تبیان، دستیار زندگی
شهید مصطفی چمران در رثای سید علی اکبر ابوترابی زمانی که پنداشت ایشان به عنوان یکی از فرماندهان ستاد جنگ‌های نامنظم به شهادت رسیده است متنی را به رشته تحریر درآورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردی از قبیله غیرت

دستنوشته شهید چمران در رثای مرحوم ابوترابی در سال 59

شهید مصطفی چمران در رثای سید علی اکبر ابوترابی زمانی که پنداشت ایشان به عنوان یکی از فرماندهان ستاد جنگ‌های نامنظم به شهادت رسیده است متنی را به رشته تحریر درآورد.

حاج آقا ابوترابی

وقتی که سید علی اکبر ابوترابی فرد در روز 26 آذر 59 در یکی از مأموریت‌های شناسایی عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم به اسارت نیروهای عراقی در آمد هیچ خبری مبنی بر زنده‌ ماندن ایشان در دست نبود و رسماً اعلام شد که حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی به شهادت رسیده‌ است. در همین ایام شهید مصطفی چمران در رثای سیدعلی اکبر ابوترابی متنی را به شرح زیر به رشته تحریر درآورد:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

"ولا تحسین الذین قتلوا فی‌سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون "

من شهادت می‌دهم سید علی ‌اکبر ابوترابی با همه‌ی وجود در راه خدا، اعتلای اسلام، پیروزی انقلاب و شکست جبهه‌ کفر تا آخرین رمق حیات خود جنگید تا در آغوش شهادت فرو رفت.

من شهادت می‌دهم که سخت‌ترین مأموریت‌ها را عاشقانه می‌پذیرفت و هر چه وظیفه‌ او خطرناک‌ تر می‌شد خوشحال‌تر و راضی‌تر به نظر می‌رسید.

من شهادت می‌دهم که عالی‌ترین نمونه‌ پاکی، تقوا، عشق، محبت، شجاعت و فداکاری بود و روح بلند و ایمان کوه‌آسا و اراده‌ فولادین او آن چنان از وجودش تشعشع می‌کرد که همه‌ محیط را روشن می‌نمود و رزمندگان تحت فرمانش جذب و محو وجودش شده بودند و پروانه‌وار به دور شمع وجودش می‌گشتند و می‌سوختند.

من شهادت می‌دهم اولین کسی بود که با همراهی گروه چریکی خود وارد "دُبّ حردان " شد و ضربات سختی به دشمن زد که آنها را وادار به عقب‌نشینی کرد.

من شهادت می‌دهم که راز و نیاز شبانه‌اش با خدا و نماز صبحگاهش، دعا و استغفار و سخنان آتشین قبل از عزیمت به نبرد آن قدر سوزانگیز، عمیق و خالصانه بود که همه‌‌ ما را منقلب می‌نمود و در روح دوستانش آتشفشان به پا می‌کرد.

من شهادت می‌دهم، هم‌رزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سید علی‌اکبر ابوترابی درمنطقه‌ اهواز با همه‌ وجودش شب و روز در راه خدا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود و در یک مأموریت خیلی خطرناک بدون ذره‌ای ترس و وحشت به قلب دشمن نفوذ کرد و حماسه‌ ناگفتنی از خود به یادگار گذاشت و با کفن خونین در اوج افتخار به لقای پروردگار خود نائل آمد.

من شهادت می‌دهم، هم‌رزمانش شهادت می‌دهند، آسمان بلند و ستارگانش شهادت می‌دهند که سید علی‌اکبر ابوترابی درمنطقه‌ اهواز با همه‌ وجودش شب و روز در راه خدا علیه طاغوت، کفر و جهل مبارزه نمود

خدایا تو که زود نیکان را به سوی خود می‌بری و ما را از نعمت وجودشان محروم می‌کنی، تو می‌دانی که او چگونه مردی بود و با دوستان هم‌رزمش چگونه رفتار می‌کرد و رزمندگان تحت فرماندهی‌اش تا چه اندازه او را دوست می‌داشتند و بعد از شهادت او، می‌خواستند دیوانه‌وار به جبهه‌ دشمن حمله کنند تا هرچه زودتر کنار مرشد و فرمانده‌ خود، ابوترابی، آرام بگیرند.

خدایا می‌دانی که وجود او چقدر برای همشهریانش مغتنم بود. پدر یتیمان بود. انیس بی‌کسان بود. همدرد رنجدیدگان بود. نگهبان خانواده‌های فقیر و بی‌کس بود. یکپارچه عشق و ایمان، یک دنیا اخلاص و محبت، یک آسمان صفا و صمیمیت، یک دریا عشق و عرفان، همچون کوهی ازمقاومت و صلابت، آتشفشانی از شور و عشق و فداکاری بود.

