تبیان، دستیار زندگی
مصاحبه ای با نویسنده ای جوان به نام سارا عرفانی که می تواند کلیدی باشد برای نویسنده شدن شما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر خوب بخوانی،خوب هم می نویسی...

اگر خوب بخوانی،خوب هم می نویسی...

«سارا عرفانی» نویسنده ی جوان و جویایی نام تهرانی، نوشتن را از سالهای دبیرستان آغاز می کند. او که فارغ التحصیل رشته ی الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه شاهد است، اولین اثر جدی خود را به نام «لبخند مسیح» به سال 1382 به رشته ی تحریر در آورد. آثار دیگر او به نامهای:

«پروانه ای که سوخت»، «سردار استقامت»، «از جنس خدا» و «سردار سیستان» همه در خصوص زندگی نامه ی شهداست.

وی اکنون دبیر سرویس داستانی سایت لوح می باشد و با استعداد و پشتکاری که از او سراغ داریم، می رود تا در آینده ای نه چندان دور، یکی از نامهای درخشان در فهرست نویسندگان پرکار کشورمان باشد. ما نیز بر آن شدیم تا گپی دوستانه با او ترتیب دهیم که خواندش برای شما عزیزان خالی از لطف نیست...

اگر خوب بخوانی،خوب هم می نویسی...

1. به عنوان اولین سوال، لطفاً بفرمائید چه عاملی باعث قرار گرفتن شما در مسیر نویسندگی شد؟

شروع کار من در اصل قبل از دوران دانشگاه و در سن نوجوانی بود. با این هدف که افکار و اعتقادات خودم را در حد بضاعت کمی که داشتم با دیگران به اشتراک بگذارم.

2. می دانیم که رشته هایی که در حوزه ی علوم انسانی جای می گیرند، هر جا که لازم باشد به نوعی به کمک یکدیگر می آیند. الهیات، آن هم فلسفه و کلام اسلامی چه کمکی در خلق یک اثر هنری به شما می کند؟ در حقیقت من از داستان به عنوان یک وسیله استفاده کردم. یعنی مسائلی که برای خودم، چه در زمینه ی رشته تحصیلی ام و چه در حوزه ی تفکرات شخصی، مهم بود. را در قالب داستان بیان کردم. چون رشته ی الهیات را دوست داشتم و با علاقه انتخاب کردم و خصوصاً فلسفه و دیدگاههای فلسفی و نوع نگاه درست به زندگی، همه دغدغه های شخصی خودم بوده است، پس سعی کردم از آن ها در نوشته هایم استفاده کنم. حداقل در مورد «لبخند مسیح» که اینطور بوده است.

3. سارا عرفانی بیشتر یک نویسنده ی اهل فلسفه است و یا یک فیلسوف اهل نوشتن؟

هیچکدامش که نیستم، نه فیلسوفم و نه نویسنده – فلسفه را که در حد کارشناسی خوانده ام، البته دوست دارم و هنوز هم مطالعاتی در این زمینه دارم ولی فیلسوف نیستم. نویسنده هم نیستم چون هنوز در ابتدای راهم و نمی توانم فقط با داشتن چند اثر خود را نویسنده بدانم. من فقط از داستان به عنوان ابزاری برای بیان اعتقاداتم  استفاده می کنم.

4. برای نوشتن از کجا باید شروع کرد؟ از خواندن باید آنقدر خواند تا پربار شد و آن وقت است که می شود نوشت. نکته ی دیگر اینکه، تأثیر مطالعه حتی از گذراندن کلاسهای داستان نویسی و یا کارگاههای معمول هم بیشتر است. اگر خوب بخوانی، خوب هم می نویسی.

5. اگر بخواهیم به استعداد نویسندگی و پشتکار فرد، درصدی را اختصاص دهیم اعداد پیشنهادی شما چیست؟

استعداد که قطعاً باید باشد، اما اصل موضوع پشتکار است. شاید بشود گفت 30% در برابر 70%. 30% استعداد، 70% پشتکار، پشتکار خیلی مهم تر است.

6. چه عواملی بیشترین تأثیر را در رشد نویسنده دارد؟ همانطور که گفتم اول مطالعه. گام بعدی تجربه است. نویسنده اگر مطالعه و تجربه نداشته باشه نمی تواند بنویسید به عبارتی نمی تواند از اتفاقات و رویدادهای اطراف خود، چیز خوبی در بیاورد، باید هم مطالعه کند و هم راجع به انسانها و اخلاقیات و مراوداتشان تجربه کسب کند. در کل باید فرد مطلعی باشد.

استعداد که قطعاً باید باشد، اما اصل موضوع پشتکار است. شاید بشود گفت 30% در برابر 70%. 30% استعداد، 70% پشتکار، پشتکار خیلی مهم تر است.

7. نگاه هنرمندان به زندگی معمولاً متفاوت از دیگران است. شما از کدام دریچه به زندگی نگاه می کنید؟

نوع نگاه هنرمندان معمولاً در آثارشان پیداست و باید در آثارشان جستجو شود. خوب، یک نویسنده هم به عنوان یک هنرمند اگر می خواست خودش بگوید دیگر نویسنده نبود، داستان نمی نوشت. می رفت و سخنرانی می کرد...

8. کدام کتاب بیشترین تأثیر را روی شما گذاشته است؟ کتابهای زیادی بودند، نمی توانم یکی را به طور خاص نام ببرم. اما در کل آثار آقایان امیرخانی، شجاعی و دهقان را دوست دارم و معمولاً دنبال می کنم.

