اطمینان قلب
"اطمینان" و طمأنینه در لغت به معنی آرامش خاطر بعد از بیتابی و اضطراب است.[1] اطمینان در علم اخلاق به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت آدمی گفته میشود و در اصطلاح فقهی به حالت استقرار نمازگزار اطلاق میشود.[2]
"اطمینان قلب" یعنی فكر انسان بر چیزی كه باور دارد آرام گیرد و به خود تردید راه ندهد گاهی هدف از اطمینان قلب، اعتماد در كار و یا توقع امید فراوان به آن است.[3]
بشر در طول زندگی خویش همواره با نگرانیها و اضطرابها روبروست و همیشه تلاش كرده تا این عوامل را از بین ببرد، برای رسیدن به آرامش اكتشافات كرده، اختراعات نموده، خانواده تشكیل داد و.... آموز? بشارت و نجات از مهمترین راهكارهای انبیاء مخصوصاً پیامبران بنیاسرائیل بوده، بوجود آمدن مكاتب روان درمانی كه هدف اصلیشان رهایی از اضطراب و ایجاد امنیت بود. اما از میان هم? كوشش هایی كه برای رسیدن به آرامش، یا پیشگیری از ابتلا به نگرانی و افسردگی به عمل آمد، تأثیر دین و ایمان در سلامت روان از جمله رویكردهای جدید است كه در میان روان شناسان مورد توجه قرار گرفته است.[4]
عوامل نگرانی و پریشانی:
1) گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آیند? تاریك و مبهمی است كه در برابر فكر انسان خود نمایی میكند، احتمال زوال نعمت ها، ضعف و بیماری و ناتوانی، درماندگی و احتیاج و... هم? این ها آدمی را رنج میدهد.
2) گاهی گذشته تاریك زندگی فكر انسان را به خود مشغول میكند.[5]
3) گاهی ریش? نگرانی، احساس پوچی در زندگی و بیهدف بودن آن است.
4) گاهی انسان زحماتی را متحمل میشود و خدماتی را انجام میدهد ولی كسی از او قدر دانی نمیكند، لذا مضطرب میگردد.[6]
عوامل اطمینان قلب:
1. اگر دل آدمی نسبت به حق یقین داشته باشد و گمان و دو دلی در آن راه نیابد و خوف و اندوه او را آشفته نسازد، با تمام آمال و آرزوهایش به سوی پروردگار خویش برود (پروردگاری كه) چیزی قویتر و تواناتر از او نیست، این خود باعث اطمینان و پایداری میشود.[7]
2. ایمان به خدا و اینكه در آینده درمانده نیستیم و خدایی توانا و دانا و مهربان داریم، میتواند نگرانی ما را از آینده برطرف سازد.
3. اینكه خداوند غفار و توبه پذیر است و گذشت? ما را میبخشد نگرانی و اضطراب از گذشته را از بین خواهد برد.
4. هدف قرار دادن خداوند در زندگی و اعتقاد براینكه در عوض تلاش هایمان در آن دنیا پاداش خواهیم گرفت خود آرامش بخش است.[8] ترس و اضطراب اثر گرایش و دلبستگی به دنیاست، ناآرامی افراد عادی به دلیل اتكای آنان به چیزهایی است كه خود تكیهگاهی ندارند، كسانی كه در محبت دنیا عرق شدهاند هر لحظه احساس خطر میكنند و به این و آن متمسك میشوند تا از اضطراب برهند ولی نمیتوانند، توجه به این نكته كه آرامش دل ها در گرو ایمان به خداست[9] و نگرانی و اضطراب و سختیها، محصول فراموشی پروردگار،[10] باعث بیدار شدن انسان از خواب غفلت میشود و در اثر آن انسان به اطمینان قلب میرسد.[11]
انواع آرامش:
1- اعتقادی: ذهن انسان به طور طبیعی باورهای غیر محسوس را مانند باورهای محسوس نمیپذیرد و همواره پرسش هایی دربار? ماهیت و كیفیت آن ها در پندار خویش میآفریند این پرسش ها آرامش اعتقادی را از انسان میگیرد. از این روست كه ابراهیم (ع) از خدا تقاضای مشاهد? نمون? كوچكی از زنده شدن مردگان را نمود تا به نوعی آرامش اعتقادی برسد.[12]
