تبیان، دستیار زندگی
مفهوم عدالت این است که استحقاق هاى طبیعى و واقعى در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد داده شود، اجتماع حکم ماشینى را پیدا مى‏کند که هر جزء آن در جاى خودش قرار گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عدالت شریفتر است یا سخاوت؟

عدالت

بشر همواره از ستم گریزان بوده است و همواره احسان و نیکى دیگرى را که بدون چشم داشت پاداش انجام مى‏داده، مورد تحسین و ستایش قرار داده است. بخشندگی و عدالت دو تا از خصوصیات بشری است و مورد ستایش اما در مقام مقایسه کدام یک از این دو شریفتر است ؟

پاسخ پرسش بالا خیلى آسان به نظر مى‏رسد:جود و بخشندگى از عدالت‏بالاتر است،زیرا عدالت رعایت‏حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آن هاست،اما جود این است که آدمى با دست ‏خود حقوق مسلم خود را نثار غیر مى‏کند.آن که عدالت مى‏کند به حقوق دیگران تجاوز نمى‏کند و یا حافظ حقوق دیگران است از تجاوز و متجاوزان،و اما آن که جود مى‏کند فداکارى مى‏نماید و حق مسلم خود را به دیگرى تفویض مى‏کند،پس جود بالاتر است.

واقعا هم اگر تنها با معیارهاى اخلاقى و فردى بسنجیم،مطلب از این قرار است،یعنى جود بیش از عدالت معرف و نشانه کمال نفس و رقاء روح انسان است.

فرد باهوش و نکته سنجى از امیر المؤمنین على علیه السلام سؤال مى‏کند:

العدل افضل ام الجود؟ ؛ آیا عدالت‏شریفتر و بالاتر است‏یا بخشندگى؟

على علیه السلام به دو دلیل مى‏گوید عدل از جود بالاتر است، یکى اینکه:

العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها ؛  عدل جریان ها را در مجراى طبیعى خود قرار مى‏دهد،اما جود جریان ها را از مجراى طبیعى خود خارج مى‏سازد.

زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاق هاى طبیعى و واقعى در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد داده شود، اجتماع حکم ماشینى را پیدا مى‏کند که هر جزء آن در جاى خودش قرار گرفته است.و اما جود درست است که از نظر شخص جود کننده که ما یملک مشروع خویش را به دیگرى مى‏بخشد فوق العاده با ارزش است،اما باید توجه داشت که یک جریان غیر طبیعى است،مانند بدنى است که عضوى از آن بدن بیمار است و سایر اعضا موقتا براى اینکه آن عضو را نجات دهند فعالیت‏خویش را متوجه اصلاح وضع او مى‏کنند.از نظر اجتماعى،چه بهتر که اجتماع چنین اعضاى بیمارى را نداشته باشد تا توجه اعضاى اجتماع به جاى اینکه به طرف اصلاح و کمک به یک عضو خاص معطوف شود،به سوى تکامل عمومى اجتماع معطوف گردد.

دیگر اینکه: العدل سائس عام و الجود عارض خاص.

عدالت قانونى است عام،و مدیر و مدبرى است کلى و شامل که همه اجتماع را در بر مى‏گیرد،و بزرگراهى است که همه باید از آن بروند.اما جود و بخشش یک حالت استثنائى و غیر کلى است که نمى‏شود رویش حساب کرد.

اساسا جود اگر جنبه قانونى و عمومى پیدا کند و کلیت‏یابد،دیگر جود نیست.على علیه السلام آنگاه نتیجه گرفت:

فالعدل اشرفهما و افضلهما 1 . پس از میان عدالت وجود،آن که اشرف و افضل است عدالت است.

مفهوم عدالت این است که استحقاق هاى طبیعى و واقعى در نظر گرفته شود و به هر کس مطابق آنچه به حسب کار و استعداد لیاقت دارد داده شود،

این گونه تفکر درباره انسان و مسائل انسانى،نوعى خاص از اندیشه است‏بر اساس ارزیابى خاصى.ریشه این ارزیابى اهمیت و اصالت اجتماع است.ریشه این ارزیابى این است که اصول و مبادى اجتماعى بر اصول و مبادى اخلاقى تقدم دارد،آن یکى اصل است و این یکى فرع،آن یکى تنه است و این یکى شاخه، آن یکى رکن است و این یکى زینت و زیور.

امام علی

از نظر على علیه السلام آن اصلى که مى‏تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد،به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است.ظلم و جور و تبعیض قادر نیست‏ حتى روح خود ستمگر و روح آن کسى که به نفع او ستمگرى مى‏شود،راضى و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان.عدالت‏بزرگراهى است عمومى که همه را مى‏تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلى عبور دهد،اما ظلم و جور کوره راهى است که حتى فرد ستمگر را به مقصد نمى‏رساند.

مى‏دانیم که عثمان بن عفان قسمتى از اموال عمومى مسلمین را در دوره خلافتش تیول خویشاوندان و نزدیکانش قرار داد.بعد از عثمان،على علیه السلام زمام امور را به دست گرفت.از آن حضرت خواستند که عطف به ما سبق نکند و کارى به گذشته نداشته باشد،کوشش خود را محدود کند به حوادثى که از این به بعد در زمان خلافت‏خودش پیش مى‏آید،اما او جواب مى‏داد که:

الحق القدیم لا یبطله شى‏ء ؛  حق کهن به هیچ وجه باطل نمى‏شود.

