تبیان، دستیار زندگی
خواجه نصیرالدین طوسی در كتاب اخلاق ناصری با نگاه راهبردی به تبیین و ترسیم راهبردهای مختلف حكومت میپردازد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواجه نصير و نگاه راهبردي به حكومت
خواجه

  1. مقدمه
  2. ترسيم راهبردها همانند انديشه ورزي و تبيين مسائل يكي از اهداف مهم حكومت است كه در جهت پيشبرد و بسط كارآمدي آن ضروري است. خواجه نصيرالدين طوسي در كتاب اخلاق ناصري با نگاه راهبردي به تبيين و ترسيم راهبردهاي مختلف حكومت ميپردازد كه مقاله حاضر تلاش ميكند به صورت گذرا و اجمال به برخي از مهمترين آن از جمله راهبرد اجتماعي، راهبرد فرهنگي، راهبرد قضايي، راهبرد امنيتي و راهبرد نظامي اشاره كند.

راهبرد اجتماعي

راهبرد اجتماعي را ميتوان به دو دسته اصلي و فرعي تقسيم نمود. عدالت، نظارت، نيكوكاري و قانونمداري از جمله راهبردهاي اصلي اجتماعي است. برقراري عدالت در جامعه داراي شرايطي است كه يكي از آنها «برابري» است. برابري به معناي نگاه مكملي به طبقات جامعه است، به گونه اي كه بدون وجود هر يك از طبقات، جامعه دچار مشكل خواهد شد.1 طبقات جامعه را ميتوان در چهار گونه مشاهده كرد. «نيروهاي علمي» مانند دانشمندان، فقها، قضات، نويسندگان، حساب داران، مهندسان، منجمان، پزشكان و شعرا كه قوام و پايداري دين و دنيا به وجود اين طبقه است. اين دسته مانند آب در طبيعت هستند. «نيروهاي نظامي» مانند جنگجويان، مجاهدان، بسيجيان، مرزداران، محافظان كه نظم و امنيت جامعه به دست اينها تأمين ميشود. اين دسته مانند آتش در طبيعت هستند. «نيروهاي اقتصادي» مانند تاجران، پيشه وران، صنعتگران و گردآوران ماليات كه بدون همكاري اينان، معيشت و زندگي انسانها غير ممكن است. اين دسته مانند هوا در طبيعت هستند. و بالاخره «نيروهاي غذايي» مانند برزگران، دهقانان و كشاورزان كه مواد غذايي جامعه را تأمين ميكنند و جامعه بدون اين دسته نميتواند باقي بماند. اين گروه مانند خاك در طبيعت هستند. نكته مهم آنكه هيچ يك از طبقات چهارگانه مذكور نبايد بر ديگري اولويت داشته باشند؛ بدين معنا كه اصالت را نبايد به يك صنف داد و از اصناف ديگر چشم پوشي كرد؛ زيرا همه اينها مكمل همديگر در جامعه هستند.()2

  شرط دوم برقراري عدالت در جامعه «تعديل» است. بايد با مطالعه دقيق حالات، رفتار و عملكردهاي تكتك افراد جامعه، شأن و منزلت هر يك را به اندازه استحقاق و استعدادشان معين ساخت.()3 شرط سوم «تساوي» است كه بايد در تقسيم خيرات مشترك كه همانا سلامت، اموال و كرامات است، بين همه افراد جامعه تساوي را رعايت كرد. هر يك از افراد جامعه در اين موارد، سهمي دارند، به گونه اي كه افراط و تفريط در اعطاي آن، موجب خروج جامعه از دايره اعتدال خواهد شد. اگر خيرات مشترك به شخصي كم برسد، به آن شخص ظلم و ستم شده است و اگر به شخصي زياد برسد، به جامعه و شهروندان ستم شده است.()4