2- آرامش روانی: انسان همواره طالب رسیدن به مراحل تكامل است و همواره از حالی به حال دیگر در میآید و در هیچ مرحلهای به نهایت مطلوب خویش دست نمییابد و خواهان رسیدن به مرحل? دیگر است به همین خاطر همواره در نگرانی و اضطراب است. رسیدن به خداوند كه مبدأ و مقصود جهان هستی است و جامع این كمالات است باعث میشود انسان به آرامشی بیكران دست یابد.[13]
3- آرامش طبیعی: خواب، شب، همسر و خانه، از جمله مواردی هستند كه در این جهان به طور طبیعی به انسان آرامش میدهند.[14]
اطمینان قلب در قرآن:
احساس امنیت و آرامش در دین اسلام در سطحی گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و بخش وسیعی از آموزههای این دین مقدس به آن اختصاص یافته است، اسلام به راهكارهای روانی و رفتاری فراوانی برای دست یابی به این نیاز اصیل بشری پرداخته است.[15]
«...قُلْ إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ.الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »[16]
«...بگو خداوند هر كس را كه بخواهد گمراه و هر كس كه باز گردد به سوی خویش هدایت میكند. آنها كسانی هستند كه ایمان آوردهاند و دل هایشان به یاد خدا مطمئن (آرام) است. آگاه باشید تنها با یاد خدا دل ها آرامش مییابد.»
آرامشی كه در این آیه بدان توجه شده است، آرامش در برابر عوامل مادی است كه غالب مردم را نگران میكند ولی مسلماً افراد با ایمان در برابر مسئولیت های خویش نمیتوانند نگران نباشند، و نگرانیهای ویرانگر در آنها وجود ندارد اما نگرانی سازنده كه انسان را به انجام وظیفه در برابر خدا و خلق و فعالیت های مثبت زندگی وا میداد در وجود آن هاست و باید هم باشد. (منظور از خوف خدا نیز همین است).
منظور از ذكر خدا تنها نام او را بر زبان آوردن نیست و مكرر تسبیح و تهلیل و تكبیر گفتن نیست بلكه منظور آیه این است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهیش و حاضر و ناظر بودنش گردد.[17] هر نعمتی از جانب خدای سبحان نازل میشود اما نقمت ها و عذابها و ناراحتیها، هر چه باشد، چیزی نیست كه از ناحیه او نازل شده باشد. و آن عبارتست از افاضه نكردن خدا و خودداری او از رساندن نعمت و تزول رحمت. وقتی مسلم شد كه هیچ شری از ناحی? خدا نازل نمیشود و ترس هم همیشه از شری است كه ممكن است پیش آید نتیجه میگیریم حقیقت ترس از خدا همانا ترس آدمی از اعمال زشت خویش است كه باعث میشود خداوند از انزال رحمت و خیر خود خودداری نماید.
بنابراین هر وقت دل انسان به یاد خدا بیفتد اولین اثری كه از خود نشان میدهد این است كه متوجه گناهان خویش گشته و متأثر شود، دومین اثرش این است كه متوجه پروردگارش شود كه هدف نهایی فطرت اوست در نتیجه خاطرش سكون یافته و بیاد او آرامش مییابد.[18] توجه به این نكته بسیار ضروری است كه خداوند در این آیه میفرماید با یاد خدا دل آرامش مییابد ولی در آی? دوم از سور? انفال میفرماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ...»[19]
«مؤمنان تنها كسانی هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دلهایشان ترسان میگردد.»
