تبیان، دستیار زندگی
آیا باید جریان جدید رمان نویسی در ادبیات داستانی‌مان را یک موج زودگذر بدانیم یا می‌توان آن را نشانه‌هایی از حرکت هدفمند ادبیات داستانی توأم با شناخت حقیقی از خواست و فضای ذهنی مخاطبان خود دانست؟ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خارج شدن نویسنده از سیاره ذهن خود

خارج شدن نویسنده از سیاره ذهن خود

شمار نویسندگان جوان کشور که ورود خود را به ادبیات داستانی با خلق رمان در حال رقم زدن هستند، این روزها رو به افزایش گذاشته است. حتی در آثار ترجمه و منتشر شده در کشور ما نیز این روزها، رمان‌های نویسندگان جوان و نوقلم بر سایر قالب‌های داستانی منتشر شده در حال غلبه کردن است. هنوز خیلی از روزهایی که نویسندگان و منتقدان داخلی فریاد فرا رسیدن مرگ رمان را سر می‌دادند، دور نشده‌ایم. روزگاری که مخاطب ایرانی رمان ایرانی و رمان ترجمه شده به جرم اینکه صنعت زده و کم حوصله شده است، به زعم منتقدان و حتی نویسندگان، راهی جز رجوع به مقوله داستان کوتاه و حتی قالب‌های مینی مالیستی پیش روی خود نمی‌دید، اما اقبال دوباره ادبیات داستانی ایران به رمان و سمت و سو یافتن نویسندگان جوان آن به رمان نویسی و حتی خلق مجموعه داستان‌هایی با عنوان «مجموعه داستان پیوسته» که چیزی جز یک داستان بلند مقطع در قد و قواره رمان و با شخصیت‌های ثابت و مرتبط با هم نیست که به صورت مقطع و به همراه فصل بندی خاص به مخاطب ارائه شده است. نشانه چه می‌تواند باشد؟ آیا باید جریان جدید رمان نویسی در ادبیات داستانی‌مان را یک موج زودگذر بدانیم یا می‌توان آن را نشانه‌هایی از حرکت هدفمند ادبیات داستانی توأم با شناخت حقیقی از خواست و فضای ذهنی مخاطبان خود دانست؟

حقیقت داشتن یک حقیقت

سینا دادخواه نویسنده جوان این روزهای ادبیات داستانی ایران که پاییز گذشته با انتشار رمان «یوسف آباد خیابان سی و سوم» نام خود را در صدر جدول پرفروش‌های ادبیات داستانی و بازار ثبت کرد، معتقد است که حتی اگر نتوان به طور قطع اظهار داشت که رجعت دوباره‌ای به رمان در ادبیات داستانی ما رخ داده باشد، اما حال و هوای این روزهای آن و نگاه آن به رمان را می‌توان امیدوار‌کننده دانست.

دادخواه نظرش را در باره علت این پدیده اینگونه شرح می‌دهد: به هر حال داستان کوتاه قطعاً و اصولاً یك پل برای رمان نیست و این دو تا تقریباً دو هنر جداگانه هستند. رمان بیشتر از همه چیز دلی پر می‌خواهد و ذهنی ماجراجو و در عین حال منضبط. اگر احیایی در حال اتفاق افتادن است حتما اتفاقاتی در جامعه به وجود آمده که بستری شده برای این دل و ذهن برای نوشتن. منظورم صرفاً اتفاقات سیاسی نیست بلکه بیشتر اتفاقات روحی است.

دادخواه رمان را در ادامه زبان گویا‌تری برای ارتباط با مخاطب ادبیات داستانی می‌داند و می‌افزاید: جامعه هم به اعتقاد من روح دارد و این روح اجتماعی عطش دارد برای گفتن از تجربه زیستی‌اش، عطش دارد برای قسمت کردن عقل و احساسش و عطش دارد برای درک حضور دیگری و رمان به نظر من فرم مناسب‌تری است برای درک حضور دیگری. داستان کوتاه به نسبت رمان فرمی خودخواهانه است. همه اینها یعنی نشانه‌هایی در حال ظهور است که تولد یك روح اجتماعی هم گراتر و حتی به نظرم اخلاق مدارتر را نوید می‌دهد و البته شاید هم من زیادی خوشبینم!

البته هنوز رمان نویسان جوانی نیز در این فضای ادبیات داستانی ما وجود دارند که با وجود تعلق داشتن به فضای این رجعت ادبی، آن را نماد و نشانه تحول خاص و قابل توجهی در ادبیات داستانی ایران نمی‌دانند.

علی چنگیزی نویسنده رمان پرسه زیر درختان تاغ که یکی از موفق‌ترین رمان‌های سال گذشته و نخستین اثر وی نیز به شمار می‌آید را باید در زمره این افراد دانست.