فرمود به خدا قسم اگر با آن اموال براى خود زن گرفته باشند و یا کنیزکان خریده باشند،باز هم آن را به بیت المال بر مى‏گردانم.

فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق2 ؛  همانا در عدالت گنجایش خاصى است،عدالت مى‏تواند همه را در بر گیرد و در خود جاى دهد،و آن کس که بیمار است اندامش آماس کرده در عدالت نمى‏گنجد ،باید بداند که جایگاه ظلم و جور تنگتر است.

یعنى عدالت چیزى است که مى‏توان به آن به عنوان یک مرز ایمان داشت و به حدود آن راضى و قانع بود،اما اگر این مرز شکسته و این ایمان گرفته شود و پاى بشر به آن طرف مرز برسد دیگر حدى براى خود نمى‏شناسد، به هر حدى که برسد به مقتضاى طبیعت و شهوت سیرى ناپذیر خود تشنه حد دیگر مى‏گردد و بیشتر احساس نارضایى مى‏نماید.

نمی توان تماشاچى صحنه‏هاى بى‏عدالتى بود .

على علیه السلام عدالت را یک تکلیف و وظیفه الهى،بلکه یک ناموس الهى مى‏داند،هرگز روا نمى‏شمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامى تماشاچى صحنه‏هاى تبعیض و بى‏عدالتى باشد.

در خطبه‏«شقشقیه‏»پس از آن که ماجراهاى غم انگیز سیاسى گذشته را شرح مى‏دهد،بدانجا مى‏رسد که مردم پس از قتل عثمان به سوى او هجوم آوردند و با اصرار و ابرام از او مى‏خواستند که زمامدارى مسلمین را بپذیرد و او پس از آن ماجراهاى دردناک گذشته و با خرابى اوضاع حاضر دیگر مایل نبود این مسؤولیت‏سنگین را بپذیرد،اما به حکم اینکه اگر نمى‏پذیرفت‏حقیقت لوث شده بود و گفته مى‏شد على از اول علاقه‏اى به این کار نداشت و براى این مسائل اهمیتى قائل نیست،و به حکم اینکه اسلام اجازه نمى‏دهد که آنجا که اجتماع به دو طبقه ستمگر و ستمکش،یکى پرخور ناراحت از پرخورى و دیگرى گرسنه ناراحت از گرسنگى،تقسیم مى‏شود دست روى دست‏بگذارد و تماشاچى صحنه باشد، این وظیفه سنگین را بر عهده گرفت:

از نظر على علیه السلام آن اصلى که مى‏تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضى نگه دارد،به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است.

لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا یقاروا على کظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت‏حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها3 ؛  اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقابل پر خورى ستمگر و گرسنگى ستمکش ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند،همانا افسار خلافت را روى شانه‏اش مى‏انداختم و مانند روز اول کنار مى‏نشستم.

عدالت نباید فداى مصلحت‏بشود

امام علی(ع)

تبعیض و رفیق بازى و باندسازى و دهان ها را با لقمه‏هاى بزرگ بستن و دوختن،همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است.اکنون مردى زمامدار و کشتى سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است،هدف و ایده‏اش مبارزه با این نوع سیاست‏بازى است.طبعا از همان روز اول،ارباب توقع یعنى همان رجال سیاست رنجش پیدا مى‏کنند،رنجش منجر به خرابکارى مى‏شود و درد سرهایى فراهم مى‏آورد.دوستان خیر اندیش به حضور على علیه السلام آمدند و با نهایت‏خلوص و خیرخواهى تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر،انعطافى در سیاست‏خود پدید آورد،پیشنهاد کردند که خودت را از درد سر این هوچیها راحت کن،«دهن سگ به لقمه دوخته به‏»:اینها افراد متنفذى هستند،بعضى از اینها از شخصیتهاى صدر اول‏اند،تو فعلا در مقابل دشمنى مانند معاویه قرار دارى که ایالتى زرخیز مانند شام را در اختیار دارد،چه مانعى دارد که به خاطر«مصلحت‏»!فعلا موضوع مساوات و برابرى را مسکوت عنه بگذارى؟

على علیه السلام جواب داد:

اتامرونى ان اطلب النصر بالجور...و الله لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فى السماء نجما،و لو کان المال لى لسویت‏بینهم فکیف و انما المال مال الله 4؛  شما از من مى‏خواهید که پیروزى را به قیمت تبعیض و ستمگرى به دست آورم؟از من مى‏خواهید که عدالت را به پاى سیاست و سیادت قربانى کنم؟خیر،سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیاست چنین کارى نخواهم کرد و به گرد چنین کارى نخواهم گشت.من و تبعیض؟!من و پایمال کردن عدالت؟!اگر همه این اموال عمومى که در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج‏خودم بود و مى‏خواستم میان مردم تقسیم کنم،هرگز تبعیض روا نمى‏داشتم تا چه رسد که مال مال خداست و من امانتدار خدایم.

این بود نمونه‏اى از ارزیابى على علیه السلام درباره عدالت،و این است ارزش عدالت در نظر على علیه السلام.

منبع :  مجموعه آثار جلد 16 صفحه 427 . استاد شهید مرتضى مطهرى

محمدی - گروه دین و اندیشه تبیان


1- نهج البلاغه،حکمت‏429.

2- از خطبه 15 نهج البلاغه.

3- نهج البلاغه،خطبه‏3(شقشقیه).

4- نهج البلاغه،خطبه‏126.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.