جمع این دو آیه اینگونه است كه انسان با توجه به پاداش و نعمت های بی حد الهی آرامش خاطر پیدا میكند ولی با توجه به كیفر و انتقام پروردگار خائف و پریشان خاطر میگردد در آنجا خداوند بندگان خود را تشویق میكند كه دل های خود را با توجه به این نعمات تسكین دهند زیرا وعد? خداوند حتمی است و هیچ چیز برای آرامش دل های مضطرب بهتر از نویدهای صادق نیست.[20] ترس از خدا گاهی به خاطر درك مسئولیت ها و احتمال عدم قیام به وظایف است و گاهی به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود بیانتها و پر مهابت (خدای متعال) است.[21]
«اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیْهمْ وَلا هُمْ یَحْزَنونَ»
«آگاه باشد (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند نه غمگین میشوند »
اگر انسان بداند همه چیز ملك خداوند است و خود را، مالك چیزی نداند در این صورت دچار خوف و اندوه نمیگردد
"اولیاء" جمع ولی به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیكی و پی در پی بودن آن هاست. به همین دلیل هر چیزی را كه نسبت به دیگری قرابت و نزدیكی داشته باشد (خواه از نظر مكان، یا زمان، یا نسب، یا مقام) "ولی" گفته میشود، بنابراین اولیاء خدا كسانی هستند كه فاصلهای میان آنها و خدا نیست، هیچ گونه شك و تردیدی به دلهایشان راه نمییابد و آنچه غیر از خداست در نظرشان كوچك و كم ارزش است.
از اینجا روشن میشود كه چرا آنها ترس و اندوهی ندارند زیرا خوف معمولاً از احتمال فقدان نعمت هایی است كه انسان در اختیار دارد و یا از خطراتی است كه در آینده او را تهدید میكند، اولیاء خدا از هرگونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند. بنابراین غم هایی را كه دیگران نسبت به گذشته و آینده دارند، در وجود اینان راهی نیست. به این ترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حكم فرما است. غم و ترس معمولاً ناشی از روح دنیا پرستی است اولیای خدا از این رذیله به دورند و از غمهای مادی و دنیوی آزادند و وجودشان از خوف خدا مالامال است.[22]
اگر انسان بداند همه چیز ملك خداوند است و خود را، مالك چیزی نداند در این صورت دچار خوف و اندوه نمیگردد اولیای خدا نه در دنیا و نه در آخرت از چیزی نمیترسند مگر اینكه خدای تعالی اراده كند كه آنان از چیزی بترسند یا اندوهناك شوند.[23]
مفهوم آرامش در قرآن از راه كلید واژههایی مانند، اطمینان (رعد/28)، سكینه (فتح/4)، سكن (توبه/103)، اَمْنیت (ثین/3)، ثبات (فرقان/47) و... قابل پیگیری است.[24]
نویسنده : علی محمودی
تنظیم از گروه دین و اندیشه تبیان
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهانی، مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1374، دوم، چ 2، ص 500.
[2] . مركز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة المعارف قرآن كریم، قم، بوستان كتاب، 1385 ج3، ص 158.
[3] . شرباصی، احمد؛ دایرة المعارف اخلاق قرآنی، ترجمه محمد بهاء الدین حسینی، سنندج، تازه نگاه، 1379، اول، ج 1، ص 106.
[4] . دایرة المعارف قرآن كریم، پیشین، ص 154-153.
[5] . مكارم شیرازی، ناصر و همكاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374، اول ج 10، ص 211.
[6] . سلطانی، غلامرضا؛ تكامل در پرتو اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1372 چهاردهم، ج 1، ص 262-261.
[7] . دایرة المعارف اخلاق قرآنی، پیشین، ص 108.
[8] . الهی، محمد و دیگران، شادی و آرامش از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه، تهران، بیان جوان 1384، اول، ص 84-82.
[9] . فتح/4.
[10] . طه/124.
[11] . شادی و آرامش از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه، پیشین، ص 7.
[12] . بقره/260.
[13] . رعد/28.
[14] . دایرة المعارف قرآن كریم، پیشین، ص 163-160، رجوع شود به سورههای یونس/67، نبا/9، روم/21 و نحل/80.
[15] . دایرة المعارف قرآن كریم، پیشین، ص 156-155.
[16] . رعد/28، 27 (ترجمه آیات از آیةالله مكارم شیرازی میباشد)
[17] . تفسیر نمونه، پیشین، ص 215.
[18] . طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، پنجم، ج 11، ص 286.
[19] . انفال/2.
[20] . طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، ترجمه مترجمان، تهران، فراهانی 1360، اول، ج 10، ص 161.
[21] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 7، ص 86.
[22] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 8، ص 334-333.
[23] . تفسیر المیزان، پیشین، ج 10، ص 122.
[24] . دایرة المعارف قرآن كریم، پیشین، ص 155.