تبیان، دستیار زندگی
مشکل تلویزیون و محتوای سریالهای تلویزیونی این نیست که نقشهای جنسیتی به طور مساوی نشان داده شوند بلکه مشکل عدم بلوغ اندیشه و تفکر است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آشپزباشی یا صرفه جویی در عقل

آشپزباشی

مجموعه تلویزیونی آشپزباشی به کارگردانی محمدرضا هنرمند اکنون از شبکه اول سیما در حال پخش است. با توجه به اینکه چند ماه از پخش این مجموعه گذشته است، به نظر می رسد آنچه مخاطب را به پیگیری ماجرا دعوت می کند، بیشتر شهرت و مهارت بازیگران این مجموعه است. این نوشتار قصد ندارد به نقد این مجموعه بپردازد که نقادی مختصات خاص خود را دارد، بلکه می خواهیم از دیدگاه فرهنگی-اجتماعی نگاهی به این مجموعه پرطرفدار بیندازیم.

آشپزباشی حکایت زندگانی زن و مردی میانسال است که به طور مشترک به اداره رستورانی مجهز و مدرن مشغول هستند. یک اتفاق به ظاهر ساده موجب ایجاد اختلاف و دعوا میان این زن و شوهر می شود که پا درمیانی اطرافیان از جمله چهار فرزند این خانواده، دایی، پدر و مادر بزرگ نیز مشکلی را حل نمی کند. کل داستان حول محور دعوای این زن و شوهر می چرخد و اتفاق خاص دیگری رخ نمی دهد.

آشپزباشی می خواهد نشان دهد که خودخواهی و منیّت می تواند آنقدر در وجود انسان ریشه کند که قدرت تعقّل و تفکّر را از او دور سازد. هر چند پیام و محتوای کلی آشپزباشی به موضوع مهمّی اشاره دارد، امّا به نظر می رسد عریض و طویل شدن حاشیه ها، تکرار برخی از حوادث و مواجهه مخاطب با کلیشه های بعضا تکراری در این مجموعه موجب شده تا آشپرباشی با نقطه اوج موفّقیّت، تا حدی فاصله گیرد.

مشکل تلویزیون و محتوای سریالهای تلویزیونی این نیست که نقشهای جنسیتی به طور مساوی نشان داده شوند بلکه مشکل عدم بلوغ اندیشه و تفکر است

آشپزباشی دائما سعی دارد تا موقعیت و شرایطی مساوی را از شخصیت زن و مرد داستان به تصویر کشد تا متّهم به بهره گیری از محتوای مردسالارانه و یا طرفداری از حقوق زنان نباشد.

هرچند در این زمینه تا حدی موفق بوده اما آنچه از خلال داستان به مخاطب منتقل می شود بیشتر به این سمت و سو، سوق دارد که شایسته تر این بود که مینو خانم برای حفظ زندگی اش فداکاری می کرد و اکبر آقا هم به جای قلدر بازی کمی فکر می کرد.

آنچه برای این نوشتار حائز اهمیّت است این است که آیا مشکل تلویزیون در بازنمایی شخصیت زن و مرد، تنها به وجود نابرابری در به تصویر کشیدن زنان و مردان مربوط می شود یا مسئله چیز دیگری است؟ اگر مشکل این باشد که به وضوح می توان گفت سریال آشپزباشی اصل برابری در بازنمایی شخصیت زنانه و مردانه را رعایت کرده است اما باز هم کم و کاستی هایی احساس می شود و مشکلات این زوج را بیشتر می کند.

با توجه به این مطلب می توان گفت مشکل تلویزیون و محتوای سریال های تلویزیونی این نیست که نقش های جنسیتی به طور مساوی نشان داده شوند بلکه مشکل عدم بلوغ اندیشه و تفکر است.

مدت هاست که اینطور گفته می شود که تلویزیون در جامعه ما به عنوان ابزاری ایدئولوژیک است که در جهت ترویج و تقویت فرهنگ مردسالار به کار گرفته  می شود و  نقش های جنسیتی دراین رسانه براساس تبعیض میان دو جنس به تصویر کشیده می شوند. با اندکی توجه به سریال های اخیر تلویزیون مشخص می شود که این تئوری تا حد زیادی رنگ باخته است. چرا که تغییر در به تصویر کشیدن شخصیت زنان و مردان به کرّات مشاهده می شود.