9. برخی از اساتید معتقدند که برای نویسنده شدن باید هر اثری را مطالعه کرد، فارغ از ارزش و اعتبار هنری ای که دارد و بعضی دیگر با این نظر مخالفند. عقیده ی شما به عنوان یک نویسنده جوان در اینباره چیست؟ فکر نمی کنم انسان ملزم باشد که هر اثری را بخواند چون وقت به قدری ارزشمند است که فرد باید انتخاب کند آثار خوب هم که کم نیستند...

خانم عرفانی، منظور من بیشتر بعد اخلاقی اثر بود...

خوب نمی شود راحت گفت. دقیقاً یک مسئله شخصی است. من ترجیح می دهم اول کتابهایی را بخوانم که هم از بعد ادبی با ارزش هستند و هم از لحاظ محتوا، مشکلی ندارند، بعد بروم سراغ بقیه.

10. سخن از اساتید به میان آمد، مجال مناسبی است تا از کسانی که به عنوان استاد و راهنما در این مسیر شما را همراهی کردند هم برای ما صحبت کنید. باید بگویم اولین داستانی که نوشتم کاملاً در فضای جنگ و دفاع مقدس اتفاق می افتاد، این داستان را بردم دفتر ادبیات و هنر مقاومت. کارشناسانی که آنجا حضور داشتند پس از مطالعه ی داستان نظرات خود را ارائه کردند. آن داستان اولین کار من بود و ایرادهای فراوانی داشت. آقای احمد دهقان که آنزمان آنجا حضور داشتند با من صحبت کردند و گذراندن کارگاههای داستان را پیشنهاد کردند من هم یک دوره ی غیرحضوری داستان نویسی در حوزه ی هنری گذراندم؛ ولی واقعیت این است که خود آقای دهقان خیلی مرا راهنمایی کردند. داستانهایم را می خواندند، ایرادها را می گفتند و نکات ظریفی که شاید در کلاسها بیان نشود را آموزش می دادند. در کل به طور غیررسمی و بدون اینکه کلاس خاصی وجود داشته باشد استاد من بودند.

11. در کارنامه ی هنری شما تا به امروز هم اثر داستانی دیده می شود و هم زندگینامه. گرایش خود شما بیشتر به کدام یک می باشد؟ شاید بتوان گفت به هر دو و به یک میزان. دغدغه ی اصلی من از سالهای نوجوانی نوشتن درباره ی دفاع مقدس بوده است و به خاطر اینکه به اقتضای سن و دیگر شرایط نتوانستم فضای آن روزها را تجربه کنم، پس پیشنهاد نگارش زندگی نامه ی شهدا برای من فرصت مناسبی بود، تا اطلاعاتم را در این زمینه تکمیل کنم و از طرفی همانطور که قبلاً گفتم داستان هم وسیله ی بروز عقاید دینی و فلسفی مورد علاقه ی خودم می باشد.

12. زندگی نامه، یک اثر مستند است. شما اطلاعات لازم جهت نگارش آثار اخیرتان را، چگونه به دست آوردید؟ هر اثر متفاوت از دیگری است. فی المثل، در «پروانه ای که سوخت» که درباره ی زندگی شهید نواب صفوی می باشد، کتب تاریخی و مقالات و خاطرات موجود به قدری زیاد بود که دست من در نگارش اثر باز بود و احتیاجی به مصاحبه نبود. اما در کتاب «سردار مقاومت» زندگی نامه ی شهید آخوندی که از سرداران خطه ی خراسان بودند از مصاحبه ها و خاطرات موجود که زیاد هم نبودند هر کدام مناسب بود، استفاده کردم و یا در کار «از جنس خدا» زندگی نامه ی شهید الله کرمی از شهدای شهرداری، منبع اصلی یک پرونده ی هزار صفحه ای بود از مصاحبه های موجود از کسانی که شهید را می شناختند و با وی مراوده داشتند.

هر اثر متفاوت از دیگری است. فی المثل، در «پروانه ای که سوخت» که درباره ی زندگی شهید نواب صفوی می باشد، کتب تاریخی و مقالات و خاطرات موجود به قدری زیاد بود که دست من در نگارش اثر باز بود و احتیاجی به مصاحبه نبود.

13. اولین خواننده ی آثار شما، بلافاصله پس از نگارش معمولاً کیست؟

همیشه یک فرد خاص نیست اما معمولاً همسرم، یک وقتهایی هم که ایشون مشغله داشته باشند دوستان و نزدیکان صاحب ذوق. اما بیشتر همسرم که معمولاً پیشنهادات مفیدی ارائه می دهند که یک وقتهایی هم نظرات ایشان را اعمال می کنم.

14. پس بدین ترتیب نقش خانواده در موفقیت شما، شایان توجه است... بله از همان ابتدا و اولین داستان، تشویق پدر و مادرم همراه من بود. از طرفی کمک های پدرم در فرستادن داستانها برای کارشناس زمانی که دوره ی کلاسهای غیرحضوری را می گذراندم خیلی مؤثر بود. حالا هم که همسرم کمک زیادی به من می کنند. تأثیر همراهی و همدلی اطرافیان در موفقیت انسان خیلی زیاد است.

15. برای آینده ی کاری خود برنامه ی خاصی دارید؟ من دوست دارم دغدغه های فکری خود را همچنان بنویسم. چند طرح مختلف هم در ذهن دارم تا خدا چه بخواهد...

16. و کلام آخر ...

اگر پشتکار باشد، یک جمله ی ساده خود اساس یک داستان زیبا می شود. باز هم می گویم مهم پشتکار و تلاش خود فرد است.


گفتگو: زینب محسنی نیا

تنظیم : زهره سمیعی / بخش ادبیات تبیان