شهید ابوترابی عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانه‌اش با خدای بزرگ در نیمه‌های شب، دل عشاق عالم را آب می‌کرد. آن قدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس برآمده است. آن چنان ساکت، همچون آسمان که در شب‌های پاک پرستاره، در دل شب ‌زنده‌داران غوغا به پا می‌کرد اما در عین حال رزمنده‌ای بود که درصحنه‌ی نبرد طوفان به پا می‌کرد.

حاج آقا ابوترابی

فریاد خشمش زهره را آب می‌نمود و از شیر جسورتر بود و اراده‌اش پولاد را خجل می‌کرد. از هیچ مأموریتی روی برنمی‌گرداند و در مقابل هیچ دشمنی عاجز نمی‌شد.

ایمانش چون کوه بر راه سرنوشت، استوار شده بود و همه‌ی وجود خود را وقف سبیل‌الله کرده بود. به ملاقات خدا بی‌تابی می‌کرد.

پرنده‌ی بلند پروازی بود که می‌خواست هرچه زودتر خودش را از اسارت خاک آزاد کند و هر چه سریعتر به امواج پرواز نماید. هر چه عمیق‌تر در فضای لایتناهی عشق و وحدت، محو و فانی گردد.

درود بر آزاد مردانی که در برابر دهر تعظیم نمی‌کنند. از مرگ وحشتی ندارند و فقط از خدا هراس دارند و فقط به خدا پناه می‌برند.

چه زیباست آزاد زیستن و چون گل شکفتن و همچون نسیمی به سادگی جان به جان‌دار تسلیم کردن.

چه زیباست زنجیرهای اسارت را با اسلحه‌های شهادت پاره کردن و اسماعیل‌وار در قربانگاه عشق خدا باختن و با قدرت روح بر عرش اعلا پرواز کردن.

چه زیباست زندگی آزاد از دلهره‌ها و ترس‌ها و اسارت قید و بندها و زبونی در مقابل طاغوت‌ها و ابرقدرتها، آن جا که انسان در مقابل هیچ قدرتی تعظیم نکند و فقط خدای لایزال را بپرستد.

تا وقتی که زنده است آزاد و سربلند زندگی کند و هنگامی که مرگ فرا می‌رسد باکمال افتخار و شرف به لقای پروردگار نائل آید.

خدایا شهید ابوترابی، این هدیه‌ی گرانقدر و عزیز را از ملت ما و انقلاب ما بپذیر و به خاطر خون چنین شهید پاک و وارسته‌ای پرچم مقدس اسلام را برافراشته ‌تر کن.

درود بر آزاد مردانی که در برابر دهر تعظیم نمی‌کنند. از مرگ وحشتی ندارند و فقط از خدا هراس دارند و فقط به خدا پناه می‌برند.

ریشه‌ی ظلم و جور و فساد را برانداز، طاغوتیان و ابرقدرت‌ها را نابودگردان و ظهور امام عصر (عج) را نزدیک کن تا اجتماع‌ِ ایده‌آل بشریت براساس عدل و عشق و آزادی هرچه زودتر تحقق یابد.

خدایا توفانی سخت، حیات و هستی ما در معرض خطر قرار داده و کشتی سرنوشت ما در غرقابه‌ بحران‌ها دچار گرداب‌های هولناک شده و غرور و خودخواهی، پرده‌ای از جهل بر عقل‌ها و دل‌های ما کشیده است تا حقایق عینی حیات و سنت‌های لایتغیر خدایی را درک نکنیم و خود در جهل مرکب در یک دور تسلسلی فرو برویم.

خدایا از تو می‌خواهم که به پاس خون چنین شهیدانی مارا به راه راست هدایت کنی.

کشتی شکسته‌‌ سرنوشت ما را از این توفان‌ها نجات ده و نور ایمان و عشق و عرفان را در دل‌های ما بتابان و دوستی و صمیمیت را جایگزین خرابکاری و نفاق کن. به جای اختلاف و تفرقه، اتحاد و وحدت کلمه را تحت رهبری امام امت جایگزین نمایید.

من این هجرت عجولانه، ولی ملکوتی شهید ابوترابی را به خانواده‌های بزرگوارش به خصوص پدر عالیقدر و مهربانش، سیدعباس ابوترابی که این همه، مدیون کمک‌های بی‌شائبه‌ او هستم و به هم‌رزمان شهید که در معرکه‌ شهادت، شاهد محبت و فداکاری و عظمت روحش بودند و به همه‌ی همشهریان که احساس یتیمی و به ملت شهید پرور ایران، بالاخره به رهبر عالیقدر، امام امت که قلب بزرگ و مهربانش از غم و درد آکنده است تبریک و تسلیت می‌گویم.

برخی از مطالب مرتبط :

شمع محفل اسرای ایرانی

یادی از شهید ابوترابی

اسارت نگاه آزادگان را متحول کرد

هنر مردان خدا - سیفی