چنگیزی فضای این روزهای ادبیات داستانی کشور را برای نامیده شدن با عنوان رجعت دوباره به رمان با دیده تردید نگاه می‌کند و می‌گوید: به اعتقاد من در مجموع هنوز تعداد جوان‌هایی که داستان کوتاه می‌نویسند بیشتر است و این را می‌شود با یک چرخ کوتاه در کتابفروشی‌ها فهمید. هنوز جوانترها کمتر به سمت نوشتن رمان می‌روند. اما این حرف را قبول دارم که نسبت به سال‌های قبل بیشتر نویسنده‌های جوان رمان می‌نویسند و نوشته‌اند. به نظرم یک دلیلش این است که خواننده‌ها رمان را بیشتر دوست دارند و دست نویسنده‌ هم برای قصه‌گویی بازتر است. در ضمن یکجورهایی وقتی تولید داستان کوتاه زیاد شود که شده خواه‌ناخواه نویسنده جوان که می‌خواهد دیده شود، به نوشتن رمان رو می‌آورد که تولیداتش کمتر است و اینجور دربازار کتاب بهتر دیده می‌شود.

اگر مخاطب دیده شود....

صرفنظر از اینکه آیا می‌توان رجوع دوباره ادبیات داستانی کشور به رمان را یک تحول دانست یا نه، پاره‌ای از رمان نویسان جوان ایران، رجوع دوباره ادبیات داستانی ایران به رمان را نشانه‌ای از آگاهی یافتن حقیقی آن به خواست و نیاز مخاطبان خود می‌دانند و می‌گویند آنچه امروز می‌بینیم چیزی جز خواست و نیاز مخاطبان نیست.

نرگس جورابچیان نویسنده رمان «به وقت بهشت» که از جمله رمان‌های قابل توجه منتشر شده در سال گذشته بود و در عین حال نخستین اثر نویسنده، با اشاره به اینکه نباید با دیده تردید به این رخداد نگاه کرد، می‌گوید: به نظر می‌رسد كه تا مدت‌های زیادی نویسندگان ما اسیر فرم بودند. این در حالی است كه خواننده وقت خواندن رمان دنبال فرم نیست. دلش می‌خواهد كه لذت ببرد، تفریح كند، سرگرم شود، خصوصاً خواننده رمان. گاهی خواننده بعد از یک روز پرتنش دلش نمی‌خواهد داستان را بخواند که جز بازی فرم و تکنیک نیست. دلش می‌خواهد قصه‌ بخواند. گاهی همزاد ‌پنداری کند و حتی گاهی خیال‌پردازی.

وی ادامه می‌دهد: کافی است به وضعیت شعر در 10 سال گذشته نگاهی بیندازید. به دلیل عدم توجه شاعران به خوانندگان، كتاب‌های شعر در سال‌های قبل نه فروش خوبی داشتند و نه مورد استقبال قرار می‌گرفتند. اما در این سال‌ها شاعران سعی كردند سلیقه مخاطب را هم مورد نظر قرار بدهند. تفکر اینکه ما برای عام نمی‌نویسیم و قشر روشنفکر خواننده ما هستند و داستان‌ها بیشتر از قبل اسیر فرم و پیچیدگی شد و یادمان رفت که این «عام» همان مردمی هستند که هر روز در کنارشان کار و زندگی می‌کنیم. ما می‌نویسیم با ذوق اینكه خوانده شویم. پس خیلی خوب است كه یاد گرفته‌ایم به مخاطب احترام بگذاریم و برایش بنویسیم. پس اینکه نویسندگان جوان به نوشتن رمان گرایش پیدا کرده‌اند، نشانه این است که از سیاره خودشان خارج شده‌اند و پنجره ذهنشان را روی خوانندگان باز کرده‌اند.

موج یا دریا....

ادوارد مورگان فورستر در کتاب جنبه‌های رمان، آن را این گونه توصیف می‌كند: مرطوب‌ترین نواحی ادب كه صدها جویبار آن را آبیاری می‌كند. جویباری محصور درمیان دو رشته كوه كه با حالت تیز و قائم سر بر نیفراشته‌اند یعنی شعر و تاریخ. اما من خود با هیچ بیانی نمی‌توانم این تكه از راه را وصف كنم. آنچه می‌توان گفت این است كه از دو سو دو رشته كوه آن را محدود كرده‌اند كه هیچ یك با حالت تیز و قائمی سر بر نیفراشته است: این دو رشته كوه، شعر و تاریخند و از سوی دیگر دریاست، آنچنان كه در« موبی دیك» می‌بینیم.

اما آیا به راستی بازگشت و اقبال مجدد ادبیات داستانی به رمان نویسی را باید حرکت جویباری دانست که توامان با مخاطبان خود جاری خواهد ماند یا رگباری که سیلاب حاصل از آن پس از مدتی فروکش می‌کند.

خالقان جوان رمان در ایران که با این گونه ادبی وارد عرصه ادبیات داستانی شده‌اند این حرکت را با دیده تردید نگاه نمی‌کنند و معتقدند که این حرکت می‌تواند همچنان ادامه داشته باشد و سیل مخاطبان بیشتری را به سمت خود رهسپار کند.