آشپزباشی

این مسئله با دقت بر برخی شاخص های موجود در سریال ها وضوح بیشتری می یابد. مثلا منزلت اجتماعی و شغلی زنان در سریال ها دچار تغییر شده و یا روحیه سلطه پذیری در زنان و مردان تغییر کرده است.

این موضوع در سریال آشپزباشی بسیار پررنگ است. اکبر آقا و مینو خانم به طور مشترک به اداره رستورانی مشغول هستند و تا زمانی که در کنار یکدیگر هستند، موفق عمل می کنند. چه در محیط کار و چه در محیط خانواده. اما آن زمان که بین این زوج اختلافاتی بروز می کند و منجر به جداسازی محل کار و زندگی شان از یکدیگر می شود، هیچ کدام نمی توانند به موفقیت، رضایت و آرامش دست یابند. این بدان معناست که این زن و مرد تنها وقتی کنار یکدیگر قرار دارند می توانند مکملی مناسب و شایسته برای یکدیگر باشند.

آشپزباشی عرصه ای است که نشان می دهد یک زن و مرد برای اثبات خویش چگونه به آب و آتش می زنند و در این راه همه چیز را فدا می کنند، حتی فرزندان دلبندشان را. چون خودخواهی و غرور آنچنان بر دیدگانشان سایه انداخته که حتی قدرت ندارند خودشان را ببینند.

در چنین شرایطی لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که آنچه مهم است قدرت هر انسان در بکارگیری قدرت تعقل است و عقل انسان را به طاعت پروردگار فرا می خواند. آنکس که به طاعت پروردگار معرفت یابد معنای تساوی، عدالت، ظلم، محبت و رفاقت را به خوبی می فهمد

اینکه در هر جامعه ای از زنان و مردان با توجه به پایگاهی که دارند انتظاراتی وجود دارد. محتوای این نقش ها در فرهنگ های مختلف وحتی دردرون یک فرهنگ نیز می تواند متفاوت باشد. آنچه مهّم است اینکه در درون فرهنگ ما که فرهنگی ایرانی با محتوای غنی اسلامی است بدانیم که نقش های جنسیّتی درخور و شایسته کدامند و این نقش ها چطور باید به تصویر کشیده شوند.

نقش های جنسیّتی موضوع جدیدی است که در دهه های اخیر از سوی طرفداران حقوق زنان مطرح و درحیطه های فلسفی، روانشناسی ، جامعه شناسی و سایر رشته های علمی مورد اقبال فراوانی قرار گرفته است . برخلاف متفکرین متقدم که تفاوت های میان زنان و مردان را تنها از نظر   ویژگی های بیولوژیکی مد نظر داشتند امروزه ریشه این تفاوت ها را در مسائل اجتماعی و فرهنگی هرجامعه جستجو می کنند. در چنین شرایطی لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که آنچه مهم است قدرت هر انسان در بکارگیری قدرت تعقل است و عقل انسان را به طاعت پروردگار فرا می خواند. آنکس که به طاعت پروردگار معرفت یابد معنای تساوی، عدالت، ظلم، محبت و رفاقت را به خوبی می فهمد.

آشپزباشی به ما نشان داد که تساوی میان زن و مرد، قدرت سلطه طلبی زنانه و روح ستیزه جویی مردانه، تنها سبب آن است که از نعمت تعقل بی بهره مانی و حاصل این بی بهره بودن واماندن از همه جاست. به طوری که در بسیاری از صحنه های این فیلم اینگونه احساس می شود که این زن و مرد برای صرفه جویی در عقل، با یکدیگر مسابقه گذاشته اند. مسابقه ای که بعید است برنده ای داشته باشد.

هرچند به نظر می رسد دعواهای مینو و اکبر تکراری و کسالت آور شده اما درس قشنگی در پس این تکرارها وجود دارد که پاسخی مناسب برای فمینیست های دو آتیشه و طرفداران نظام مردسالاری است.

نویسنده: فاطمه ناظم زاده

تنظیم:س.آقازاده