راز موفقیت امام
شخصیت و رفتار هر شخصی برخواسته از نوع نگرش او به هستي و انسان است و بر اساس هم این نگرش، معنا، اهداف و اصول زندگی خود را تبیین می کند. یکی از اصول اساسی در جهت بخشی الهی به رفتار و حیات انسانی، آموزه «تکلیف گرایی» و عمل بر اساس تكليف و وظيفه شرعي است این آموزه، راهبردي بسيار ظريف و راهگشا براي يك انسان ديندار است كه براي عمل و رفتار خود حجت معتبر و شيوه مطمئني را مييابد. و در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحت سنجيهاي نابجا حفظ و سمت و سوي الهي به رفتار او ميدهد. يك انسان دین مدار، سعي ميكند در اعمال خود تكليفمدار باشد؛ يعني او ابتدا در پي شناخت وظيفه و تكليف شرعي خود است؛ زيرا همانگونه كه بيان شد، انسان در جامعه ديني بر اين باور است كه او بندة خدا ميباشد و براي رسيدن به تكامل، بايد ابتدا مسير بندگي را پيدا كرده، سپس در اين مسير به واسطه انجام تكاليف و وظايفي كه خداوند براي او مشخص كرده، خودش را به معبودش نزديك ميكند تا به سر حد منزل كه همان خلافت الهی است برسد. انسان تکلیف گرا وقتي به اين امر به عنوان يك تكليف نگاه كرد، ديگر از هيچ چيزي نگران نميباشد و نتيجه اين تكليف هر چه باشد، براي او مساوي است.
انسان مومن با توجه به هستی شناسی و انسان شناسی توحیدی خود، در اقدامات و رفتارهای فردی و اجتماعی به تکالیف شرعی خود و مسئولیت ها دینی - که مهمترین راه برای رضایت الهی و سیر صعودی انسان است ، توجه می کند و به ابزار و مسیری متوسل می شود که در راستای همین راه مشروع و جایز باشد.(1)
علامه طباطبایی در بیان هدف ارسال رسل می فرماید:
«انبیا آمده اند تا مردم عقاید و اعمالی را بیاموزند که در پرتو آن، سعادت واقعی خویش را تأمین کنند. انسان باید پایۀ زندگی خویش را بر روی اعتقادات دینی بنا کند و به وظایفی که در پیشگاه الهی و جامعه بشری دارد، عمل نماید تا به کمال خویش دست یابد.»(2)
براساس قرآن کریم يكي از سنتهاي مشترك همه انبياء اين بوده است كه بايد اصول دعوت خود را به مردم برسانند و در اين مورد از جانب پروردگار مورد سئوال قرار ميگيرند و هيچ عذر و بهانهاي نيز از آنان پذيرفته نميشود. یعنی پيامبران در برابر خدا مسئول هستند.
«فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ»( اعراف، آيه: 6.)
و انبیاء(ع) نیز در مقابل رسالت از مردم اجری در خواست ننموده اند:
وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِي إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (هود/29)
يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ إِنْ أَجْرِي إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلا تَعْقِلُونَ (هود/51)
یکی از نمونه های قرآنی در تکلیف گرایی، سیره حضرت ابراهيم(ع)است. که می تواند الگوی کاملی برای زندگی طلبگی باشد. از عمل و رفتار فردي تا عمل و رفتار اجتماعي حضرت ابراهيم(ع) برآمده از تكليفگرايي واقع بينانه الهي است كه خداوند را ناظر و شاهد بر تمام اعمال و رفتار آدمي و فرامين او را تنها راه نجات بشريت ميداند؛ براساس اين نگرش هر مشكلي آسان و هر غربت و تنهايي به هماهنگي با جريان هستي مرتبط ميشود. زندگي آن حضرت سرشار از عمل به تكليف است كه ميتواند الگوي مناسبي براي سياستمداران جامعه اسلامي باشد. براي نمونه به هجرت ابراهيم (ع) از ديار خود و تحمّل مشقات(ابراهيم، آيه: 37.) و همچنين مأموريت در ذبح اسماعيل ميتوان اشاره كرد.(صافات، آيات: 100- 112) زندگي ابراهيم(ع) سراسر از گذشت و ايثار در راه اعتلاي كلمه توحيد و هدايت انسان به مسير كمال است و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نداشت و مصائب فراواني را تحمل نمود تا جايي كه آتش را بر جان خود خريد و هجرت غريبانه را برگزيد.
