شکوه صبر و شکیب (قطعه ادبی)
ای زینب علیهاالسلام ! مگر سجاد علیهالسلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
که تو را آموخت تا در بزم غرور و مستی دشمن، جسارت او را که میخواست شخصیّت ابراهیمی تو را در هم شکند و قامت رسای تو را خم کند، با جمله «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمِیلاً» پاسخ گویی؟
ای حامل فصاحت و صراحت علی! تو با ذوالفقار بیانت بر اهریمن زبون نواختی و در میدان شهامت تاختی تا به آن جا که پرده از گذشته ننگین بنی امیه برداشتی و چهره کریه آنها را به جهانیان نشان دادی.
ای زینت پدر و مونس مادر! چه منزلت و شخصیّتی داری که خدا نام تو را برگزید و بر لوح محفوظ نگاشت.
ای زینب علیهاالسلام ! ای خورشید روز و ماه شب کربلا! با چه شکوه و جلالی طلوع کردی؟ حسین علیهالسلام در نماز تو چه دیده بود که در آخرین دیدار فرمود: «خواهرم! در نماز شبت مرا از یاد نبر»؟
ای مظهر کبریایی خدا و جلوه تمام نمای حق تعالی! تو در نماز عشق، با خدا چه گفتی که در عبادت چنان شیفته و شیدا بودی که هیچ درد و رنجی تو را از بندگی و عشقورزی به خدا باز نمیداشت؟
ای شکوه صبر و شکیب! تو آن دریای خون و حسین علیهالسلام را در میان آن غوطهور دیدی و رو به آسمان کردی و با خدای خویش چنین گفتی: «اللّهم تَقَبَّل مِنّا هذا القُربان»
تو در سیمای حسین علیهالسلام آن محبوب دل آرایت، چه دیده بودی که هر لحظه جمال و جلال او را مینگریستی و حتّی در دوران کودکیات جز در آغوش او آرام نمیگرفتی؟
حمزه کریمخانی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان