تبیان، دستیار زندگی
بررسی پدیده ی مهاجرت مجریان مشهور رادیو و تلویزیون ایران به خارج از کشور و همکاری این افراد با رسانه های بیگانه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا ستاره ها از ایران می روند؟

بررسی دلایل همکاری مجریان مشهور ایران با رسانه های بیگانه

مجری

ارتباط آنی و لحظه به لحظه رادیو و تلویزیون با مردم اهمیت و اعتبار بسیاری برای این رسانه ها و دست اندرکارانشان فراهم کرده است؛ اهمیت و حساسیتی که به ستارگان رادیویی و تلویزیونی جایگاه و نقشی حساس و سرنوشت ساز می بخشد و چگونگی تعامل سیاستگذاران و برنامه ریزان با این ستارگان را تبدیل به امری حیاتی می کند.

ارتباط گران رادیویی و تلویزیونی، چه در جایگاه مجری و گوینده باشند و چه در جایگاه و نقش تهیه کنندگی، سردبیری، نویسندگی و دیگر عوامل دست اندرکار مرتبط، اگر به درستی استعدادیابی شوند و  در مسیر پیشرفت و تربیت سازمانی قرار گیرند، بزرگ ترین سرمایه و فرصت خواهند بود؛ و اگر با بی توجهی و غفلت، تنها با اقبال و شانس و گاه با چاشنی رابطه در چنین مسیری قرار گیرند، بزرگ ترین آسیب و تهدید برای امروز و فردای سازمان های رسانه ای رادیو و تلویزیون به شمار می آیند.

توجه بیشتر به ستارگان رسانه سبب می شود تا پیش از آنکه رقیبان دیگر به طمع دستیابی به آنها برخیزند و فرصت ما را به تهدید بدل کنند این ستارگان برای اعتلای نام رسانه متبوعشان تلاش صادقانه کنند

چگونگی تعامل با چنین استعدادهای خلاق و گره گشا و ایجاد چارچوبی برای بهره گیری بهینه از آنها، از جمله الزامات و ضرورت هایی است که در این میان، متوجه سیاستگذاران و برنامه ریزان و مدیران سازمان های رسانه ای است و تا صورت اجرا به خود نگیرد، آسیب و ضعفی آشکار در مسیر تاثیرگذاری و کارآمدی پایدار و همیشگی رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون در جامعه، به شمار می آید.

روان شناسی سازمانی مقوله ی بسیار مهمی است که این روزها در مدیریت رسانه به آن توجه می شود و لذا  تأمّل در چگونگی مدیریت دست اندرکاران رسانه ای، از جمله حلقه های گمشده ای است که در کشور ما کمتر مورد بررسی و توجه قرار می گیرد.

دنیای پررقابت رسانه ای، دنیایی با ریزه کاری ها و شگفتی های بسیار است، ریزه کاری ها و شگفتی هایی برآمده از پیچیدگی و تو در تویی ارتباطات انسانی که تهدیدها و فرصت ها را با سرعتی وصف ناشدنی جایگزین یکدیگر می سازد و لحظه ای بی توجهی و غفلت از درون و بیرون رسانه را با هزینه هایی سنگین در نزد مدیران سیاستگذار و برنامه ریز مواجه می کند؛ هزینه هایی که به پیشروی رقیبان و تسخیر فرصت هایی تا پیش از این در اختیار، منجر می شود و رسانه را از استعدادها و ظرفیت های درونی و کارکردها و عملکرد های برونی خود، تهیه و خالی از تاثیر می سازد.

استعدادهای خلاق برنامه سازی در عرصه های متفاوت اجرا و گویندگی، تهیه کنندگی، سردبیری و نویسندگی، بازیگری و کارگردانی، و دیگر عرصه های مرتبط فرصت های گاه بی بدیل و گره گشا هستند که اگر به درستی شناخته و به کار گرفته شوند، می توانند برگ برنده ای  در دست مدیران رسانه باشند؛ و اگر شیوه های برخورد با چنین استعدادهایی از سوی مدیران در مسیر ایجاد انگیزه و «اعتماد به نفس» باشد می تواند به ایجاد هویت حرفه ای برای این ستارگان تبدیل شود و در غیر این صورت، استعدادها به همان سرعت درخشش، از دستان مدیران خارج می شوند و در دنیای پررقابت رسانه ای جامعه به فعالیت بپردازد، گذشته است. بسیار رسانه های جایگزین به میدان آمده اند که اگر نیک در آنها ننگریم، تنها با ساده اندیشی و ساده انگاری، چشم را بر واقعیت ها بسته ایم و خود را بازنده پیش از بازی ساخته ایم. باید به چنین سخنی ایمان آورد و از خواب زدگی در درک و دریافت آن، به درآمد که هیچ ایستگاه رادیویی و کانال تلویزیونی بدون شنیدن و دیدن ارتباط گران آن، به کامیابی و موفقیت در پیام رسانی تاثیرگذار در جامعه و در نزد مخاطبان هدف، دست نمی یابد.