دومين راهبرد اصلي اجتماعي «نظارت» است. بايد كاملاً نظارت داشت تا پس از برقراري و توزيع عدالت هيچ كس قادر نباشد حق ديگران را تصاحب نمايد. افراد جامعه پس از رسيدن به حق خود بايد بتوانند در كمال امنيت از آن استفاده كنند. اگر كسي به حق ديگري تجاوز كرد و حقوق ديگران را پايمال نمود، حكومت بايد عوض آن را به زيان ديده برساند و «عوض» هم نبايد از حقي كه از دست رفته است كمتر باشد، بلكه به گونه اي باشد كه هم براي آن شخص و هم براي جامعه مفيد باشد.()5

   سومين راهبرد اصلي اجتماعي «احسان و نيكوكاري» است. بايد با توجه به استعداد و استحقاق افراد جامعه، علاوه بر ميزاني كه مقرر گرديده است، به آنها كمكها و هدايايي داد.()6 البته زماني بايد اقدام به احسان و نيكوكاري كرد كه در موضع قدرت قرار داشت؛ چرا كه در موضع ضعف و سستي اقدام به چنين عملي باعث حرص و طمع مردم و مديران مياني ميشود و در نتيجه جامعه را به فساد و تباهي ميكشانند.()7

  چهارمين راهبرد اصلي اجتماعي «قانونمداري» است. همه راهبردهاي مذكور در صورتي محقق خواهند شد كه در جامعه قوانين به طور كامل، هم از ناحيه مردم و هم از ناحيه حاكمان و سياستمداران پيروي شود. مردم در صورتي تن به قوانين و اجراي آن مي دهند كه حاكمان خود در اين راه پيش قدم باشند، به گونه اي كه هيچ مسئول و صاحب مقامي در جامعه به نقض قوانين دست نزند.()8

  1. علاوه بر راهبردهاي اصلي مذكور راهبردهاي دهگانه فرعي اجتماعي حكومت عبارت است از: توجه به فقرا و مستمندان؛ دقت در اخبار و گزارشات؛ تشويق و تنبيه كارگزاران و مردم؛ برقراري امنيت؛ معاشرت و مشاوره با فضلا و دانشمندان؛ چشمپوشي از لذائذ شهوي؛ چشمپوشي از جاهطلبي؛ استمرار در تدبير امور؛ كاستن از كارهاي شخصي، حتي كارهاي ضروري همچون: خوردن، آشاميدن، خوابيدن، معاشرت با اهل خانه براي خدمت بيشتر به مردم؛ و اتخاذ تدابير اطلاعاتي و سري؛

    راهبرد فرهنگي

راهبرد فرهنگي با توجه به گروههاي مختلف مردم و طبيعت آنان تعيين ميشود. اولين گروه، كساني اند كه طبيعتاً خير هستند و خيرشان به ديگران مي رسد. اين گروه خلاصه آفرينش اند و در ذات و جوهر، مانند رئيس اعظم ميباشند. افرادي كه در حلقه حكومت قرار دارند، بايد از اين گروه باشند. اين گروه بايد مورد تعظيم، تجليل، اكرام و احترام حكومت باشند و بر ساير مردم رياست نمايند. رئيس حكومت موظف است از اين دسته براي اداره امور كشور بهره ببرد.9 دومين گروه طبيعتاً خيرند، ولي خيرشان به ديگران نمي رسد. اين دسته را بايد عزيز داشت و سعي كرد تا حاجات و نيازمنديهاي آنان برآورده شود و از هيچ كوششي در قبال آنان دريغ نورزيد.10 سومين گروه طبيعتاً نه خيرند و نه شريرند. اين گروه بايد از امنيت لازم برخوردار باشند و به امور خير تشويق شوند تا بتوانند به اندازه استعداد و توانشان به كمال برسند.11 چهارمين گروه طبيعتاً شريرند، ولي شرشان به ديگران نمي رسد. اين گروه بايد تحقير و اهانت شوند و آنها را با اوامر، نواهي، مواعظ، تشويقها، ترسها، بشارت و انذار نمود. به عبارت ديگر، بايد آنان را امر به معروف و نهي از منكر كرد.()12 پنجمين گروه طبيعتاً شريرند و شرشان هم به ديگران مي رسد. اين گروه پستترين موجوداتند. طبيعت اينها ضد طبيعت رئيس اعظم است و ذاتاً با گروه اول منافات دارند. در برخورد با اين گروه، اگر ميتوان به اصلاح و سلامت آنان اميدوار بود، بايد با تنبيه و شكنجه آنان را اصلاح كرد. اما اگر نميتوان به اصلاح و بهبود آنان اميدوار بود، اگر شرارت و بدي آنها خصوصي باشد، بايد با آنان با مدارا برخورد كرد اما اگر شرارت و بدي آنها عمومي باشد، بايد شرارتشان را از بين برد تا در جامعه رواج پيدا نكنند.()13

