تبیان، دستیار زندگی
یكی از دغدغه‌های اندیشمندان سازگاری یا ناسازگاری بین منابع متعدد معرفتی است كه از آن جمله، ناسازگاری یا سازگاری بین «علم و دین» است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه حل تعارض قرآن و علم

قرآن

یكی از دغدغه‌های اندیشمندان سازگاری یا ناسازگاری بین منابع متعدد معرفتی است كه از آن جمله، ناسازگاری یا سازگاری بین «علم و دین» است.

پرسش شما در مورد چگونگی سازگاری «قرآن با علم» نیز در همین راستاست و آن مباحث در این باره نیز مطرح است.

به نظر می‌رسد حل مسئله‌ی تعارض «علم و دین»، پاسخی به راه حل تعارض «قرآن و علم» هم خواهد بود، ولی به جهت رعایت اختصار و تمركز بر این پرسش، به طور مستقیم به راه كارهای تعارض زدایی قرآن و علم می‌پردازیم.

ابتدا لازم است نكاتی مورد توجه قرار گیرد تا زودتر به پاسخ برسیم:

نكات:

اول: با توجه به آنكه قرآن، كلام خدایی است كه آفریننده‌ی جهان است، میان قرآن و علم تعارض واقعی رخ نمی‌دهد. زیرا خدای جهان به آنچه آفریده است آگاهی دارد و برای اطلاع رسانی از حقایق هستی، شناخت كافی دارد و قرآن كه كلام الهی است برای هدایت و آگاه نمودن انسان به حقایق هستی می‌باشد.

نتیجه آنكه آنچه در قرآن آمده است از اتقان و واقعیت برخوردار است و با واقعیات جهان ناسازگاری ندارد. به عبارت دیگر «كتاب تشریع» و «كتاب تكوین» (جهان) هر دو از یك آفریننده است و بر یكدیگر مطابقت دارد.

چنانكه گالیله نیز به همین نكته اشاره كرده و گفته است: هم آیات كتاب مقدس و هم آیات طبیعت، هر دو كلمة‌الله‌اند، و ایان باربور در ادامه‌ی سخن گالیله می‌نویسد: گالیله طبیعت و متن مقدس را، دو راه همتراز و رهنمون به خدا می‌دانست.1

دوم: قرآن كه نازل شده از علم نامتناهی خداست ـ علمی كه هیچ خطا و تغییری در آن راه ندارد ـ بدون هیچ تحریفی به دست انسان‌ها رسیده است. بنابراین همانگونه كه علم خالق هستی با واقعیات مطابق و هماهنگ است، قرآن نیز با واقعیات ناسازگار نخواهد بود. البته مسئله‌ی تحریف ناپذیری قرآن كه از مسلمات اسلام است در جای خود مورد تحلیل قرار گرفته است.2

نتیجه آنكه آنچه در قرآن آمده است از اتقان و واقعیت برخوردار است و با واقعیات جهان ناسازگاری ندارد. به عبارت دیگر «كتاب تشریع» و «كتاب تكوین» (جهان) هر دو از یك آفریننده است و بر یكدیگر مطابقت دارد.

سوم: علم، كاربردهای متعددی دارد یكی از معانی «علم» عبارت است از: دانش‌های مطابق با واقع كه از هر گونه خطا دورند.

اگر مراد از «علم» در «تعارض قرآن با علم» این معنا باشد با توجه به آنچه در دو نكته‌ی پیشین گذشت، هیچ گاه میان قرآن و علم صحیح، تعارض رخ نمی‌دهد.

قرآن به جهت آنكه دارای مصونیت از تحریف است و از آن رو كه نازل از علم الهی و مصون از خطاست، با علم صحیح هماهنگ و سازگار خواهد بود.

البته یكی ازمعانی «علم»، عبارت است از دانش‌های تجربی بشر است كه در این صورت امكان تعارض میان قرآن و علم وجود دارد.

علم به معنای «دانش تجربی بشر» از آن رو كه برخاسته از حواس و فعالیت سایر ابزارهای معرفتی آدمی است گاهی دچار خطا می‌شود كه تحولات دانش بشری و بطلان پاره‌ای از نظریه‌ها یا مدل‌های علمی، شاهد خوبی بر این ضعف است.

نتیجه آنكه تعارض میان قرآن با دانش تجربی بشر، تعارض ظاهری و زدودنی است و می‌توان به امكان رفع تمامی تعارضات علمی با قرآن قائل شد. البته رفع این تعارضات و حل آنها راه كارهایی دارد و نمی‌توان بدون ضابطه به این كار اقدام كرد. كه راهكارهای چگونگی رفع تعارض قرآن با علم را خواهیم گفت.

چهارم: هر چند بیان شد كه قرآن نازل از علم الهی است و قرآن مصون از تحریف است اما در اینجا ما با فهم قرآن و تفسیر قرآن روبرو هستیم.

