تبیان، دستیار زندگی
تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله ادراک و عقلى متناسب خود میخواهد، تکالیف فراوانى که در قوانین اسلامى براى یک انسان وجود دارد بقدرى است که بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک انجام آنها ممکن نیست . حتى در باره کودکان و دیوانگانى که پاره اى از مسائل را میفهمن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکلیف هر کس به اندازه توانش

تکلیف هر کس به اندازه توانش

تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله ادراک و عقلى متناسب خود میخواهد، تکالیف فراوانى که در قوانین اسلامى براى یک انسان وجود دارد بقدرى است که بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک انجام آنها ممکن نیست .

حتى درباره کودکان و دیوانگانى که پاره اى از مسائل را میفهمند انکار همه تکالیف مشکل است مثلا اگر نوجوانان 14 ساله که به حد بلوغ نرسیده ولى کاملا مطالب را خوانده و فهمیده اند در نظر بگیریم ، اگر آنها عمدا مرتکب قتل نفس شوند در حالى که تمام زیان هاى این عمل را میدانند آیا میتوان گفت هیچ گناهى از آنها سرنزده است ؟! قوانین کیفرى دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر پاره اى از گناهان مجازات میکند، اگر چه مجازات هاى آنها مسلما خفیفتر است .بنابراین بلوغ و عقل کامل شرط تکلیف در مرحله عالى و کامل است ، اگر ما با کسانی رو به رو میشویم که از بهره هوش بالاتری بر خوردارند و از نظر علمی یا اقتصادی و بالاخره در هر زمینه ای که فعالیت میکنند برترینند و شاید احساس کمبود کنیم باید در جریان باشیم که هر کدام از ما با توجه به میزان عقل و  تواناییمان تکلیف داریم و باید پاسخ گو باشیم اگر کسی از یک ذهن تحلیلی عظیم بر خوردار است و به راحتی مدارج علمی را طی میکند و از دیگران بالاتر میرود مسلم است که تکلیفش در مقایسه با کسی که از استعداد ندارد و از درک مسائل عادی هم عاجز است فرق میکند خداوند در قرآن کریم میفرماید:

«یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اكْتَسَبَتْ...»1؛ خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند نیکی های هر کس ازآن ، خود اوست و بدی هایش از آن خود اوست.

البته نباید تصور کرد که قرار گرفتن در صف افراد با ایمان و انجام عمل صالح در دسترس همه کس نیست و جز افراد معدودى قدرت بر وصول به آن ندارند، زیرا تکالیف پروردگار به اندازه قدرت افراد است و به این وسیله راه را به روى همه کس اعم از عالم و جاهل ، کوچک و بزرگ و در هر سن و سال گشوده و همه را دعوت به پیوستن به این صف مى کند، و البته از هر کس به اندازه استعداد فکرى و جسمى و امکاناتش انتظار دارد. ما نباید با بهانه قردادن کاستی ها شانه از زیر بار مسؤلیت خالی کنیم .

کسى که عاقل باشد دین دارد، و کسى که دین داشته باشد داخل بهشت مى شود(بنابراین بهشت جاى عاقلان است)

ارزش والاى عقل و خرد

قرآن مجید به ارزش فوق العاده عقل و خرد اشاره مى کند، و گناه عمده دوزخیان و عامل اصلى بدبختى آنها را از کار انداختن این نیروى الهى مى شمرد، بلکه هر کس با قرآن آشنا باشد مى داند که در مناسبت هاى مختلف اهمیت این موضوع را آشکار ساخته است ، و على رغم دروغ پردازی هاى کسانى که مذهب را وسیله تخدیر مغزها، و نادیده گرفتن فرمان عقل و خرد مى شمرند، اسلام اساس ‍ خداشناسى و سعادت و نجات را بر عقل و خرد مى نهد، و روى سخنش ‍ در همه جا با «اولوالالباب » و «اولوالابصار» یعنی  اندیشمندان و دانشمندان است .

در منابع اسلامى آنقدر روایت در این زمینه وارد شده که از حساب بیرون است ، جالب اینکه کتاب معروف (کافى) که از معتبرترین منابع حدیث است مشتمل بر کتاب هائى است که نخستین کتابش به نام کتاب (عقل و جهل) است ، و هر کس روایاتى را که در این زمینه در این کتاب نقل شده ملاحظه کند به عمق بینش اسلام در این باره پى مى برد، و ما در اینجا به ذکر دو روایت قناعت مى کنیم :

عقل و خرد

در حدیثى از على (علیه السلام ) (در همین کتاب ) آمده است : جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت من مامورم که تو را میان یکى از این سه موهبت مخیر کنم ، تا یکى را برگزینى ، و بقیه را رها کنى ، آدم گفت : آنها چیست ؟ جبرئیل در پاسخ گفت : (عقل) و (حیاء) و (دین ). آدم گفت : من عقل را برگزیدم ، جبرئیل به (حیاء) و (دین) گفت او را رها کنید و به دنبال کار خود بروید، گفتند ما مأموریم همه جا با عقل باشیم و از آن جدا نشویم ! جبرئیل گفت : حال که چنین است به ماموریت خود عمل کنید، سپس به آسمان صعود کرد!.