    راهبرد قضايي

در راهبرد قضايي مسئله جرم و از بين بردن آن در جامعه اهميت خاصي دارد. حكومت نبايد افراد جامعه را به مجازاتهاي سنگين وادار كند، بلكه بايد مراتب جرم را كاملاً مدنظر قرار دهد. مراتب از بين بردن جرم در جامعه به ترتيب چهار مرحله دارد.14 حبس در مرحله اول است كه مجرم از معاشرت و همنشيني با مردم جامعه منع شود. قيد در مرحله دوم قرار دارد كه مجرم را بست تا از تصرفات بدني محروم شود. نفي در مرحله سوم است كه با تبعيد مانع ورود مجرم به جامعه شد. و قتل در مرحله چهارم قرار دارد كه داراي شرايطي است. حكومت نبايد در قتل افراد جامعه به خود جرأت و جسارت دهد؛ چرا كه اين مسئله امر كوچكي نيست و در بين حكما اختلاف نظر وجود دارد كه اگر جرمي به حد افراط برسد، به گونه اي كه موجب فساد و تباهي ديگران شود، آيا قتل مجرم جايز است يا خير. اساساً حكم قتل در موارد استثنايي قرار دارد. بهتر است به جاي قتل، اعضاي شرارت مانند دست يا پا يا زبان و يا يكي از حواس پنجگانه مجرم از بين برود، به گونه اي كه به قتل منجر نشود. چرا كه تخريب بنايي كه خداوند در آن آثار حكمت فراوان قرار داده است به گونه اي كه نميتوان آن را دوباره اصلاح و جبران نمود، از عقلانيت به دور است.(15) البته مراحل مذكور در صورتي است كه جرم بالفعل از شخصي صادر شود، اما در صورتي كه جرم به صورت بالقوه در فردي وجود داشته باشد، تنها ميتوان با حبس و قيد از آن جلوگيري نمود و انجام دو مرحله بعدي (نفي و قتل) امكانپذير نيست. قاعده كلي در زمينه «از بين بردن جرم در جامعه» آن است كه حكومت ابتدا بايد به مصلحت عموم و جامعه توجه داشته باشد و سپس به مصلحت شخص مجرم، و در اين ميان، هر چه مصلحت حكم كرد، همان را عمل نمايد.16

    راهبرد امنيتي

براي آن كه جامعه بتواند به امنيت همه جانبه دست يابد، بايد گروهي معين شوند تا بتوانند اطلاعات لازم را از امور و تدابير دشمن كسب نمايند. بنابراين، تفحص و جستجو از امور دشمن و آگاهي از تدابير آنان، بهترين و بزرگترين سلاح در مقاومت در برابر دشمنان محسوب ميشود.17 اين گروه بايد اخبار و اطلاعات را از طرق متفاوت كسب نمايند. بهترين راه كسب خبر و اطلاعات، گفت و گو با دوستان و آشنايان مظنونان است. اما بايد توجه داشت كه تا وقتي دلايل كافي و وافي جمع آوري نشده و خبر به حد تواتر نرسيده است، حكومت حق ندارد حكم كند. در اين راه، حكومت بايد از مشاوره با عقلاي قوم بهره مند شود و از مشورت با ضعفا پرهيز كند. اگر چه براي حفظ اسرار نظام و كسب اطلاعات لازم، مشاوره نيازمند است، اما حاكم بايد تلاش كند افرادي را براي اين امر برگزيند كه به تمام معنا، رازدار و توانا بر حفظ اسرارند.()18