مفسران و مخاطبان قرآن، در فهم محكمات قرآنی و نصوص قرآنی همداستان هستند و در این موارد خطا رخ نمی‌دهد و مسلمات قرآنی كه بسیارند كاملا قابل اطمینان خواهند بود اما به همراه آیات محكم و نصوص قرآنی، در قرآن با متشابهات و ظواهر قرآنی روبرو هستیم، كه گاه به واسطه‌ی خطا در فهم آنها، ممكن است به تفسیری نادرست یا دركی اشتباه مبتلا شویم.

البته برای اینكه به این مشكل و اشتباه دچار نشویم، راه كارهایی وجود دارد كه كتاب و سنت به آن پرداخته‌اند و ما این راه كارها را مورد اشاره قرار خواهیم داد.

با توجه به این نكته‌ی سوم ممكن است میان «قرآن و علم» ناسازگاری پیدا شود اما باید توجه داشت در واقع این ناسازگاری میان قرآن و علم بشری نیست بلكه میان فهم قرآنی ما و علم بشری است.

در این گونه موارد باید میان فهم قطعی ما كه از نصوص قرآنی بدست آمده است و فهم ظنی ما كه از ظواهر آیات پیدا شده است، فرق نهاد و با هر یك به گونه‌ای برخورد كرد.

چگونگی برخورد با این موارد را متذكر خواهیم شد.

از این سه نكته می‌توان نتیجه گرفت كه میان علم واقعی و قرآن هیچ گاه تعارضی وجود ندارد بلكه گاه تعارض میان علم تجربی بشر و معارف قرآنی ما رخ می‌دهد و بدین جهت تعارض ظاهری و زدودنی است كه راه كارهای رفع این گونه تعارضات به شرح ذیل است:

مهارت های زندگی در قرآن

راه‌های رفع تعارض قرآن و علم

برای رفع تعارض باید میان مسلمات علمی و فرضیات و نظریات علمی فرق نهاد. اگر معرفت قرآنی ما با مسلمات علمی قرآنی ناسازگار باشد می‌توان در ظاهر آیات بازاندیشی كرد، چون علم قطعی قرینه‌ی فهم آیات است و علم قطعی، بر ظن مقدم است لذا در صورت امكان می‌توان متناسب با مورد، یكی از دو راه را برگزید:

1. تصرف لفظی در آیات

مفسر گرانسنگ علامه طباطبایی(ره) در مواردی كه میان ظاهر برخی آیات و یافته‌های علمی ناسازگاری رخ داده است از این روش استفاده كرده‌اند كه برای نمونه می‌توان به تفسیر ایشان در ذیل آیه‌ی 19 سوره‌ی نوح اشاره كرد: «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ بِسَاطاً»

در گذشته اخترشناسان به مسطح بودن زمین معتقد بودند و كروی بودن آن را باور نداشتند.

به پیروی از آنها مفسران قرآن نیز جهت نشان دادن سازگاری قرآن با این دیدگاه به این آیه‌ی شریفه استدلال می‌كردند و حتی برخی مانند فخررازی از براهین عقلی جهت اثبات كروی نبودن زمین در تفسیر آیه شریفه استفاده می‌كردند ولی پس از چند قرن كه كروی بودن زمین اثبات گردید و نادرستی دیدگاه مسطح بودن زمین آشكار گردید، برخی آیه‌ی شریفه را ناسازگار با علم جدید خواندند.

نخستین راه حل علامه برای رفع این ناسازگاری، تصرف در ظاهر آیه‌ی مذكور است، در آیه «یك «كاف تشبیه» در تقدیر می‌گیرد و می‌نویسد:

«مراد از بساط، كالبساط می‌باشد. خداوند می‌خواهد بفرماید: زمین را مثل فرش برای شما گستراندیم تا بتوانید به آسانی در آن گردش كنید و از ناحیه‌ای به ناحیه‌ی دیگر منتقل شوید. نه اینكه مراد این باشد كه «زمین را مسطح آفریدیم.» تا با دیدگاه كروی بودن زمین ناسازگار باشد.3

2. تصرف معنوی

یكی دیگر از راه كارهای رفع تعارض آیه‌ای كه با مسلمات علمی در تعارض قرار گرفته است، بازنگری در معنای آیه می‌باشد.