نمونه عینی تکلیف گرایی روحانیت را در عصر حاضر، می توان در شخصیت و رفتار امام خمینی(ره) مشاهده نمود. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای تکلیف گرایی امام خمینی را در نگاه توحیدی و جهانبینی الهی ایشان جستجو می کند و معتقد است:
«كانون اصلى در رفتار امام، معنويت او بود. همهى رفتارها و همهى مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مىزد. امام به ارادهى تشريعى پروردگار اعتقاد و به ارادهى تكوينى او اعتماد داشت و مىدانست كسى كه در راه تحقق شريعت الهى حركت مىكند، قوانين و سنتهاى آفرينش كمك گار اوست. او معتقد بود كه: «ولله جنود السماوات و الأرض و كان الله عزيزا حكيما». امام قوانين شريعت را بستر حركت خود مىدانست و علائم راهنماى حركت خود بهشمار مىآورد. حركت امام براى سعادت كشور و ملت، بر مبناى هدايت شريعت اسلامى بود؛ لذا «تكليف الهى» براى امام كليد سعادت بهحساب مىآمد و او را به هدفهاى بزرگ آرمانى خود مىرساند. اينكه از قول امام معروف است و همه مىدانيم كه گفته بودند «ما براى تكليف عمل مىكنيم، نه براى پيروزى»، به معناى بىرغبتى ايشان به پيروزى نبود. بدون ترديد پيروزى در همهى هدفهاى بزرگ، آرزوى امام بود. پيروزى جزو نعمتهاى خداست و امام به پيروزى علاقهمند بود - نه اينكه علاقهمند نبود يا بىرغبت بود - اما آنچه او را به سوى آن هدفها پيش مىبرد، تكليف و عمل به وظيفهى الهى بود؛ براى خدا حركت كردن بود. چون انگيزهى او اين بود، لذا نمىترسيد؛ شك نمىكرد؛ مأيوس نمىشد؛ مغرور نمىشد؛ متزلزل و خسته هم نمىشد.»(3)
همچنین می گویند:
«امام از روز اول فرمود: ما مأمور به تكليفيم، نه به نتيجه؛ اين، عين اخلاص است؛ محض اخلاص است؛ فقط براى خداست كه ذرهيى قدرتطلبى و جلب حطام مادى در اين چنين دلى وجود ندارد. امام به تكليف خود كه مأموريت او بود عمل كرد، خدا هم نتيجه را به او داد: دنيا از صداى امام پر شد.»(4)
« امام بزرگوار ما - مهمترين نكته در وجودش اين بود كه خود را حذف كرد و نديده گرفت؛ تكليف را محور كار و حركت قرار داد؛ لذا موفق شد. البته باضافهى امتيازات فراوان ديگرى كه در آن بزرگوار بود. اساس كار اين است. ما در جمهورى اسلامى در اين بيست سال، هر جا كه توانستهايم تكليف و اهداف را مقدم بداريم و خودمان را، اشخاص را، خودها و هواها را تضعيف كنيم، پيش رفتهايم؛ اما هر وقت عكس اين شده است، ضربه خوردهايم. در طول دوران هشت سال جنگ تحميلى، كسانى كه در جزئيات ماجراها قرار داشتند، بهتر مىدانند، هر جا كه روح وظيفه حاكم بود و منيتها در دستاندركاران امر كم بود، پيش رفتيم؛ اما هر جا كه منيت آمد، آسيبپذيرى هم آمد. امروز هم همينطور است.»(5)
« در همينجا يك نكتهى مهم وجود دارد: امام بزرگوار حتى در ميدان مبارزه هم نخواست جلو بيفتد. خود ايشان براى ما نقل كرد كه در اول شروع نهضت، در منزل مرحوم آيةالله حائرى، با يك نفر از مراجع معروف وقت آن زمان، و از همدورههاى خودشان صحبت مىكرد و به ايشان گفته بود شما جلو بيفتيد، ما هم دنبال شما حركت مىكنيم. امام مقصودش اين بود كه تكليف انجام بگيرد؛ آن فريضيهاى را كه بر دوش خود احساس مىكرد، انجام دهد؛ جلو افتادن مطرح نبود. البته ديگران آنقدر توانايى و جرأت ورود در اين ميدان را نداشتند و به امام نمىرسيدند. امام به طور طبيعى رهبرى و سررشتهدارى اين حركت را بر عهده داشت؛ اين مبارزه را شروع كرد و به مردم تكيه نمود. تا آن روز هيچ كس از بزرگان حوزههاى علميه و مراجع حدس نمىزد كه يك حركت دينى، آن هم در آن دوران اختناق، اينگونه بتواند پشتيبانى مردم را جلب كند؛ اما امام در همان روز گفت من به پشتيبانى اين مردم حركت مىكنم؛ مردم را به اين بيابان قم دعوت مىكنم. او مىدانست كه اگر مردم را دعوت كند، از همهى ايران جمع مىشوند و يك اجتماع عظيم غيرقابل علاج براى دولت آن وقت و رژيم فاسد به وجود مىآورند.»(6)
فرآوری سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه
منابع:
1- داود مهدوی زادگان، اسلام و سنّت وبری، قم، موسسه فرهنگی طه، 1377، ص98.
2- سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، بیروت، اعلمی، ج2، ص149
3- بيانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى(ره) 14/03/1383
4- بيانات مقام معظم رهبری در ديدار عمومى مردم قم 19/10/1384
5- بيانات در ديدار كارگزاران نظام به مناسبت سالروز بعثت پيامبر اكرم(ص) 15/08/1378
6- خطبههاى نماز جمعهى تهران 14/03/1378