مدیریت در رادیو  و تلویزیون، تنها در ارایه بخشنامه های پی در پی، تصویب و ابلاغ آیین نامه های ریز و درشت، و سخنرانی ها و قلم فرسایی های مختلف در جمع برنامه سازان، معنا و مفهوم نمی یابد...

مدیریت در رادیو  و تلویزیون، تنها در ارایه بخشنامه های پی در پی، تصویب و ابلاغ آیین نامه های ریز و درشت، و سخنرانی ها و قلم فرسایی های مختلف در جمع برنامه سازان، معنا و مفهوم نمی یابد. شاید چنین تدبیرها و راهکارهایی را بتوان به منزله شرط لازم برای اِعمال مدیریت در نزد سیاستگذاران و برنامه ریزان رسانه در نظر آورد، اما به طور حتم نمی توان به عنوان شرط کافی در نظر آورد و بر اِعمال بی انعطاف و خشک آن، پای فشرد؛ چرا که درونمایه اصلی مدیریت در رسانه به توانایی مدیر در اقناع برنامه سازان و هدایت استعدادها، توانمندی ها و مهارت های آنها در مسیر اهداف سازمانی بازمی گردد که فراتر از راهبردهای دستوری و قدرتی در مواجهه با ارتباط گران رسانه ای به راهبردهای اقناعی و مبتنی بر تعامل دوسویه بر مبنای بازی برد- برد نیازمند است تا از رهگذر تحقق آن، هم سازمان به اهداف خود دست یابد و هم ارتباط گر به رضایت درونی حاصل از آفرینش و خلق پیام در قالب محصولی رسانه ای به نام «برنامه» دسترسی پیدا کند.

تاثیر پیگمالیون که از سوی روان شناسان به منزله ابزاری کارآمد در دستان مدیران رسانه مورد توجه قرار می گیرد، در چنین راستایی شایسته تأمّل و توجّه است؛

  1. روان شناسان بر این اعتقاد هستند که توجه دوستانه و همدلانه مدیران سیاستگذار و برنامه ریز، منجر به درآمدن ارتباط گران و برنامه سازان از پیله خود و شکوفایی استعدادهای آنها در راستای تحقق اهداف سازمانی می شود؛ به گونه ای که ارتباط گر و برنامه ساز، خود را ارزشمند و موثّر در روند فعالیت های سازمانی می بیند و احساس تعلقی بیش از پیش با رسانه می یابد و خود را در رسانه و رسانه را در خود معنا می کند؛ چشم اندازی دلپذیر که برگ برنده رسانه ها در عبور از تندباد حوادث و خلق فرصت های شکوفایی در دل تهدیدهای ریز و درشت گاه بنیان کن است و نزدکی به آن، ضامن بقا و بالندگی روزافزون در عرصه پررقابت رسانه ای؛ به ویژه در رادیو و تلویزیون، به شمار می رود. باید ارتباط گران رسانه ای را دوباره دید و شنید، پیش از آنکه رقیبان دیگر به تماشا و طمع دستیابی به آنها برخیزند و فرصت دیروز ما را به تهدید امروز بدل کنند.

امید که سیاستگذاران و برنامه ریزان ارشد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان «رسانه ملی» بیش از همیشه، به تأمل شایسته در چنین ضرورت هایی دست یابند تا نمودی بارز از استعدادیابی، پرورش و تربیت ارتباط گران رسانه ای، منطبق با آرمان ها و اهداف عالی خود، به شمار آیند.

  • * پیگمالیون: در اساطیر یونان، پیگمالیون شاهی بود که عاشق مجسمه ی دختری زیبا شد که خود آن را ساخته بود. او حاجتش را نزد آفرودیت برد؛ پس آفرودیت به مجسمه زندگی بخشید، و در نتیجه او توانست با آفریده ی زیباریو خود ازدواج کند.

نویسنده: محمدرضا مانی فر

پژوهشگر و دانشجوی دکتری ژورنالیسم

تنظیم از گروه هنر تبیان