سینا دادخواه در این رابطه، مسیر حرکت رمان را تا‌اندازه زیادی همانند مسیر حرکت زندگی انسان با پستی و بلندی همراه می‌داند و معتقد است نباید با این تصور که با یک موج روبه‌رو هستیم از لذت بردن از رمان‌های كم ادعا و پر معنای این روزها خودمان را محروم کنیم.

دادخواه همچنین می‌گوید: زندگی همیشه و در همه حال بر ادبیات مقدم است و این زندگی است که به هنر دستور می‌دهد چه کار بکند و چه کار نکند. هر دریایی موج دارد و دریا بدون موج تصور نمی‌شود. من دوست ندارم درباره موج بودن رمان صحبت کنم. کوتاه نویسی سال‌های اخیر اتفاقاً بیشتر موج بود چون داستان کوتاه یك فرم نخبه گراست و کمتر دغدغه مخاطب به معنای عرفی‌اش را دارد اما رمان موج نیست؛ ادبیات طبیعی یعنی رمان.

وی ادامه می‌دهد: وقتی ادبیاتی رمان تولید نمی‌کند یا نمی‌تواند تولید کند باید تعجب کرد نه زمانی که ادبیات شروع می‌کند به رمان نوشتن. امیدوارم که این ادبیات طبیعی ادامه داشته باشد. من شدیداً مشتاق خواندن رمان‌های هم سن و سال‌های خودم هستم که زندگی را دوست دارند و از زندگی می‌نویسند. اگر این موج است من عاشق این امواجم!

حقیقت جویی و حقیقت گویی ادبیات نیز از جمله مواردی است که متمایل شدن نویسندگان به آن در این روزها، بسترهای فراوانی را برای خلق آثار ادبی متفاوت گشوده است که به نظر می‌رسد با ادامه یافتن این خصیصه در درون خالقان اثر و نیز بستر ذاتی رمان برای پروراندن آن، می‌توان بر ادامه داشتن آن امیدوار بود.

همچنان که نرگس جورابچیان در این باره می‌گوید: نویسندگان جوانی که شما موردنظرتان هستند، مردان و زنانی هستند که هرکدامشان براساس شرایط اجتماعی و خانوادگی، دنیایی وسیع‌تر از نسل‌های قبل و بعد خود داشته‌اند. فکر می‌کنم این هم دلیل مهمی است که نویسندگان این نسل احساس می‌کنند باید عمیق‌تر و بیشتر به شرایط هم‌نسلان خود بپردازند. نویسندگان به این باور رسیده‌اند که این عصر ماشینی نیاز به شهرزاد قصه‌گویی دارد که با حوصله و بسیار ساده برای مردم قصه بگوید.

وی با قاطعیت اظهار می‌كند كه رمان نویسی از سوی نویسندگان جوان در كشور یك موج و تب زودگذر نیست و معتقد است این ماجرا می‌تواند ادامه‌دار باشد. جورابچیان دو دلیل را برای نظر خود بر می‌شمرد و می‌گوید: رمان فارسی این روزها دوباره از سوی مخاطبانش با استقبال روبه‌رو شده و نویسندگان به نوشتن رمان ترغیب شده‌اند و این یعنی پدیده رخ داده پیرامون رمان این روزها یك موج و یا تب زودگذر نیست و دوم به دلیل علاقه و کشش ذاتی این نسل به نوشتن و تعریف آنچه بر روح و ذهنشان گذشته است. لذا باز هم می‌گویم جدای از اینکه از چنین اتفاقی می‌توان بسیار شاد بود اما باید امیدوار باشیم که نویسندگان ما به ویژه جوانان نویسنده با حوصله و علاقه به خلق شخصیت‌ها و قصه‌ها بپردازند و همیشه به خواننده احترام بگذارند. البته ترس و امیدی در دل تمام اهالی ادبیات باقی می‌ماند. ترس اینکه عکس سال‌های قبل که داستان اسیر فرم می‌شد، این بار فرم فدای قصه‌گویی شود. و با این امید که این شروع موفق باعث نشود هرکس با هر نوع دانش و هر نوع نوشتاری، فقط به امید موفقیت و مطرح شدن در ادبیات پا به این عرصه بگذارد.

صرفنظر از تمامی این نوع اظهارنظرها و با توجه به اینكه نسل جدید نویسندگان جوان كشور نه تنها به صورت ذاتی كه از دل كلاس‌ها و آموزش‌های كلاسیك نویسندگان نسل دوم و اول ادبیات ایران، به قلم و‌اندیشه خود جرأت مكتوب شدن داده‌اند و در كنار آن میزان استقبال از این آثار داستانی در فضای این روزهای كشور باید اذعان داشت، جریان به راه افتاده پیرامون رمان در كشور نه تنها به نظر نمی‌رسد یك تب تند و هجو آلود باشد، بلكه با كمی دندان روی جگر گذاشتن و نیز هدایت محتوایی و ساختاری این نویسندگان جوان می‌تواند در آینده‌ای بسیار نزدیك نوید دهنده اتفاقات بسیار مهمی در عرصه خلق آثار ادبی مكتوب بلند شود.

حمید نورشمسی 

تهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی – بخش ادبیات