    راهبرد نظامي

    جنگ به دو قسم ابتدايي و دفاعي تقسيم ميشود. در جنگ ابتدايي، غرض و هدف جز خير محض و طلب دين چيز ديگري نبايد باشد و در اينباره بايد كاملاً احتياط به خرج داد و تدبير و حيله و فريب را در به هم ريختن اتحاد دشمن بر استفاده از ابزارهاي نظامي مقدم داشت. البته گرچه استفاده از حيله و تزوير و پيامهاي دروغ در جنگ جايز است، اما بايد توجه داشت كه غدر و پيمانشكني هرگز جايز نيست. بنابراين، مهمترين امور براي جنگ ابتدايي، بيداري و هوشياري و استفاده از جاسوسان و نيروهاي اطلاعاتي است19

در هنگام جنگ ابتدايي نميتوان به بهانه جنگ با دشمن همه امور و تدابير را تعطيل نمود، بلكه بايد تدابيري را نسبت به بخشهاي گوناگون جامعه اتخاذ نمود. از حيث اقتصادي، بايد سود و ميزان بهرهمندي از آن را براي نيروهاي اقتصادي تعيين كرد. در استفاده از نيروهاي انساني و ابزارهاي نظامي و به خطر انداختن آنها احتياط كامل را در نظر گرفت. شأن و جايگاه افراد را مد نظر داشت. از درست كردن حصار و خندق پرهيز كرد، مگر آنكه اضطراري پيش آيد؛ چرا كه اينگونه امور باعث تسلط دشمن ميشود. كساني كه در اثناي جنگ مبارزات و شجاعتهايي از خود نشان داده اند بايد مورد حمايت و تشويق قرار گيرند و به دريافت پاداش و جايزه نايل شوند و در حمد و ثنا از رشادتهاي آنان بايد مبالغه نمود. در طول جنگ بايد از ثبات و صبر بهرهمند بود و از رفتارهايي كه همراه با غضب و سبكي است و يا تهور و بيپروايي است پرهيز كرد. هميشه دشمن را در جمع نيروهاي خودي خوار شمرد و در صورتي حمله به دشمن را آغاز كند كه به آمادگي كامل دست يافته باشد. پس از پيروزي نبايد تدبير امور را از دست داد و احتياطها و تصميمات جدي را كنار گذارد. اسيران را نكشند؛ چرا كه پس از پيروزي حكم اسرا مانند مماليك و رعاياست و ميتوان از آنان در منافع بسياري كه در جامعه به آن نيازمند است استفاده نمود. سعي كنند از عفو و بخشش بهره گيرند؛ چرا كه عفو و بخشش پس از پيروزي و قدرت، مورد ستايش و داراي تأثيرات فراوان است.()20

جنگ دفاعي دو حالت دارد. اگر قدرت مقابله با دشمن وجود دارد، سعي شود با استفاده از انواع حيلهها و نيرنگها مانند كمين و شبيخون بر دشمنان تاخت و آنان را به زانو درآورد. اما اگر قدرت مقابله با دشمن وجود ندارد، سعي شود به گونههاي مختلف مانند اعطاي مال، استفاده از حيله، نيرنگ و فريب، به صلح دست يافت.21


نويسنده: محسن رضواني

تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

پي نوشتها:

1. خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، تهران، خوارزمي، چاپ سوم، 1364، ص.304

2. اخلاق ناصري، ص.305

3. همان.

4. همان.

5. اخلاق ناصري، ص.307

6. اخلاق ناصري، ص.308

7. همان.

8. اخلاق ناصري، ص309.

9. اخلاق ناصري، ص306.

10. همان.

11. همان.

12. اخلاق ناصري، ص301.

13. همان.

14. همان.

15. اخلاق ناصري، ص.307

16. همان.

17. اخلاق ناصري، ص.310

18. همان.

19. اخلاق ناصري، ص.311

20. اخلاق ناصري، ص.312

21. اخلاق ناصري، ص.313