این لطیفترین تعبیرى است که ممکن است درباره عقل و خرد، و نسبت آن با (حیا) و (دین) گفته شود، چرا که اگر عقل از دین جدا گردد با اندک چیزى بر باد مى رود، یا به انحراف کشیده مى شود، و اما (حیا) که مانع انسان از ارتکاب زشتی ها و گناهان است آن نیز ثمره شجره معرفت و عقل و خرد است .

این نشان مى دهد که "آدم " سهم قابل ملاحظه اى از عقل داشت که به هنگام مخیر شدن در میان این سه چیز، مرحله بالاتر عقل را برگزید، و در سایه آن هم دین را تصاحب کرد و هم حیا را.

در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : من کان عاقلا کان له دین ، و من کان له دین دخل الجنة ؛ کسى که عاقل باشد دین دارد، و کسى که دین داشته باشد داخل بهشت مى شود(بنابراین بهشت جاى عاقلان است) .

البته عقل در اینجا به معنى معرفت راستین است ، نه شیطنت هاى شیاطین که در سیاستمداران جبار و ظالم جهان دیده مى شود که به گفته امام صادق (علیه السلام ) شبیهة بالعقل ، و لیست بالعقل شبیه عقل است ولى عقل نیست!.

آمده است که جمعى در محضر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مدح و ستایش از مسلمانى کردند، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: کیف عقل الرجل ؟! عقل او چگونه است ؟

عرض کردند: اى رسول خدا! ما از تلاش و کوشش او در عبادت و انواع کارهاى خیر سؤ ال مى کنیم ، شما از عقلش سؤال مى فرمائید؟

فرمود: مصیبتى که از ناحیه حماقت احمق حاصل مى شود بدتر است از فجور فاجران و گناه بدکاران ، خداوند فرداى قیامت مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آنها بالا مى برد، و بر این اساس به قرب خداوند نائل مى گردند.

این مطلب نیز از روایات استفاده مى شود که دقت و سخت گیرى در حساب در قیامت به میزان عقل و دانش انسان ها بستگى دارد، چنانکه امام باقر (علیه السلام ) مى فرماید: انما یداق الله العباد فى الحساب یوم القیامة على ما آتاهم من العقول فى الدنیا ؛ خداوند در قیامت در حساب بندگان به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است دقت و سخت گیرى مى کند!

قرآن مجید باعث بدبختی دوزخیان را از کار انداختن نیروی عقل که نیروییست الهی میداند .اسلام اساس ‍ خداشناسى و سعادت و نجات را بر عقل و خرد مى نهد.

به هر حال نمیتوانیم سهل انگاری خود را برای مجاهدت و تلاش در راه رسیدن به کنه حقیقت به گردن بی استعدادی

طلسم گناه

بیاندازیم چرا که انسان موجودیست پر از استعداد و  مجهز به ابزار شناخت و اگر از اینها بهره گرفته نشود تکلیف ساقط نمیشود و باید پاسخگو بود هر کس به اندازه خود و در حساب و کتاب خداوند ذرّه ای به کسی ظلم نخواهد شد کوچکترین اعمال ما در ترازوی عدل الهی سنجش میشود اعم از خیر یا شر.

پس مسئولیت هر کس در برابر عمل خویش است ، چرا که مسأله تکلیف بدون این معنى کامل نمى شود، مى فرماید: (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى »2؛ هیچکس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد .

و از آنجا که تکلیف بدون کیفر و پاداش معنى ندارد، در مرحله آخر به مسأله معاد میرسیم ، مى گوید: سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است ، و او شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه مى سازد «ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَیُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»3 ؛ بازگشت همه شما نزد پروردگارتان است او شما را از کارهایی که می کرده اید آگاه می کند او به آنچه در دلها می گذرد آگاه است.

این نکته نیز قابل توجه است که اصل مسئولیت هر کس در برابر اعمال خویش از اصول منطقى و مسلم در همه ادیان آسمانى است .

البته گاه ممکن است انسان شریک جرم دیگرى باشد اما این در صورتى است که به نحوى در ایجاد مقدمات یا اصل آن عمل دخالت داشته باشد، مانند کسانى که بدعت شومى مى گذارند، و یا سنت زشت و غلطى که هر کس به آن عمل کند گناه آن را بر مسبب اصلى مى نویسند بى آنکه از گناه عاملین به آن چیزى کاسته شود. پس مواظب باشیم که ما در مقابل هر چه که در دلمان میگذرد و به مرحله عمل میآید مسؤلیم و گریزی  از تکلیف نداریم و هر آنچه را در نهایت تلاش و مجاهدت نرسیدیم خداوند کریم و بخشاینده است و ما را به قدر توانمان باز خواست خواهد کرد نه بیشتر.

فاطمه محمدی - گروه دین و اندیشه تبیان


1- بقره آیه  286.

2 – اسراء آیه 15.

3 – الزمر آیه 7.

بررسی تفسیر نمونه جلدهای 2،5،614،19،24