزنده ای با ایشان سخن نگفته بود.
كاتو نخستین نثر نویس بزرگ زبان لاتین بود. رساله ی مشهوری در باره ی فن خطابه نوشت و شیوه ی ناهموار و پر دست انداز خطابت رومی را بر روانی سبك آموزگاران فن بلاغت یونانی ترجیح داد.
مهم ترین اثر " كاتو" , كتاب " اصول" اوست كه اكنون در دست نیست و در آن نویسنده, به طور مفصل و با شهامت كم نظیری به شرح حوادث تاریخ ایتالیا از آغاز تا زمان خود پرداخته و در باره ی همه ی نهادهای سیاسی و حكومتی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین خود, از آغاز تا دوران خود به بحث و توصیف پرداخته است. كاتو این اثر را به عنوان بخشی از دائره المعارفی نوشت كه قصد داشت آن را به طور كامل در همه ی امور برای تربیت پسرش تدوین كند. او با نگارش این دائره المعارف به زبان لاتینی امیدوار بود كه جانشین مناسبی برای متون یونانی بیافریند, زیرا بر این باور بود كه آموختن ادب و فلسفه ی یونانی, ذوق طبیعی و سالم جوانان رومی را به انحراف می كشد و آن ها را گمراه می كند. او به پسرش در این باره چنین نوشت:
«یونانیان مردمی سركش و تبهكارند. از من بپذیر كه چون ادبیات خویش را بر روم ارزانی دارند, همه چیز را تباه خواهند كرد.»
كاتو به سبب داشتن چنین عقایدی با حلقه ی سكیپیوییان كه نشر فرهنگ و ادبیات یونانی را در روم, شرط رشد و نضج ادبیات لاتینی و اندیشه ی رومی می شمرد مخالف بود و با تمام قوا تلاش كرد كه جلو چنین نفوذ و رسوخی را بگیرد.
كاتو را باید اصیل ترین نماینده ی فرهنگ و ادبیات خالص و ناب رومی دانست, اندیشه ها و نظریات ادبی او درباره ی معیارها و موازین درست شعر, نظم, نثر و خطابه مكتب و آموزشگاهی بزرگ شد برای آموزش و پرورش خطیبانی چون سیسرون و شاعرانی چون تاسیت و هوراس, كه در دهه های پس از او به عنوان شاخه های بارور و شكوفای درخت اندیشه و پویش فكری و فرهنگی او سر بر كردند و پا به عرصه ی وجود گذاشتند.
مهدی عاطف راد
تهیه و تلخیص : مهسا رضایی - بخش ادبیات تبیان