علامه طباطبایی(ره) گاه از این روش استفاده كرده است مانند تفسیر ایشان در ذیل آیات 15 و 16 سوره‌ی نوح كه می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَوْا كَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقاً وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً» دیدگاه زمین مركزی از یافته‌های اخترشناسی كهن به شمار می‌رود. براساس این دیدگاه، بسیاری گمان داشتند كره‌ی ماه، همه‌ی آسمان را نور می‌دهد و این آیات شریفه را شاهد آن ذكر می‌كردند ولی پس از آن كه دیدگاه زمین مركزی باطل گردید و خورشید مركزی جایگزین آن گردید و كهكشان‌های دور دست، یكی پس از دیگری شناسایی شدند و معلوم شد كه كره ماه نمی‌تواند تمام آسمان‌ها را نور بدهد، آیه‌ی مذكور با دستاوردهای جدید ناسازگار تلقی شد و از همین رو علامه برای رفع این ناسازگاری در معنای آیه تصرف می‌نماید و می‌نویسد:

«منظور آیه‌ی شریفه این است كه: ماه در ناحیه‌ی آسمان‌ها قرار دارد، نه این كه همه آسمان‌ها را نور می‌دهد؛ مثل این كه ما می‌گوییم: در این خانه‌ها یك چاه آب هست، با این كه چاه در یكی از آنهاست ولی می‌گوییم:

«در این خانه‌ها»؛ زیرا وقتی در یكی از آنها باشد مانند این است كه در همه باشد.

مثال دیگر: مانند این كه می‌گوییم من به میان بنی تمیم رفتم، با اینكه به خانه بعضی از آنها رفته‌ام.»4

یادآوری:

1. البته باید توجه داشت كه اولاً علم از آن رو كه ظنی است ممكن است حتی آنچه در علم مسلم شمرده شود گاه خطا بودنش آشكار شود و از این رو نباید این تفسیر را برای ظاهر قرآن تفسیری قطعی برشمرد چنانكه نباید مرعوب علم گشت و مسلمات علمی را قطعی پنداشت.

2. و از طرفی تصرف در ظاهر آیات الهی باید با ضابطه و روشمند باشد و نمی‌توان بی‌ضابطه به تصرف در آیات قرآنی اقدام كرد.

تعارض واقعی قرآن و علم كه به معنای ناسازگاری قرآن و علم می‌باشد، محال است یعنی محال است دو گزاره‌ی علمی و دینی هر دو قعطی و ناسازگار با هم باشند. ولی تعارض ظاهری «علم و دین» یا «قرآن و علم» رخدادنی است ولی قابل رفع و زدودنی می‌باشد

3. علم ظنی و ظواهر قرآن

این دو گونه تصرف در صورتی بود كه ما با مسلمات علمی كه اطمینان آوراست مواجه باشیم، ولی اگر قرآن با فرضیه‌ها یا نظریات نامسلم علمی ناسازگاری نمود در این صورت نباید به تصرف در ظاهر آیات اقدام كرد، بلكه این فرضیات و نظریات، به خاطر عدم اعتبار علمی و ظنی بودنشان، نمی‌توانند مخالف جدی آیات به شمار آیند.

برای مثال در قرآن سخن از هفت آسمان آمده است. (بقره / 29 و...)

ولی علوم كیهان‌شناسی یك آسمان را شناسائی كرده‌اند.

آیا می‌توان گفت كه نظریه یك آسمان نفی آیات هفت آسمان است؟ خیر، زیرا نظریه‌ی یك آسمان، تئوری ظنی است كه قطعی نشده و وجود آسمان‌های دیگر را نفی نمی‌كند. پس نمی‌توان از ظاهر آیات دست برداشت.

بنابراین تحول پذیری علم، و ظنی بودن آن، موجب می‌شود كه ما نتوانیم به علم اطمینان كامل كنیم. بلكه لازم است محتاطانه رفتار كرد و ظواهر قرآنی را به آسانی با تحولات علمی تغییر نداد، و در مواردی هم كه به تصرف در ظاهر آیات قرآنی اقدام می‌كنیم احتمال خطا بودن این اقدام را از یاد نبریم.

نتیجه‌گیری:

تعارض علم و دین به دو معنا می‌آید: 1. تعارض واقعی قرآن و علم. 2. تعارض ظاهری قرآن و علم.

تعارض واقعی قرآن و علم كه به معنای ناسازگاری قرآن و علم می‌باشد، محال است یعنی محال است دو گزاره‌ی علمی و دینی هر دو قعطی و ناسازگار با هم باشند. ولی تعارض ظاهری «علم و دین» یا «قرآن و علم» رخدادنی است ولی قابل رفع و زدودنی می‌باشد.5

منبع:درگاه پاسخگویی به پرسش های دینی

تنظیم: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


پی نوشت ها:

1 . ایان باربور، علم و دین، مترجم: بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1362، ص 36.

2 . نك: مصونیت قرآن از تحریف، محمد هادی معرفت، مترجم، محمد شهرابی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376، چ اول، همچنین: سلامه القرآن من التحریف، فتح الله المحمدی (نجارزادگان)، 1424 هـ .

3 . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، موسسه اسماعیلیان، ج 20، ص 33.

4 . همان، ج 20، ص 33.

5 . درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، دكتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات اسوه، 1375، چ اول، ص 229 ـ 230.